کمک مردمی به مدارس دولتی؛ آری یا نه؟
فهیمه طباطبایی ـ خبرنگار
کمک مالی به مدارس دولتی یکی از موضوعات چالشبرانگیز بین والدین دانشآموزان و مدیران مدارس است که هر سال باعث دعوا و کشمکش بین 2 گروه میشود؛ بحثی که تاکنون هیچ مرجعی نتوانسته آن را بهطور کامل حل کند. از یک سو مدیران میگویند با سرانه اندکی که وزارت آموزش و پرورش به مدارس اختصاص میدهد، از پس هزینههای جاری و برنامههای جانبی آن برنمیآیند و از طرف دیگر والدین هستند که پای اصل 30قانون اساسی را وسط میکشند و میگویند مطابق این قانون، آموزش رسمی باید رایگان باشد و مدیران مدارس حق دریافت وجه نقد را ندارند.
در این میان، رسانهها دائم و در فواصل مختلف حجم زیادی گزارش در اینباره تهیه و بارها این مشکل را از زبان والدین دانشآموزان مطرح کردهاند. به همین واسطه مدیران مدارس زیادی بابت دریافت وجه نقد حین ثبتنام یا در طول سال تحصیلی توبیخ شدهاند اما همچنان این چالش وجود دارد. خلاصه اینکه قصه دریافت وجه نقد یکی از قسمتهای حلنشدنی در تاریخ آموزش و پرورش است.
اما 2 نوع تفکر در اینباره وجود دارد؛ از طرفی عدهای از کارشناسان که طرفدار آموزش رایگان در کشور هستند، معتقدند که نهتنها کمک مالی به مدارس دولتی هیچ توجیهی ندارد، بلکه باعث میشود دولت از زیر وظایف خود شانه خالی کند. آنها میگویند که دولتها باید بیشترین سهم را از سود ناخالص ملی به آموزش و پرورش اختصاص دهند و آموزش را در سراسر کشور رایگان کنند. این گروه همچنین منتقد جدی خصوصیسازی آموزش هستند و میگویند توسعه مدارس غیردولتی عین ناعدالتی آموزشی است. اندیشه این منتقدان سهم بیشتری بر افکار عمومی دارد و توانستهاند استدلال خود را در جامعه خیلی خوب جابیندازند.
در مقابل اما تعداد اندکی از کارشناسان آموزشی قرار دارند که معتقدند کمک والدین، انجمنهای مردمنهاد و خیرین به مدارس میتواند بر ارتقای آموزش عمومی کشور مؤثر باشد. آنها خواهان توسعه مشارکت والدین در اداره مدرسه هستند و میگویند که هرقدر نقش خانوادهها در محیط آموزشی بیشتر باشد، کیفیت آموزش بالاتر میرود. انجمن خانه و مدرسه در سال 1326 -که پس از انقلاب به انجمن اولیا و مربیان تغییر نام پیدا کرد- با محوریت چنین تفکری ایجاد شد تا پایگاهی باشد برای کیفیتبخشی به آموزش رسمی در کشور.
اما تکلیف چیست و باید چه کرد؟ آیا باید خواستار اجرای صریح قانون بود و از کمک به مدارس دولتی خودداری کرد یا باید در اداره مدرسه مشارکت داشت و توجیهاتی که مدیران مدارس میآورند را شنید و به آنها کمک کرد؟
آمار و ارقام منتشر شده از سوی معاونت پشتیبانی مالی وزارت آموزش و پرورش نشان میدهد که سرانه مدارس به ازای هر دانشآموز برای یک سال بین 10تا 30هزار تومان است. از سویی 98درصد بودجه این وزارتخانه صرف پرداخت حقوق فرهنگیان میشود اما در مقابل فعالیت مدارس نسبت به گذشته بسیار متنوع و گستردهتر شده و مطالبه والدین از مدارس فراتر از آموزشهای رسمی و سنتی است.
شرایط اقتصادی نامساعد و تحریمهای پیاپی ایران از سوی اروپا و آمریکا طی یک دهه گذشته نیز باعث شده دولت سیاستهای انقباضی در بودجه اتخاذ کند که این تصمیم تبعاتش را در آموزش و پرورش بیشتر نشان داده است. در مجموع این اتفاقات باعث شده که مدارس دولتی تحت فشار فراوانی باشند و حتی میدان را به مدارس غیردولتی واگذار کنند؛ اتفاقی که تبعیض در آموزش را ایجاد کرده و شکاف طبقاتی را در این بخش هم نمایان ساخته است.
2 سال پیش، چندین گزارش از دریافت وجه نقد در مدارس دولتی داشتیم. وقتی سراغ مدیران بهاصطلاح متخلف رفتیم، یکی از آنها گفت که چرا یکبار از دریچه مدیران مدارس به ماجرای دریافت کمکهای مردمی نگاه نمیکنید؟ او میگفت که تا به حال از خودتان پرسیدهاید که چرا ما مجبوریم از والدین دانشآموزان کمک بخواهیم؟ و انتقاد میکرد که مگر ما این پول را برای مصارف شخصی خودمان میگیریم؟ حرفهای این مدیر مدرسه خیلی هم بیراه نبود. او فهرستی از هزینههای مدرسه مثل تعمیر شوفاژخانه، ایزوگام کردن پشتبام مدرسه، هزینه تعویض لولهکشی آبدارخانه مدرسه، رنگ کردن دیوارها، خریدن پرده برای کلاسها، وسایل آزمایشگاهی مدرسه و دهها هزینه دیگر را آورد و گفت که آموزش و پرورش منطقه مدتهاست که هزینهای را بابت تعمیرات فضای داخلی مدرسه به او نداده است و او اگر بخواهد مدرسه را به حال خود رها کند، صدای والدین درمیآید که مثلا چرا شوفاژها خرابند و بچههای ما سرما میخورند یا چرا مدرسه شما مثل مدارس غیردولتی کامپیوتر ندارد و... .حرفهای این مدیر درست بود. او میخواست با مبلغ اندکی که از هر خانواده میگرفت به کیفیت فضای آموزشی کمک کند اما از آن طرف با والدینی روبهرو بود که بحق قانون را ملاک قرار میدادند.
بهنظر نگارنده که سالهاست هر دو سوی ماجرا را دیده و پای صحبت هر دو گروه نشستهام، کمک کردن به مدارس دولتی بهخصوص در سالهای اخیر کار ناصوابی نیست؛ به شرطی که اجبار، تحمیل و زور در کار نباشد. مدیران مدارس باید انجمن اولیا و مربیان را به هویت 77سال پیش خود که افزایش حداکثری مشارکت والدین در مدیریت مدرسه فرزندشان بود، برگردانند.
همچنین آموزش و پرورش باید زمینه مشارکت والدین را به شکلی متفاوت از دریافت وجه نقد فراهم کند؛ مثلا اگر پدری بناست میتواند بخشهای آسیبدیده را با کمترین هزینه بازسازی کند، اگر والدینی میتوانند خودشان دیوارهای مدرسه را با کمترین هزینه رنگآمیزی کنند، اگر کامپیوتری بدون استفاده در خانه هست میتوان آن را به مدرسه هدیه کرد، اگر مادری پزشک و پرستار است میتواند در ماه یک روز را به ارزیابی سلامت بهداشت دانشآموزان اختصاص دهد و دهها مدل مشارکت دیگر. چرا تعریف مشارکت در مدرسه باید به دریافت وجه نقد محدود شود و تا حرف از کمک به مدارس میآید، والدین دانشآموزان یاد تراولهای در پاکت مهر و موم شده، بیفتند؟
مدارس دولتی نسبت به سایر مدارس از مزیتهای بهتری برخوردارند که اگر شهروندان به آن توجه کنند بسیاری از مدارس غیردولتی که در این سالها به بنگاههای کسب درآمد تبدیل شدهاند، قطعا از رونق خواهند افتاد و دیگر نمیتوانند روی نقاط ضعف مدارس دولتی جولان دهند. به شرط آنکه هر دو طرف دعوا، نگاهشان را به مدرسه و مشارکت مردمی تغییر دهند؛ چه والدینی که آموزش و تربیت فرزندانشان برایشان مهم است و چه مدیرانی که خواهان کیفیتبخشی مدارس دولتی هستند.