
«بَخون خوشرو» فراتر از یک قطعه موسیقایی

حسین سمیعی شیردره | ساری - خبرنگار
این روزها و در محافل مختلف مازندران، آوایی شنیده میشود که هر علاقهمند به موسیقی مازندران را به وجد میآورد؛ قطعهای به نام «بَخون خوشرو» برای «ابوالحسن خوشرو» استاد همیشگی موسیقی مازندران که گروه موسیقی «وارش» آن را تنظیم و با صدای «اکبر رستگار» منتشر کرده است.
در کنار زیباییها و جاذبههای فنی و تکنیکی این اثر که آن را به قطعهای گوشنواز و خاطرهانگیز تبدیل کرده است، قدرشناسی و به جا آوردن حق شاگردی و استادی در این اثر به طور برجستهای خودنمایی میکند که ارزش آن را چندین برابر بیشتر از یک اثر صرف موسیقایی کرده است.
«شعبان نادری رجه»(کوهیار سوادکوهی) شاعر توانمند تبریسرای مازندرانی در این اثر به قدر کفایت و نهایت احترام، رسم استاد و شاگردی را به جا آورده و در ابیاتی زیبا و از دل برآمده که بیشتر به دعا برای سلامتی استاد شباهت دارد، پایهای برای تولید یک اثر موسیقایی ارزشمند ایجاد کرد.
نادری را سالهاست میشناسیم. از اوایل دهه 70 که از سفره موسیقی استاد بهرهمند شدم تا امروز وی را در کنار استاد دیدهام. از زمانی که دانشجویان مازندرانی در شهرهای مختلف کشور، برنامهای تدارک میدیدند و از «عمو خوشرو» دعوت میکردند تا برایشان هنرنمایی کند، نادری همراه ایشان بود.
استاد خوشرو هم با ذوق و هوش سرشارش همیشه به دنبال بهترین و اصیلترین کلام مازندرانی بود تا اندیشههای والای هنر بومی ما را جلوهگری کند و چه اشعاری بهتر و زیباتر از کلام شعبان نادری؟
انتشار آلبومهای موسیقی
دهها کاست و دهها کنسرت از استاد خوشرو که بر پایه شعرهای شاعر کوهستانهای سوادکوه استوار و برنامهریزی شده گواه است که ظرفیت شعری نادری بینهایت و نامحدود است؛ اشعاری که گاه آنقدر اصالت و قدمت دارند که با خواندن یا شنیدنشان انگار صفحه تاریخ این سرزمین را کنار زدهای و از اعماق قرون این شعرها را میشنوی.
هزار سال درد و رنج اهالی کوهستان، هزار سال زندگی اجتماعی، مشاغل، شادی و غم، درخت و پرنده، سبزهزار و شالیزار آنچنان در قالب واژه در جان شعری نادری رسوخ کرده که شعرهایش به بخشی از فرهنگ و اصالت مازندران پیوند خورده است.
شعر نادر با صدای عمو
استاد خوشرو که طرفداران «عمو» صدایش میزنند، برخی از کارها و شعرهای نادری را آنچنان قوی و در اوج میداند که بارها با شنیدن آن، اشک ریخته و بعضی از این دوبیتیها را اوج شعر مازندران اعلام کرده است.
در روزهایی که استاد خوشرو در بستر بیماری است و درد بر پیکره ایشان مستولی شده بارها از نادری خواسته شده تا به عنوان شاگرد به همراه دوستان به عیادت ایشان برود و وی با به جا آوردن حداقل عیادت، همیشه عنوان میکند که نباید در این شرایط مزاحم استاد شویم.
نادری بر این باور است که شاید استاد دلش نخواهد طرفدارانش او را در این شرایط ببینند و خاطرات خوش آنان دستخوش تغییر شود.
شعر آخر
این شاعر میگوید: نمیخواهم چهره اسطوره موسیقی مازندران را بیرمق ببینم. دلم میخواهد صورت مردانه و تاریخی استاد برای همیشه در ذهنم ماندگار شود.
شعر آخر این هنرمند گواه همین نگرش اوست. آغاز کار با یادآوری دوبیتی معروف «چاربیداری حال» آغاز میشود و چه زیبا حال و احوال استاد را نشان میدهد.
نادری که با راهنمایی استاد «عبدالله خوشرو» برادر استاد خوشرو به ایشان معرفی شد، همیشه قدردان عموخوشروی موسیقی مازندران بوده که با خوانش شعرهایش، جانی تازه به وی بخشیده است.
دل مردم خانه شاعر
«شعبان نادری رجه» از مفاخر ادبی مازندران-که شاید برخلاف بسیاری از همصنفهایش، در جمعها و گروهها و انجمنها حضور پیدا نمیکند-در دل مردم جای دارد. اشعارش از کوه تا دشت، از مراتع مازندران تا دریا و حتی در برخی از استانها ورد زبان است.
برخی از دوبیتیها و رباعیهایش شکل ضربالمثل به خود گرفته است و خیلیها فکر میکنند این اشعار، از صدها سال پیش مانده است؛ در حالی که شاعر این شعرها، در کنارمان حضور دارد و همه افتخارش این است که شعرهایش در کف جامعه و بر زبان همشهریانش جاری است.
نادری با سرودن شعر «بَخون خوشرو» که با صدای گرم و زیبای «اکبر رستگار» همراه بود، نشان داد در وادی هنر قدردان استاد و معلم خود است. صدای استاد خوشرو با اشعار نادری سالهاست گرمابخش فضای موسیقایی و زندگی اهالی این دیار است.
در روزهایی که مازندران از نبود شاعران بومیسرای قدرتمند رنج میبرد و آثار منتشر شده در حد و اندازههای فرهنگ ما نیست، خواندن شعرهای وی برای علاقهمندان به فرهنگ این مرز و بوم موهبت است.