ساعت ۳ صبح
فرورتیش رضوانیه ـ روزنامهنگار
با صدای زنگ در آپارتمان بیدار میشوید. صفحه نمایش موبایلتان را روشن میکنید. نمیدانید ساعت ۳ صبح در ساختمان چه اتفاقی افتاده که سراغتان آمدهاند.
نگران میشوید. وقتی در را باز میکنید، چند مأمور پلیس را میبینید. آنها حکم بازداشت و تفتیش خانه شما را در دست دارند و میگویند که باید موبایل، لپتاپ، کامپیوتر، هارد و هر وسیله مشابه دیگری را که در خانه دارید، ضبط کنند. باورتان نمیشود. با نگرانی لباس میپوشید. همسرتان را بیدار میکنید و الکی به او میگویید به تازگی در محل کارتان مشکلی رخ داده و باید مانند بقیه مدیران ارشد بهعنوان مطلع به اداره آگاهی بروید. مأموران پلیس در راه با شما حرفی نمیزنند. از خودتان میپرسید ممکن است چه جرمی مرتکب شده باشید، اما چیزی به ذهنتان نمیرسد.
وقتی بهخودتان میآیید، متوجه میشوید که در مقر پلیس فتا هستید. اتهامی را که مطرح میکنند نمیپذیرید و میگویید که بدون تردید این ماجرا یک اشتباه یا پاپوش طراحیشده توسط دشمنانتان است.
چند دقیقه بعد کارشناس پلیس فتا با دلایل فنی به شما اثبات میکند که با لپتاپ و موبایلتان چند پیج فیشینگ و ارائه اینترنتی شارژ موبایل با قیمت پایین را طراحی و حساب بانکی کاربرانی را که گول خورده بودند، خالی کردهاید. به آنها میگویید که شما مدیرعامل یک مؤسسه مشهور هستید و به هک کردن حساب دیگران نیازی ندارید. یکی از مأموران میپرسد: «آیا جز شما فرد دیگری در خانه یا محل کار به وسایل ارتباطی شما دسترسی دارد؟» چند دقیقه بعد مطمئن میشوید پسر ۱۱ سالهتان همان هکری است که پلیس بهدنبالش میگردد.
چند ساعت بعد وقتی از مقر پلیس فتا خارج میشوید و موبایلتان را روشن میکنید تا با یک وکیل تماس بگیرید، با خواندن پیامهایی که به دستتان رسیده متوجه میشوید همسرتان ساعت ۳ صبح ماجرای بازداشت شما را در اینستاگرامش منتشر کرده بود. شما مدیرعامل یک مؤسسه مالی و اعتباری هستید و کانالهای تلگرام و شبکههای ماهوارهای در چند ساعت طوری با خبر بازداشتتان جوسازی کردهاند که مردم با مراجعه حضوری به شعب در حال تخلیه حسابهایشان هستند و مؤسسه در حال ورشکستگی است.