عیسی محمدی
کودکان بیشفعال چطور باید آموزش ببینند و از این برچسبها دوری کنند و وارد رویههای آموزشی بشوند؟ طبیعی است که نمیتوان با آنها رفتاری سنتی و عامیانه داشت و باید کاملا علمی با این ماجرا برخورد کرد. در این مورد، پای صحبتهای علی محمدباقر، روانشناس و مشاور تربیتی نشستهایم. محمدباقر، دانشآموخته دکتری روانشناسی تربیتی است و در این مورد نکتههای جالبی را با ما در میان میگذارد.
اساساً کودکان بیشفعال، باید روند تحصیلی مجزایی داشته باشند یا در همان رویههای معمول و مرسوم آموزشوپرورش میتوانند هضم شده و مدیریت شوند؟
ببینید، ما 2 اختلال داریم که حوزه یادگیری را بهطور مستقیم درگیر میکند؛ یکی از آنها اختلال بیشفعالی است و یکی هم اختلال یادگیری. همچنین ممکن است یک کودک به هر دو مبتلا باشد. اگر منظورتان این است که باید مدرسهای مجزا داشته باشند و معلمانی مجزا، این تفکیک را دنیای امروز از حیث علمی نمیپسندد و با آن مخالفت میکند. امروز، حتی بابت کودکانی که از نظر هوشی نیز مشکل دارند، معتقد نیستند که مدرسه و روند تحصیلی جدایی داشته باشند.
این بحث که کودکان بیشفعال را باهوش میدانند، از حیث علمی درست است؟
کودکان بیشفعال و باهوش یک ویژگی مشترک دارند که اشتباه گرفته میشوند، درحالیکه اساساً اینطور نیست. در هر دو گروه، مشاهده میکنیم که نسبت به محرکهایی که از نظر دیگران قوی هستند، خنثی عمل میکنند. همانطور که گفتیم در این خصیصه مشترک هستند. اما تفاوت در اینجاست که کودکان باهوش، به واسطه درک و پردازش سریع، مانند دیگران چندان تمایلی به تمرکز و توجه ندارند اما کودکان بیشفعال چون خوب درک نمیکنند تمایلی به تمرکز و توجه ندارند.
در کشور ما، این دانشآموزان وقتی وارد سیستم آموزشی میشوند چه اتفاقی برایشان میافتد؟
سیستم آموزشی ما برای ورود بچههایی که ناتوانیهای ویژهای چون اختلالات زبانی و یادگیری و بیشفعالی و شبیه آن دارند، آمادگی ندارد. در نتیجه جدا از عوارض خود این ناتوانیها، مشکلات دیگری از حیث اجتماعی و عدمپذیرش توسط دیگران هم پیش میآید.
احتمال گوشهگیری این کودکان هم وجود دارد؟
بله، احتمالش وجود دارد.
نکته موردتوجه در مورد درمان این کودکان چیست؟
چیزی که وجود دارد این است که در کشور ما، سریع این بچهها را به روانپزشک ارجاع میدهند. این امر سرعت بالایی در کشور گرفته و عرف شده که روانپزشکها از داروهایی چون ریتالین استفاده میکنند. البته یکی از حد پایههای درمان ریتالین هست، ولی گاهی دیده میشود که در مورد کودکانی که با رفتاردرمانی یا درمانهای روانشناختی قابل درمان هستند، چنین درمانهایی تجویز میشود. این کار عوارض خودش را دارد؛ مثل اختلال وسواس و مشکلات رفتاری دیگر. ازجمله ضعفهایی که در سیستم درمانی این کودکان داریم، آن است که از حیث روانشناختی خوب تشخیص داده نمیشود و با برچسبهایی چون شیطان بودن ، باهوش بودن و... درباره آنها صحبت میشود. بعد از تشخیص اولیه هم سریع درمانهایی چون ریتالین تجویز میشود؛ یعنی بهطور کلی، در تشخیص و درمان مشکل داریم. در این حوزه، درمان روانشناختی خیلی مؤثر خواهد بود؛ درحالیکه به آن کم پرداخته میشود.
وظیفه خانوادهها در سالهای تحصیل این کودکان چیست؟ با توجه به اینکه این اختلال قبل از 6سالگی قابلتشخیص است اما مدرسههای ما بهطور عمومی، در این جور موارد چندان علمی و حرفهای عمل نمیکنند.
اولین و مهمترین وظیفه آنها افزایش بردباری و تابآوری خود والدین است. کار کردن با این بچهها سخت و طاقتفرساست چون انرژی زیادی دارند و حرفشنوی نداشته و روی دستورات و ملاحظات والدین نیز تمرکز ندارند. بیشتر خانوادهها وقتی میبینند کودکانشان چنین مشکلاتی دارند، بهخودشان میگیرند و خودشان را مقصر میدانند. در نتیجه دچار مشکلات روحی شده و در امر درمان و ارائه خدمات به کودکان ناتوانتر میشوند. بیشتر مواقع این مشکلی نیست که ربطی به آنها داشته باشد و میتوانند با کار کردن روی تابآوری خودشان، همراهی مؤثرتری با این روند داشته باشند.
شنبه 15 تیر 1398
کد مطلب :
63976
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/YG6p
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved