اسطورهها؛ مراحل نهایی یا تکرار و نوزایی
محمدعلی علومی ـ نویسنده و اسطورهشناس
بشر اولیه در مواجهه با پدیدههای پیرامونش با این سؤال درگیر بود که علت این وقایع چیست؟ با پیدایش زبان و نمایان شدن افکار، نمادهای اسطورهای بهعنوان عوامل مؤثر در پدید آمدن مظاهر طبیعی یا رخدادهای مربوط به طبیعت معرفی شدند. بر این اساس، با افزایش آگاهیهای آدمی، همچنین پیشرفتهای علمی که علت دقیق رخدادها را روشن میکرد، باید از نقش اسطورهها کاسته میشد و آنها بهتدریج از باور و اندیشه انسان حذف میشدند. اما هرگز چنین نشد. بسیاری از باورهای اساطیری ریشه در اعتقاد به نبرد دائمی و بدون توقف خیر و شر دارند. باوری که همچنان حتی درباره دانش و تحقیقات بشری وجود دارد؛ علم مفید، دانش مخرب، عالم خیراندیش، دانشمند شرور.
بنابراین بستر و زمینه باورهای اساطیری و رویکردی که بشر از دیرباز نسبت به «نیک» و «بد» داشته است همچنان وجود دارد؛ آن هم با چنان جاذبهای که دستمایه بسیاری از داستانها، فیلمهای مطرح سینمایی، محصولات هنری و آفریدههای ادبی است.
از سوی دیگر نتایج علمی همواره در تضاد با اسطورهها نبوده است. اصطلاحات علم فیزیک مانند نیرو، انرژی، منبع انرژی و نظایر آن نزدیکیها و شباهتهای زیادی با نمادهای اسطورهای دارند.
پژوهشهای علمی همانقدر نقش طبیعت و اهمیت آن را در حیات آدمی ارج مینهد که داستانهای اساطیری و افسانهها.
مراکز علمی و تحقیقاتی جهان همان اهدافی را پیمیگیرند که قهرمانان اسطورهای برای تحقق آن پای به میدان میگذاشتند؛ یافتن بدیها و مبارزه با آنها. از این رو نهتنها در روزگار ما اسطورهها مراحل نهایی و پایانی خود را پشتسر نمیگذارند، بلکه شناخت اساطیر، میتواند خدمتی بزرگ به انسان در نزدیک ساختن فرهنگها و نیز بازتعریف آمال و آرمانهای انسانی کند. اهدافی چون استقرار صلح، تعامل انسانی، رهایی از چنگال بیماریها و مفاهیمی از این دست با آرزوهای مستقر در افسانهها شبیهند؛ بنابراین حتی میتوان گفت در مسیر تحقق آرمانهای انسانی، نمیتوان با باورهای اسطورهای و نمادهای اساطیری بیگانه بود.