رویای زندگی لاکچری
سمانه دختری 20ساله است که انگیزهاش برای قدم گذاشتن در دنیای خلافکاران پولدار شدن بوده است. او تصور میکرده که هرگز گیر نمیافتد اما با شکایت آخرین طعمهاش دستش رو شد و به دام پلیس افتاد. او دیروز برای تحقیق به دادسرای ویژه سرقت انتقال یافت و پیش روی قاضی قریب احمدزاده، بازپرس پرونده جزئیات سرقت و باجگیری هایش را شرح داد. در ادامه گفتوگوی همشهری با او را میخوانید.
از کی سرقت و باجگیریهایتان را شروع کردید؟
حدود یک سال پیش. اکثر طعمههایمان مردان متأهل بودند که از ترس آبرویشان شکایت نمیکردند.
اما آخرین طعمهتان شکایت کرد؟
داستان آخرین طعمه مان که باعث لو رفتن ما شد کمی متفاوت است. او پسر مورد علاقه من بود که مرا بازی داد. به من وعده ازدواج داد اما مدتی بعد زد زیر حرفهایش و به من خیانت کرد. گفت دیگر مرا نمیخواهد و به همین دلیل تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. اصلا فکر نمیکردم شکایت کند چون شنیده بودم که نامزد کرده است. با خود گفتم از ترس نامزدش شکایت نمیکند اما تصورم اشتباه بود.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
یک سال پیش به همراه یکی از دوستانم به نام فاطمه به یک باشگاه بدنسازی رفتیم که دو پسرجوان در حیاط باشگاه غرفه داشتند. من و فاطمه نیز در آن زمان در شرکتی کار میکردیم و برای بازاریابی و فروش محصولات آرایشی و بهداشتی به باشگاه رفتیم. آن روز با دو پسرجوان آشنا شدیم. کمی بعد تصمیم گرفتیم سرقت کنیم به امید پولدار شدن.
از شگردتان بگو؟
در اینستاگرام با مردان متأهل آشنا میشدیم و با آنها قرار ملاقات میگذاشتیم. در قرار بعدی آنها را به آپارتمان اجارهای دعوت میکردیم. آپارتمانهایی را که اکثرشان مبله بود با مدارک جعلی برای چند ساعت یا یک شب اجاره میکردیم. وقتی طعمه هایمان وارد خانه میشدند، دو پسرجوان که در اتاق پنهان شده بودند بیرون میآمدند و با تهدید دست به اخاذی از آنها میزدیم. هرچه پول همراهشان بود را میدزدیدم و حسابشان را خالی میکردیم. اگر پولی در حسابشان نبود مجبورشان میکردیم با دوست یا آشنایشان تماس بگیرند و از آنها در خواست پول کنند. پس از سرکیسه کردن آنها با دست و پای بسته در همان آپارتمان رهایشان میکردیم.
گویا صاحبخانهها وقتی میرسیدند و مردان را در آن وضعیت پیدا میکردند، آنها مدعی میشدند که موضوع خانوادگی بوده و حتی مجبور میشدند پول اجارهها را پرداخت کنند. همه این کارها را برای یک زندگی بهتر و لاکچری انجام دادیم. میخواستیم برای مدتی راحت زندگی کنیم و ببینیم پولدار بودن و راحت خرج کردن چطور است اما به اینکه حالا گیرافتادیم نمیارزید. اینکه باید در این سن و سال کم در میان دزدان و سارقان زندانی شویم.