دکتر حسن سجادزاده
مدیرگروه شهرسازی دانشگاه بوعلی سینا
از منظر مدیریت شهری 2 رویکرد عمده در اداره شهرها وجود دارد؛ یک رویکرد براساس حکمرانی شهری و نگرش دیگر حکمروایی شهری است. تجارب چندین دهه مدیریت شهری نشان میدهد اتخاذ رویکرد حکمرانی در امر مدیریت شهری نتوانسته است خواسته و امیال شهروندان را در اداره با کیفیت شهر محقق کند. زیرا این نگرش مدیریتی یکطرفه، بالا به پایین، دستوری، سختافزارانه و براساس نگرشهای کارشناسانه، متخصصانه صرف و مهندسیمحور بوده و از طرف دیگر جزیرهای و توأم با تعدد دستگاههای اجرایی است که هیچیک هم حاضر به پذیرش مسئولیت به طور کامل نیستند.
اما در رویکرد حکمروایی شهری مراتب اداره شهر براساس مشارکت مردمی و مدیریت یکپارچه شکل میگیرد و در نهایت زمینه تحقق برنامههای شهری به سمت اسناد هدایت راهبردی شهر را تسهیل میکند. در این نگرش ضمن شناسایی اولویتها و با رویکردی مسالهمحور در مدیریت شهری، مبانی مدیریت هر شهر براساس قابلیتها، فرصتها، ظرفیتها و استعدادهای شهری و براساس یک سلسلهمراتب از محله تا شهر تحقق مییابد.
اصولا بخش مهمی از فلسفه وجودی سازمانی به نام مدیریت بحران را شاید بتوان نبود مدیریتی یکپارچه قلمداد کرد. مدیریت یکپارچه رویکردی راهبردی و پایدار در مدیریت شهری است که دارای ساختاری مشارکتی و از پایین به بالاست که به تحولات شهری به دید سیستماتیک مینگرد و در برابر آنها از توان مشارکتی جامعه مدنی در کنار ساختار انعطافپذیر خود استفاده میکند.
مهمترین چالشی که مدیران و برنامهریزان شهری به خصوص در کلانشهرهای جهان در هزاره ارتباطات و تکنولوژی با آن مواجهند، افزایش سریع و رو به رشد جمعیت، تنوع در سلایق و خواستهای شهروندان برای دستیابی به نظام برنامهریزی و الگوهای توسعه پایدار ذکر شده است. برای هماهنگی بیشتر و بهتر و متناسب با چنین افزایشی در فرایند شهرنشینی و شهرگرایی و همچنین مبارزه با چالشهای متعددی مانند فقر شهری، مهاجرت و متعاقباً رشد پراکنده و نامنظم شهرها، کاهش و هدررفت منابع توسعه و افزایش تقاضا برای برخورداری از امکانات و تسهیلات و به حداقل رساندن بروز مسائل و چالشهای اجتماعی همچون ناهنجاریهای اجتماعی و کاهش امنیت در شهرها و به خصوص کلانشهرها، بحث مدیریت یکپارچه و کارآمد شهری یک ضرورت اجتنابناپذیر است.
در این میان به سبب موازیکاری، مراحل اداری، بخشینگری، سلیقهگرایی و نبود مدیریت پکپارچه شهری در هدررفت امکانات، انرژیها و سرمایههای جامعه شهری هرروز شاهد آزمون و خطا در برخورد با روند توسعه شهرها هستیم. نبود این نوع مدیریت واحد و یکپارچه مسائل و مشکلاتی را در حوزههای مختلف از جمله بازآفرینی شهری، گردشگری، میراث فرهنگی، توزیع منابع، توانمندسازی محلات فقیرنشین و بسیاری موارد دیگر به وجود آورده است.
شاهد هستیم که مثلا در توزیع فضاهای سبز شهری، مراکز خرید، مراکز فرهنگی و بسیاری دیگر از خدمات در مناطق شهری نوعی بیعدالتی اجتماعی شکل گرفته است. تحقق مدیریت پکپارچه به معنای تحقق توسعه پکپارچه شهری است. بیتوجهی به این مساله امروزه در زمینه مسائل زیستمحیطی و به خصوص مدیریتها در زمینه مسائل بافت فرسوده خود را به عینه نشان میدهد. نبود فرصت اتخاذ تصمیمات واحد در حوزه مدیریت شهری نشان میدهد که نهتنها معضلات شهرها بهرغم تخصیص بسیاری از منابع توسط نهادهای دولتی و غیردولتی حل نشده، بلکه مشکلات این بافتها نیز روزافزون شده است به طوری که سلب اعتماد از مدیریت شهری را به دنبال داشته است.
به نظر میرسد از دیگر عوامل ناکارآمدی مدیریت غیرواحد شهری، تکثر و تعدد متولیان امر مدیریت شهری و تداخل شرح وظایف آنها در سازمانهای متعدد شهری و نبود شفافیت لازم در حیطه شرح وظایف سازمانها و ارگانهای مختلف است.
بنابراین به نظر میرسد الگوی مدیریت حال حاضر در شهرها و به خصوص کلانشهرها نیازمند بازبینی، تحول در روابط و ساختارها، نگاه جامع به مسائل و چالشها و نحوه حل آنها با مدیریتی واحد و همچنین نیازمند برقراری ارتباط مستقیمتر با بازیگران مختلف عرصه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در شهرهاست. این امر به معنای متمرکز و بسته کردن مدیریت شهری به یک مرکز خاص نیست، بلکه در نهایت فرایندی راهبردی به منظور هدایت و اولویتبندی همه ظرفیتها، داراییها و سرمایههای مادی و معنوی به صورتی یکپارچه و با مشارکت همگانی در این زمینه در کلانشهرهاست.
مدیریت پایدار
مدیریت یکپارچه شهری نه تحت تأثیر تفکر اقتصادی نولیبرال که طرفدار کاهش نقش حداقلی دولت است و نه تابع ظهور جامعه مدنی و نهضتهای اجتماعی است که تقاضا برای افزایش مشارکت سیاسی و دموکراتیکسازی را دارد، بلکه نگرشی است فرایندی و مسالهمحور مبتنی بر الگویی منبعث از مدیریتی همهجانبه و پایدار. جایی که در آن برنامهریزی و طراحی شهری از رویه برنامهریزی و طراحی جامع و متمرکز به سمت برنامهریزی ساختاری ـ راهبردی هدایت میشود و مدیریت شهری از نظامی حکمرانی به سوی نظامی حکمروایی میل میکند.
به اعتقاد مجامع جهانی، در تجربه موفق این گذار، شناخت ظرفیتها، شاخصها و اصول مربوط به نحوه پیادهسازی از مهمترین ارکان مدیریت پکپارچه است. مدیریت پکپارچه شهری، مدیریت آگاهانهای است که ساختارهای حکومتی با قصد تقویت حوزههای عمومی را دربر میگیرد.
در این فرایند تصمیمات بزرگ و کوچک با مشارکت همه ذینفعان عرصه مدیریتی یعنی مردم و سایر ارکان و اجزای جامعه مانند احزاب، اصناف و بخشهای خصوصی در کنار بدنه تصمیمگیر مدیریتی که شکل بارز آن همان رویکرد حکمروایی شهری است، تحقق مییابد. ابعاد این یکپارچگی مدیریتی شامل یکپارچگی ساختاری، یکپارچگی سلسلهمراتبی، یکپارچگی قوانین و ضوابط، یکپارچگی اجرایی، یکپارچگی در توزیع منابع مالی، یکپارچگی در کانونهای تصمیمگیر و سیاسی و یکپارچگی در جذب جامعه مخاطب است.
هماهنگی میان سازمانها
از جمله شاخصهای یکپارچگی ساختاری میتوان به وجود هماهنگی میان سازمانهای مختلف اشاره کرد. به عنوان نمونه امروزه متولی حفظ، احیا و بازآفرینی بافتهای تاریخی به کلافی سردرگم تبدیل شده است و بهرغم آنکه دهها دستگاه دولتی و غیردولتی در آن ادعای نقشآفرینی دارند به دلیل پراکندهکاری، بیاطلاعی، نبود برنامه اصولی و راهبردی امروزه شاهد تخریب روزافزون بافتهای باارزش و ابنیه تاریخی هستیم.
به نظر میرسد با اختیار بیشتر دادن به ارگانها یا سازمانهای مردمی و تدوین سازوکارهای نظارتی بتوان در مسیر همگرایی مدیریت شهری گامهای موثری برداشت. تقویت مدیریت پکپارچه شهری ضمن ارتقای شفافیت در خصوص توزیع منابع و فرصتهای یکسان برای همه اقشار جامعه، ضمن زمینهسازی دخالت همه کاربران و بهرهبرداران شهری در فرایند مدیریت شهری، همراهی و همگامی شهروندان را در زمینه تحقق شهری سالم و خلاق به دنبال خواهد داشت.
تحقق مدیریت پکپارچه شهری، توزیع متناسب مسئولیتها و امکان نقدپذیری حوزههای مختلف را به دنبال خواهد داشت. همین امر چالشهای برونسازمانی را به حداقل میرساند. بنابراین این فرایند ضمن مانع شدن بروز سلایق شخصی، سیاسی، تعصبات فرهنگی، رشدی متوازن و پایدار را در زمینه توسعه شهری زمینهسازی میکند و کاهش تبعیض و فقر شهری را نوید میدهد.
بنابراین لازمه پیادهسازی شاخصها و مولفههای مدیریت شهری پایدار بازنگری اساسی در قوانین مدیریتی شهری و هدایت این قوانین به سمت قوانینی راهبردی و عملیاتی است و این خود راهگشای بسیاری از گرههای کور مدیریتی خواهد بود. اصولا مدیریت شهری یکپارچه، نوعی آیندهنگری در زمینه مدیریت برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت شهری را به دنبال خواهد داشت.
متاسفانه در حیطه علوم و فنون مدیریت شهری در کشور ما مطالعات، راهکارها و تجارب زیادی در دست نیست یا اگر هم وجود دارد بیشتر جنبه نظری و مطالعاتی دارد و کمتر به مرحله عمل رسیده است. اما در تجارب بینالملل متنوع یک فصل مشترک واحد وجود دارد و آن اینکه نتایج عملی بسیار درخشان بوده است.
اولین نتایج این تجارب چابکسازی نهادها و متولیان امر مدیریت شهری و تسهیل در برنامههای عملیاتی و افزایش مشارکتهای شهروندی را به دنبال داشته است. البته نمیتوان شاخصها و معیارهای فرهنگها و کشورهای مختلف را به همان سبک و سیاق در جامعه ما هم عینا تعمیم داد، اما با استفاده از آن تجارب میتوان به الگویی بومی در این فرایند دست یافت. تببین شاخصهای مدیریت شهری یکپارچه بومی به همفکری و هماندیشی برنامهریزان، طراحان و مدیران شهری نیاز دارد که بتوانند با کاربست واقعیات ساختاری و فضایی هر شهر و کشوری به الگویی مناسب و راهگشا در این زمینه دست یابند.
امروزه حکمروایی شهری پکپارچه نه یک توصیه بلکه یک الزام و ضرورت است. مسائل شهری امروز دارای ابعاد و پیچیدگیهای خاص خود است که صرفا با اتکا به مدیریتهای شهری کلاسیک، روزمره و سنتی قابل درمان نیست و ضرورت حل این مسائل تحت لوای مدیریتی یکپارچه و سازماندهیشده امری اجتنابناپذیر است.
سه شنبه 25 تیر 1398
کد مطلب :
66165
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/K4Qn
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved