• پنج شنبه 11 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 30 رجب 1446
  • 2025 Jan 30
دو شنبه 31 تیر 1398
کد مطلب : 67656
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/xXQE
+
-

حکایتی از سعدی

قصه‌های کهن
حکایتی از سعدی


اعرابی را دیدم در حلقه جوهریان بصره [گوهرفروشان بصره] که حکایت همی‌کرد که وقتی در بیابانی راه گم کرده بودم و از زادمعنی [توشه] چیزی با من نمانده و دل بر هلاک نهاده که همی ناگاه کیسه‌ای یافتم پر مروارید. هرگز آن ذوق و شادی فراموش نکنم که پنداشتم گندمِ بریانست. باز آن تلخی و نومیدی که معلوم کردم که مرواریدست.

در بیابان خشکِ و ریگ روان
تشنه را در دهان چه در چه‌صدف
مردِ بی‌توشه کاو فتاد از پای
بر کمربندِ او چه زر چه خزف

 

این خبر را به اشتراک بگذارید