زنان تَرک نشین
زنان نمیتوانند گواهینامه موتورسواری بگیرند و موتورسوار شوند اما خیلی از آنها با موتور سفرهای شهری انجام میدهند؛ فاطمه، یکی از این زنان است
لیلی خرسند _ خبرنگار
زنان حق خودشان میدانند که موتور سوار شوند. آنها میگویند در شرایط سخت زندگی شهری چرا آنها باید از این حق محروم شوند؟ اما جواب به این درخواست آنها همیشه منفی بوده. حتی چندی پیش چند دختر اصفهانی به این دلیل که نیروی انتظامی برایشان گواهینامه موتور صادر نکرده است، شکایت کردند. هر چند دیوان عدالت اداری در حکم اولیه حق را به آنها داده بود و خیلی از زنان امیدوار بودند با این رأی مشکل موتورسواری و گواهینامهاش برای همیشه حل شود اما رأی نهایی هنوز صادر نشده است.
قانون منعی برای موتورسواری زنان ندارد و تنها چیزی که مدافعان این ممنوعیت به آن استناد میکنند، چیزی است که در فرهنگ اسلامی به آن اشاره شده است؛ اینکه سوار شدن زن بر زین مکروه است. اما خیلی از زنان هستند که روی زین موتور مینشینند، آنها راننده نیستند اما یا ترک مردی از فامیل نشستهاند یا مسافر هستند.
موتوریهای مسافرکش، نزدیک به دو دهه است که در شهرهای بزرگ نقش عمدهای درجابهجایی مسافران دارند اما این مسافران فقط مردان نیستند و بخش قابل توجهی از آنان زنان هستند. همشهری با چند زنی که برای رفتوآمد در سطح شهر از موتور استفاده میکنند، صحبت کرده است. این زنان از نخستین تجربههایی که بهعنوان مسافر سوار موتور شدهاند، حرف زدهاند.
فاطمه یکی از زنانی است که برای رفتو آمد در خیابانهای شلوغ تهران از موتور استفاده میکند. ترجیح او این است که خودش پشت فرمان بنشیند اما همان قوانین نوشته و نانوشته او را در ترک موتور مینشاند؛ ترک مردان. فاطمه در خانوادهای سنتی بزرگ شده، حتی تا قبل از ازدواج چادر به سر میکرده اما جالب است که خانواده او مخالفتی با موتور سوار شدن فاطمه ندارند. البته آنها ترجیح میدهند که فاطمه خودش پشت فرمان باشد: «خانواده من خیلی مذهبی نیستند، سنتیاند. مادرم هم خیلی مذهبی است. یکی از بحثهایی که همیشه در خانواده ما میشود، همین موتورسواری زنان است. نه پدر و نه مادرم مشکلی با این قضیه ندارند.» در خانواده فاطمه همیشه یک سؤال بزرگ مطرح است: «سؤال آنها این است که چرا زنان میتوانند در ترک موتور بنشینند ولی نمیتوانند پشت فرمان باشند. مادر میگوید فقط اگر دست به فرمان بزنیم گناه کردهایم؟ مادرم با اینکه خیلی مذهبی است ولی بیشتر از همه با این مسئله مشکل دارد و هر وقت درباره موتورسواری زنان حرف میزنیم حرصش میگیرد.»
تنها مشکلی که خانواده فاطمه با موتورسواری دارند، مسئله امنیت آن است: «برای آنها دختر و پسر فرقی ندارد، میگویند موتور امن نیست، سوار نشوید، خدایی ناکرده یک بلایی سرتان میآید.»
نزدیک به 7 سال است که فاطمه یکی از مسافران ثابت موتورسواران مسافرکش است. او خبرنگار حوزه اجتماعی است و در یکی از روزهای کاری، وقتی عجله داشته تا سر یک قرار برسد، تصمیم میگیرد سوار موتور شود: «اولین بار 7 سال پیش بود که سوار موتور شدم. خیلی دیرم شده بود. با فائزه هاشمی قرار مصاحبه گذاشته بودیم. میدان ونک بودم و باید به سعادتآباد میرفتم. عکاس روزنامه و کسی که قرار مصاحبه را گذاشته بود، رسیده بودند و زنگ میزدند که کجایی و چرا نمیآیی؟» در این شرایط فاطمه تصمیم تاریخیاش را گرفت: «چشمم به موتور افتاد. گفتم این هم یک راه رسیدن است. در ونک بهخاطر اینکه بالای شهر است، حس ترسم کمتر بود. یک موتوری گوشه خیابان بود. طرفش رفتم و گفتم من را میرسانی؟»
گرفتن این تصمیم برای فاطمه خیلی سخت نبوده. خیلیها از زنان در این موقعیت قرار گرفتهاند. مجبور بودهاند سر ساعت جایی باشند، اما نتوانستهاند خودشان را راضی کنند که موتور سوار شوند. لیلا چندبار در این موقعیت قرار گرفته ولی هیچ وقت نتوانسته به این موتورسواران اطمینان کند: «در اتفاقات سال 88، محل کارم در خیابان انقلاب بود. در یکی از روزهای شلوغ که خیابان بسته شده بود، باید سر قرار کاری میرسیدم. موتوریها از کنارم رد میشدند و وسوسه میشدم که با یکی از آنها سر کارم برسم. مدام با خودم درحال کلنجار بودم. ذهنم یک ساعت درگیر بود و بالاخره هم نتوانستم خودم را راضی کنم.» لیلا نه زن مذهبی است و نه سنتی، حتی مدعی است که نگاه مردم هم برایش اهمیتی ندارد: «مشکل من این است که نمیتوانم به موتوریها اطمینان کنم. در همه این سالها در موقعیتهایی بودهام که چارهای جز گرفتن موتور نداشتهام، اما باز هم نتوانستم با این مسئله کنار بیایم.» با همه اینها لیلا تجربه سوار شدن موتور را دارد: «پسرخاله و پسرعمویم موتور دارند و هرازگاهی ترک موتور آنها مینشینم اما برایم خیلی سخت است که ترک موتور یک مرد غریبه بنشینم.»
یک موضوع این است که زنان تصمیم بگیرند در ترک یک موتورسوار بنشینند یا نه، ولی مسئله دیگر این است که موتورسواران مسافرکش هم بخواهند مسافر زن داشته باشند یا نه؟ سالهای اخیر موتوریها هم مثل تاکسیها برایشان زن و مرد بودن مسافر فرقی نمیکند. شاید اگر 10سال پیش بود، با واکنش تندی روبهرو میشد اما این پیشنهاد دیگر عادی شده. همان 10سال پیش هم اگر زنی از موتورسواری درخواست میکرد او را به مقصد برساند، موتورسوار شوکه میشد. فاطمه در ادامه داستان نخستین تجربه موتورسوار شدنش میگوید: «وقتی به موتوری گفتم: من را میرسانی؟ شوکه شد. نگاه کرد و پرسید: تنهایی؟ باورش نمیشد که یک زن از او خواسته باشد که مسافرش شود. به هر حال سوار شدم، خیلی هم پول کمی گرفت.»
برای زنانی که تجربه نشستن روی موتور ندارند، مسئله دیگر این است که چطور روی موتور بنشینند. فاطمه این شانس را نداشته کسی طرز نشستن را به او یاد بدهد: «خیلی سختم بود. قبل از هرچیزی کیف را بین خودم و راننده گذاشتم. مانده بودم که کجا را بگیرم. میترسیدم بیفتم. دستم را به پشت موتور گرفتم. در مسیر ذهنم فقط درگیر این بود که نیفتم. اگر یک ترمز بد میزد، از پشت بیفتم.» با وجود این ترس و نگرانی، فاطمه هنوز هیجان آن روز را به یاد دارد: «هیجانش خیلی خوب بود. خیلی حال داد.» این هیجان در مسافرت دوم کار دست فاطمه داد: «چندماه بعد بود که برای بار دوم سوار موتور شدم. از میدان نازیآباد که بهش میدان بازار دوم هم میگویند باید به خیابان سلیمانخاطر میرفتم. باز هم دیرم شده بود. میدانستم موتوریها کجا میایستند. اول به یک مرد مسن گفتم که من را به مقصد برساند. قبول نکرد و از یک پسرجوان خواست که این کار را بکند. یک موتور خیلی بزرگ داشت. روی موتور احساس میکردم دارم پرواز میکنم. خیلی حس خوبی بود و خوش میگذشت در حس و حال خودم بودم که دیدم کف پایم میسوزد.» فاطمه که پایش را روی اگزوز گذاشته بود، چند ماهی درگیر سوختگی کف پا بود: «کف کفشم کاملا سوخته بود. کف پایم هم بد سوخته بود. درمانش طول کشید.»
فاطمه حالا مثل خیلی از زنان دیگر موتورسوار حرفهای شده، میداند پایش را کجا بگذارد، تکیهگاه دستش کجا باشد، چه موتورهایی را سوار شود و چه موتورهایی را سوار نشود، به چه رانندهای اطمینان کند و به چه رانندهای نه و از همه مهمتر اینکه: «وقتی از بین ماشینها ویراژ میروند، باید مواظب زانوهایم باشم. روزهای اول که این را نمیدانستم زانویم داغون شد. اما حالا میدانم که کی باید زانوهایم را جمع کنم، وقتی موتور میپیچد، خودم را کدام سمت، نگه دارم و....»
موتور برقی نیازی به گواهینامه ندارد و همین فاطمه و مادرش را وسوسه کرده بود تا از این موتورها بخرند: «مادرم بیشتر از من استقبال کرد. میگفت میخرم و برای خرید استفاده میکنم، من هم میخواستم برای رفتوآمد بخرم. اما نشد. سرعتش خیلی پایین بود و طول میکشید تا من از شرق، خانهام تا غرب، محل کارم بروم.»
آرزوی فاطمه این است که موتور داشته باشد: «هر روزی که موتورسواری زنان را آزاد کنند، من همان روز موتور میخرم.»
نیلوفر؛ دختری که موتور میراند
همه کسانی که در کوچه و خیابان پشت فرمان موتور نشستهاند، مرد نیستند. در این چند روزی که بحث موتورسواری زنان دوباره داغ شده، عکسها و ویدئوهایی منتشر شده که تأیید میکنند بعضی از زنان بدون داشتن گواهینامه و مجوز سوار موتور میشوند. عکس زن میانسالی که پشت فرمان موتور نشسته و مرد سپیدمویی ترک او است، بیش از هر عکس دیگری در این چند روز دیده شده. غیراز این عکسها و ویدئوها، خیلیها خودشان با این موتورسواران زن روبهرو شدهاند و بعضی از زنان هم هستند که خودشان راننده این موتورها هستند. نیلوفر یکی از زنانی است که تجربه نشستن پشت فرمان موتور را دارد: «در بابل که زندگی میکردم، خیلی وقتها شده بود که موتور برادرم را برمیداشتم و در بلواری که نزدیک خانهمان بود، موتورسواری میکردم.» نیلوفر عشق دوچرخهسواری و موتورسواری دارد: «کلا رانندگی را دوست دارم. روی موتور و دوچرخه هم هیجان خاصی دارم. سرعت و هیجان را دوست دارم.»
نیلوفر از وقتی به تهران آمده نتوانسته پشت فرمان موتور بنشیند اما او هم مثل فاطمه یکی از مسافران ثابت موتورسواران مسافرکش است: «هم کار میکردم و هم درس میخواندم. برای اینکه به هر دو برسم، بیشتر مسیرها را با موتور میرفتم.هم وسیله نقلیه خوبی بود و هم حال خوبی به من میداد.» نیلوفر با گذشت سالها هنوز هم مسافر ثابت موتور است. چندبار از اسنپ موتور خواسته اما راننده وقتی دیده مسافرش زن است، از سرویسدهی پشیمان شده. اما نیلوفر با چند راننده ثابت کار میکند: «شماره یکی، دو نفر از موتورسواران را دارم. هر جا که بخواهم بروم، قبلش هماهنگ میکنم که با آنها بروم.» قانونمندی این رانندگان و اطمینانی که نیلوفر به آنها دارد، باعث شده که آنها را به بقیه ترجیح بدهد. در مسیر رانندگان با نیلوفر همصحبت هم میشوند و بیشتر صحبتها تم نصیحت دارد: «بیشتر رانندهها از آزاد شدن موتور برای زنان حرف میزنند؛ اینکه چرا گواهینامه نمیدهند. آنهایی هم که سنو سالی دارند نصیحت میکنند که سوار هر موتوری نشو، همه قابل اعتماد نیستند و...»
آقای خوشکار: چه ایرادی دارد دخترم موتور سوار شود؟
آقای خوشکار، یکی از رانندگان قابل اعتماد نیلوفر است. خوشکار کارمند شرکتی بوده و بعدها مجبور شده که با موتور مسافر جابهجا کند. او مسافر زن کم ندارد: «با اطمینان میگویم از 10سال پیش مسافر زن دارم. نه من که خیلی از موتوریها مسافر زن دارند.» خوشکار همیشه سعی کرده که زنانی که سوار موتور او میشوند بیش از هرچیزی احساس امنیت کنند: «خانمی که مسافر من است، یکبار از من تشکر کرد. میگفت بعضی از مردان الکی ترمزهای بد میگیرند که ما به آنها بخوریم ولی شما خوب رانندگی کرده و سعی میکنید هیچ مشکلی برای ما پیش نیاید. به او گفتم به شما هم میگویم برای من دختر 16ساله و زن 80ساله فرق نمیکند، هر کسی که روی موتور من مینشیند، باید راحت باشد. اعتمادی که یک زن به من میکند، میلیاردها میارزد.» اگر زنی پشت فرمان موتور باشد و پلیس او را ببیند حداقل اتفاقی که میافتد، این است که موتور را توقیف میکند، سؤال خیلیها این است که چرا زن نمیتواند پشت فرمان باشد ولی میتواند پشت ترک یک مرد بنشیند حتی اگر این مرد غریبه باشد. شاید دغدغه بعضیها هم این باشد که پلیس با موتوریهایی که مسافر زن دارند، برخورد میکند؟ جواب خوشکار این است: «نه چرا باید برخورد کند؟ مگر میتواند؟ این کار من است و کسی تعیین نکرده مسافرم زن باشد یا مرد. من کار خلافی نمیکنم.»
برای خوشکار استفاده زنان از موتور بهعنوان یکی از وسایل نقلیه در حدی عادی است که میگوید: «اگر دختر یا همسر خودم هم بخواهند ترک یک موتور بنشینند، مشکلی ندارم. در این تهران بزرگ وقتی دخترم کلاس درسش در دانشگاه دیر شود یا نیاز فوری به بیمارستان داشته باشد، چه کار باید بکند؟ چه ایرادی دارد که یک زن در این ترافیک موتور سوار شود؟» سؤال خوشکار هم مثل خیلی از زنان و خیلی از مردانی که مشکلی با سوار شدن زنان بر موتور ندارند این است: «اصلا چه ایرادی دارد که خود زن پشت فرمان موتور بنشیند؟»