کامیونهای فرسوده را با چینی عوض نمیکنیم
رانندگان خودروهای سنگین درباره طرح نوسازی ناوگان فرسوده کشورمیگویند
محمد صادق خسرویعلیا| خبرنگار:
سوز سرما زورش میچربد به آفتاب کمرمق زمستانی. زمین این حوالی رنگ قیر دارد؛ سیاهِ سیاه. آفتاب که میتابد زمینِ سیاه برق میزند. انتهای این جاده خاکی، زمین یکدست سیاه است بیشتر از هر جای دیگر این محله. اینجا دیگر ضایعات فلزی از سر دیوارها سرک نمیکشند، آن سر دیوار گاراژها رنگهای سفید، سبز و نارنجی در نور میدرخشند. پهنهای رنگارنگ از سقفِ انبوهی از کامیونها که بیسر و صدا در گوشهای از گاراژها چشم بستهاند و خواب جاده را میبینند. اینجا حاشیه شهر رباطکریم است؛ درست یک کیلومتری ضلع غربی اتوبان تهران- ساوه. محله نام و نشان ندارد، جگرکیهایی که آن اطراف روی چرخ منقل گذاشتهاند و سیار شدهاند، میگویند آدرس همین است؛ تقاطع اتوبان تهران- ساوه نرسیده به رباط کریم، گاراژ ضایعاتی و پارکینگ کامیونها.
توی گاراژها، معمای کوچههای سیاهرنگ حل میشود؛ سیاهی کوچهها رد پای کامیونهای خسته و فرسودهای است که ماهی چندبار تن رنجورشان را میآورند به اینجا تا تعمیرکار یکی از هزاران زخمشان را پیچ و مهره کند. سن و سالی ازشان گذشته، پشت تریلر یکی از کامیونهای ماک قرمزرنگ نوشته«سلطان جادهها». اوس ابرام(اوستا ابراهیم) تیکه میاندازد و به مسخره میگوید: «این یکی واقعا سلطان جاده ست؛ مدل 1965میلادی. میشه چند سالش!؟» خودش زود جواب میدهد: «53سال.8سال از من بزرگتره. موتور سوزونده، گیربکسش هم قاطی داره. هزارتا درد بیدرمون داره. مشتری همیشگی شده. یه روز میره جاده 10روز اینجا آفتاب میگیره.»یکی پشت بخاری بلند گازوئیلسوزی که با خمره و اگزوز اسقاطی کامیون سرهم شده، پنهان است و فقط کف دو دست بازش از این زاویه پیداست. سرک میکشد و خطاب به اوسابرام میگوید: «از ابوقراضههای چینی که بهتره. به خدا همین پیرمرد شرف داره به کامیونهای پفکی چینی که فقط بزکش کردن.»به ماک قرمزرنگ میگوید پیرمرد.اوس ابرام سَرش را به نشانه تأیید تکان میدهد.پوریا از بقیه جوانتر است. پایه یک دارد و لیسانس علوم اجتماعی. دانشجو که بود ازدواج کرد. فارغالتحصیل که شد 2سال آزگار به این در و آن در زد ونزدیک به 100تا مصاحبه رفت؛ اما کار به او ندادند. آخرش برگشت سرخانه اول. به روزهای قبل از دانشگاه که همراه پدرش روی کامیون کار میکرد؛ «خدا رو شکر تو این حرفه سررشته داشتم وگرنه هنوز باید میدویدم دنبال آزمونهای استخدامی که آخرش معلوم نیست سر و تهش کجاست و کی قبول میشه.»
پوریا از کنار بخاری دل میکند، دستانش را جمع میکند و راه میافتد، چند قدم دور میشود. میرود کنار یک کامیون خوشآبورنگ میایستد، محکم میکوبد به گلگیرش و بلند و عصبانی میگوید: «بزرگترین اشتباه زندگیام همسفرشدن با این لکنتهس.
بدمصب از روز اول رکاب نداد.»اوس ابرام مکانیک و اوس باقر گیربکسی (تعمیرکارگیربکس) که در این گاراژ و چند گاراژ بغلی حسابی معروفند و اسمشان سر زبانهاست در میان شلوغی کارشب عیدشان راضی میشوند به همراه دستکم 18-17راننده بنشینند کنار بخاری و چند دقیقه درمورد چیزی که خودشان به آن میگویند«غده سرطانی» حرف بزنند. «کسانی که در این طرح، خودروی فرسوده خود را جایگزین میکنند بهطور متوسط حدود 50درصد قیمت خودرو را پرداخت میکنند و الباقی20درصد سهم آورده آنها و 30درصد نیز تسهیلات بانکی است.» این جملات حسن روحانی، رئیسجمهور کشورمان درباره یکی از طرحهای مهم این روزهای دولت، بلند برایشان خوانده میشود تا هرکدام نظرشان را بیان کنند؛ طرحی که در واقع خطابش به آنهاست. البته هم رانندهها و هم دو مکانیک خبر را از رادیو شنیده و بارها و بارها اعداد و ارقام را روی کاغذ بالا و پایین کردهاند. جماعتی که دور این بخاری نشستهاند، 70درصدشان با کامیون بالای 40سال به دل جاده میزنند و الباقی با«غده سرطانی». اینجا به کامیونهای چینی میگویند: «غدهسرطانی». آقا حشمت 55ساله است. کامیون بنز 10چرخ دماغدار دارد؛ مدل1981میلادی. میگوید: «تموم داراییام همین کامیونه. اینو بدم اسقاط؟ چه ماشینی میخوان بدن؟ چینی؟ دولاپهنا حساب کنن؟ 20درصد دیگه رو از کجا بیارم؟ چه جوری قسط اون 30درصد رو بدم؟»
آقا جاوید42سال دارد و از 7سالگی شاگرد تریلی بوده. ماک قدیمی دارد؛ قرمزرنگ مدل1951؛ «قسط خانمانسوزه. از موقعی که کامیون قسطی چینی بابکردن تو این مملکت، رانندهها رو به خاک سیاه نشوندن. ما که نمیدونیم باعث و بانیش کیه اما هر کی هست بهخاطر خدا هم که شده یه شب بیاد تو این جادهها. ببینه راننده جماعت برای اینکه قسط این آهن پارهها رو درآره چطور داره با جون خودش و بقیه بازی میکنه. از 12شب به بعد همه پشت فرمون خوابن اما کنار نمیگیرن. چرا؟ چون قسط دارن. من که گلگیر این ابوقراضه رو با عروسکهای بهدردنخورچینی عوض نمیکنم، از قسط دادن هم وحشت دارم...» هوشنگ 47ساله، راننده کامیون اسکانیا H113 مدل 1987؛« شما میدونی که کی کامیون چینی رو وارد مملکت کرد؟ به خدا اگه آلودگی هست، اگه بیچارگی هست باید اونو محاکمه کنن.
این ماشینهای قدیمی شرف دارن به چینیها. خودم هوو خریدم چند سال پیش. بار اول که زدم به جاده ترمز برید. محمولهام رو که خالی کردم دیگه بار نزدم، خالی برگشتم شهرم و فروختمش با 10میلیون ضرر. این اسکانیا قدیمی رو خریدم. 10ساله داره رکاب میده ازش راضیام. اگه میخوان فرسوده رو جمع کنن، مصرف سوخت رو پایین بیارن، آلودگی کم شه و این حرفه رونق بگیره، اول دست واردکننده کامیون چینی رو قطع کنن. کامیونهای چینی عمر مفید ندارن؛ از استارت اول خرابن تا تهش.» احمدآقا سوییچ کامیونش را در هوا میتاباند و میگوید: «میدونی اگه یه روز دیزلیها استارت نزنن چی میشه؟ همه کارا میخوابه. کارخونهها تو مواداولیهشون میمونن. میوه و تره بار به شهرها نمیرسه. هیچ محصول داخلی و خارجی بهدست مصرفکننده نمیرسه. تو این مملکت 90درصد حملونقل جاده ایه. ریلی خیلی کم، هوایی کمتر. تو این شرایط راننده جماعت این همه زحمت میکشه اما نه عزت و احترامی تو جامعه داره و نه مسئولی به فکر جون و زندگی این قماشه. کامیونهای قراضه و چینی آدم رو پیر میکنن، معتاد میکنن، فکری میکنن، آخرش هم جون آدمو میگیرن.»
بهرام 50ساله است. راننده کامیون بنز 8سیلندر، مدل 1983میلادی. «خرج بالا رفته. قیمت لاستیک، روغن و قطعات یدکی سر به فلک کشیده. یه زمانی یه کامیون خرج 5تا خونواده رو میداد اما حالابه زورخرج یه خونواده رو میده. دست زیادشده، بار کم و قطعات هم گرون. حالا تو این شرایط میگید من چی کار کنم؟ کامیون 50میلیونی رو بدم یه کامیون چینی 250-200 میلیونی بخرم که تو بیابون بذارتم؟ قسط بدم خرجش هم کنم؟ یا برم یه کامیون خوب بخرم 700-600میلیون تومان؟ از کجا بیارم؟ گیرم که یکی داشته باشه بخره، میصرفه ؟ نه نمیصرفه. با این درآمد فقط میشه با این 50تومنیه کار کرد.»
آقا مسیح راننده ولوو N12 مدل 1979هم میگوید: «کامیون خوب خارج از کشوربین 100تا 200میلیون قیمت داره. اینجا که میرسه میشه 700-600 میلیون تومن. همین چینیها هم قیمتی ندارن تو خارج، 3برابر قیمت اصلیش اینجا میفروشن به راننده بیچاره. خب، معلومه تو این کشور چرا کسی به فکر ساخت یه کامیون خوب نیست. از بیرون کامیون وارد میکنن چند برابر میفروشن به خلقالله. کاسبی خوبیه. چرا بهخودشون زحمت بدن. اگه راست میگن میخوان مشکل فرسودهها، آلودگی و... حل بشه گمرکی نگیرن بابت کامیون یا یه محصول وطنی خوب و باصرفه بسازن و واقعا به فکر منفعت رانندهها باشن.
قسط بستن به زندگی مردم و بدهکار کردن خلقالله راهحل نیست. راننده بدهکار میخواد از خواب و استراحتش بزنه. یه عده میرن سراغ موادمخدر و روانگردان تا بیشتر پشت فرمون دووم بیارن و نخوابن. آخرش هم بیچاره میشن. یه عدهای هم بهخودشون فشار میارن چرتشون رو پشت فرمون میزنن. اینجوری جاده میشه مسلخ، تصادف زیاد میشه، مرگومیر بالا میره، بچههای رانندهها یتیم میشن و زنها بیسرپرست و هزار و یک درد بیدرمان دیگری که تهش باید پول مملکت رو صرف بیچارگیهای بزرگتر کنن. بهتره از همین الان با فکرهای درست و برنامههای بهتر همه مشکلات رو دید و بعد تصمیم گرفت.»
آفتاب افتاده پشت دیوارگاراژ و برای غروب عجله دارد.اوس باقرو ابرام میگویند: «کامیون چینی مفت نمیارزه. اینرو همه میدونن، هم رانندهها، هم ما مکانیکها و هم اونایی که وارد میکنن...» یکی از رانندههای کامیون چینی، رو به اوس ابرام میکند و میگوید: «12روزه خونه نرفتم. دانگ فنگ(مدل کامیون چینی) تو بیابون گذاشتتم. 12روزه تو ماشین گرفتار شدم. زن و بچهم رو ندیدم. نه استراحتگاهی نه جای امنی. این حوالی حموم عمومی نیست برم یک دوش بگیرم حداقل.» اوس باقر جواب داد: «باید بری شهر، اینجا هیچی نیست.»
نجات محیطزیست و صرفهجویی در انرژی
در روزهای اخیر که نفسها از آلودگی هوا و انباشت آلایندهها به تنگ آمده، رئیسجمهور با ارائه طرح نوسازی ناوگان حملونقل بارها در سخنرانی خود ضرورت اجرایی شدن این طرح و اهمیت آن را گوشزد کرده است: «طرح نوسازی ناوگان حملونقل، گام بزرگی برای بهبود محیطزیست خواهد بود. خودروهای فرسوده بهطور کامل از رده خارج شوند. ما برای نوسازی خودروهای فرسوده، علاوه بر محیطزیست به صرفهجویی انرژی هم توجه داریم.»