• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
شنبه 15 تیر 1398
کد مطلب : 63896
+
-

کودکان، نوجوانان و قدیمی‌های شهرری از خاطراتشان درباره چشمه‌علی می‌گویند

شناور در تاریخ شهر

گزارش
شناور در تاریخ شهر


مهدیه تقوی راد ـ خبرنگار

زیر سایه باروی شهرری، چشمه 8هزار ساله آبی وجود دارد که این روزها کم‌رمق شده و دیگر نمی‌توان نام چشمه را به آن اطلاق کرد، ولی همچنان جاری بودنش زندگی و شادی را به آن محله شهر و اطرافش هدیه داده و به یکی از پاتوق‌های اصلی جنوب شهر تبدیل شده است.
چشمه‌علی در همسایگی ابن‌بابویه و برج طغرل سال‌های سال است که مأمن خنکی برای روزهای گرم اهالی ری است و اگر ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم ندهند که سرچشمه‌های آن را بیش از این خشک کنند شاید تا سالیان سال بتواند محلی برای بازی کودکان و تفریح خانواده‌ها باشد. مرداد96 بود که همزمان با احداث تونل خط6 مترو و عبور این خط از شریان‌های آبی، این چشمه خشک شد و اهالی ری شاهد خشک شدن چشمه‌ای بودند که 8هزار سال به‌صورت متناوب آب در آن جاری بود. با وجود این بعد از عایق‌بندی تونل مترو اگرچه آب دوباره به چشمه‌علی برگشت اما حجم آن در مقایسه با قبل بسیار ناچیز بود، اما با وجود این هنوز هم چشمه‌علی شهرری میزبان خانواده‌هایی است که بعدازظهرهای گرم تابستان را در کنار آب‌باریکه این  چشمه خوش می‌گذرانند.

شاهی که دوست نداشت چاق باشد
در ارتفاع 3متری این چشمه، نقش برجسته‌ای متعلق به زمان قاجار وجود دارد و گفته می‌شود فتحعلی‌شاه قاجار در زمانی که دستور امضای 2قطعنامه ترکمانچای و گلستان صادر شد برای تغییر افکار عمومی و خواباندن اعتراضات دستور داد تا ماجرای تاجگذاری‌اش را با حضور درباریان و نوادگانش روی صخره‌ای در محل چشمه‌علی حکاکی کنند؛ نقوشی که حالا بخشی از تاریخ پایتخت شده است.
زن و مرد جوانی زیر نقش برجسته ایستاده‌اند و در حال خواندن متن تاریخچه چشمه‌علی روی تابلوی نصب‌شده هستند. زن با انگشت اشاره فتحعلی‌شاه را نشان می‌دهد و به همسرش می‌گوید: «اینجا فتحعلی‌شاه را خیلی خوش‌اندام تصویر کرده‌اند اما فتحعلی‌شاه آدم چاقی بوده، وقتی این نقش برجسته را درست کردند بارها و بارها فتحعلی‌شاه به حجاری که این کار را انجام می‌داد تذکر داد که سنگ‌ها را طوری تراش دهد که زیادی چاق به‌نظر نیاید و هیکلش را کمی لاغرتر درست کند تا اینکه بالاخره این مدل هیکل به دید شاه خوش آمد و موافقت کرد تا این نقش برجسته همینطور روی دیوار بماند.» خانم حمیدی همانطور که به طرف سرچشمه می‌رود، به همسرش می‌گوید: ‌من این داستان را بارها و بارها از پدرم شنیده‌ام و نمی‌دانم چقدر صحت دارد. او با خنده می‌گوید: «به‌نظرم اصلا خوب نیست مرد چاق باشد.»

کودکی‌هایی که در تاریخ جا نماند
در بالای نقش برجسته قاجار، جایی که فتحعلی‌شاه سال‌هاست نظاره‌گر زندگی مردم شهرری است، بقایای دیواری متعلق به دوره ساسانی و عیلامی به چشم می‌خورد. گفته می‌شود این باروی دفاعی، دورتادور ری کشیده شده بود تا این شهر را از خطرات و حمله دشمن در امان نگه دارد. در سال‌های 81 تا 84 اداره کل میراث فرهنگی استان تهران 94متر از این بارو را مرمت و بازسازی کرد و امروزه حدود 400مترمربع از این بارو در محوطه چشمه‌علی باقی مانده است. حالا این بارو محل تفریح و عکسبرداری نوجوانان و جوانانی شده که به‌سختی خود را از صخره‌های بارو بالا می‌کشند تا بتوانند دقایقی را از بالای بارو نظاره‌گر شهرری باشند. باروی شهرری اگر ساختمان‌های بلندمرتبه اجازه بدهند تا سال‌های سال می‌تواند یک ویوی ابدی رو به جنوب شهرری داشته باشد.
حاج‌حسن محمدی به همراه همسن‌وسال‌هایش روی نیمکت‌های پارک کنار چشمه‌علی نشسته و به بچه‌هایی نگاه می‌کند که شنا کردن در چشمه‌علی برایشان از شنا در بهترین استخرهای تهران هم دلچسب‌تر است. حاج‌حسن که از کودکی در همین محله زندگی کرده است، با همان گویش قدیمی اهالی ری می‌گوید: «چشملی» الان دیگر آب چندانی ندارد، باید آن موقع می‌آمدید گزارش می‌گرفتید که آب چشمه تا اینجا -به زیر پایش اشاره می‌کند- بود و پدر و مادرها جرأت نمی‌کردند از ترس غرق شدن، بچه‌هایشان را تنها به «چشملی» بفرستند. حالا بچه‌ها بیشتر آب بازی می‌کنند تا شنا.
اسدآقا که کنار حاج‌حسن نشسته همانطور که تسبیح شاه‌مقصودش را در دست می‌چرخاند، رشته کلام را در دست می‌گیرد و می‌گوید: «با خشک شدن «چشملی» زمان ساخت مترو، انگار چشمه زندگی مردم شهرری هم رو به خشک شدن گذاشت. من و حاج‌حسن دوست 70ساله‌ایم، از همان بچگی برای شنا به اینجا می‌آمدیم. ما توی چشمه شنا می‌کردیم و پدر و مادرهایمان کنار چشمه فرش می‌شستند اما حالا با بازگشت آب به چشمه حتی آب کم، روحیه مردم منطقه خیلی بهتر شده است.»
اسدآقا به کوچه روبه‌رویی چشمه‌علی اشاره می‌کند و می‌گوید: ‌«آن دوتا خانه یک‌طبقه کنار هم را ببین، آن که در آبی دارد خانه من است و آنکه در کرم دارد و نیمه‌باز است، خانه حسن است، درست‌ترش را بخواهی خانه پدری من و حسن‌آقاست، بعد از فوت پدرهایمان، تصمیم گرفتیم خانه را از ورثه بخریم و خودمان در آن ساکن شویم تا از هم دور نشویم. حالا هم هر روز عصر می‌آییم اینجا و یاد دوران بچگی‌هایمان را زنده می‌کنیم.»
حاج‌حسن درحالی‌که لبخند می‌زند رو به اسدآقا می‌کند و می‌گوید: «می‌خواهم یک راز را بگویم، بعضی روزها اینجا که خلوت می‌شود و همسرانمان به خانه می‌روند، من و اسد پاچه‌های شلوارمان را بالا می‌زنیم و پاهایمان را داخل آب می‌گذاریم و به یاد بچگی‌هایمان آب بازی می‌کنیم. بعد هم کمی صبر می‌کنیم تا لباس‌هایمان دونمه شود و بعد به خانه می‌رویم تا خانم‌ها دعوایمان نکنند.»
اسدآقا دنباله حرف‌های حاج‌حسن را می‌گیرد و می‌گوید:‌ «یک ساعت دیگر اینجا بنشینی خانم‌هایمان هم می‌آیند و بساط چای و هندوانه برپا می‌شود. کجا برویم بهتر از اینجا، هم کلی دار و درخت دارد، هم با شادی بچه‌هایی که اینجا آمده‌اند شاد می‌شویم و هم یک روز تابستانمان را دوباره پیش هم گذرانده‌ایم.»
خانم و آقای مشیری از قدیمی‌های محله چشمه‌علی هستند، خانه مشیری‌ها درست پشت باروی شهرری است، درست‌ترش اینکه در خانه مشیری‌ها نخستین خانه بعد از باروی شهرری است؛ خانه‌ای که حالا چندسالی می‌شود بچه‌ها آن را برای والدینشان بازسازی کرده‌اند. خانم و آقای مشیری 3‌ تا از نوه‌هایشان را برای بازی به چشمه‌علی آورده‌اند. آقای مشیری می‌گوید: «سال‌های سال من و دوستانم در چشمه‌علی بازی می‌کردیم،حالا نوبت نوه‌هایم شده است، هر وقت از تهران به خانه‌مان می‌آیند آنها را برای بازی به اینجا می‌آورم. با این کار خاطرات خودم هم زنده می‌شود.»
مشیری استکان‌های کمرباریک را از چای فلاسک پر می‌کند و می‌گوید: درست و غلطش را نمی‌دانم اما از قدیم به ما می‌گفتند آب چشمه‌علی از جاجرود می‌آید، آن موقع که ما بچه بودیم آب چشمه خیلی زیاد بود، پدر و مادرم مثل بقیه اهالی شهرری فرش‌هایمان را در چشمه می‌شستند و برای اینکه خشک شود آنها را روی صخره‌های بالای چشمه پهن می‌کردند، بعد هم کمی روغن حیوانی و نمک روی نان می‌گذاشتند و همه دور هم می‌خوردیم تا خستگی یک روز کاری هم از تن ما که از صبح شنا می‌کردیم و هم از تن پدر و مادرمان که فرش شسته بودند، دربیاید.







برنزه شدن رایگان
صدای شادی و هلهله بچه‌ها یک لحظه هم قطع نمی‌شود. زیر سنگ برجسته چشمه‌علی جایی که گفته می‌شود آب از آنجا وارد محوطه چشمه‌علی می‌شود، خانمی مشغول خشک کردن پسر خردسالش است، همان بالا جلوی سنگ برجسته دختری مدام در حال ژست عوض کردن است و دوستش هم در حالت‌های مختلف از او عکس می‌گیرد. هرچه از هرم گرمای آفتاب کمتر می‌شود تعداد خانواده‌ها و بچه‌ها بیشتر می‌شود. عده‌ای کنار دیوار غربی چشمه جا پهن کرده و نشسته‌اند و چند مادر هم در حال خشک کردن و تن و سر بچه‌هایشان هستند. روی پله‌هایی که زمانی بستر چشمه بوده، ‌چند پسر بچه دراز کشیده و به‌اصطلاح حمام آفتاب می‌گیرند. مجید همانطور که روی پله‌ها دراز کشیده تا کمی در آفتاب خشک شود و البته کمی هم از سرما می‌لرزد می‌گوید:‌ هر روز با دوستانم برای شنا کردن به اینجا می‌آییم، چندبار خواستیم با رضا و عبدالله و حسام برویم استخر اما هم استخر دور بود هم پول نداشتیم، تصمیم گرفتیم بیاییم اینجا هم مفت است و هم هرچند ساعت که خواستیم می‌توانیم شنا کنیم.

شهرری 8استخر دارد که نزدیک‌ترین آنها به چشمه‌علی، مجموعه قمر بنی‌هاشم است اما پرداخت هزینه استفاده از استخر برای بسیاری از خانواده‌های این محله چندان هم مقرون‌به‌صرفه نیست و خانواده‌ها ترجیح می‌دهند تا فرزندانشان را به‌جای فرستادن به استخر راهی چشمه‌علی کنند. خانم نمازی پسرهای دوقلویش را برای شنا به چشمه‌علی آورده. نمازی در سایه نشسته و درحالی‌که هندوانه‌ای را قاچ می‌کند، می‌گوید: شوهرم کارگر روزمزد است، همین که خرج خورد و خوراکمان را دربیاوریم هنر کرده‌ایم. بچه‌هایم الان 11ساله شده‌اند و کم‌کم خرجشان بالا می‌رود. یکی دوبار با دوستانشان رفتند استخر، نفری 15هزار تومان پول استخرشان شد و با خوراکی‌هایی که در استخر خوردند و هزینه رفت و برگشت‌شان حدود 70هزار تومان برایمان هزینه برداشت. همان یک‌بار آخرین‌باری شد که بچه‌ها را فرستادم استخر؛ حالا برای اینکه عصرهای تابستان حوصله‌شان سر نرود می‌آورمشان چشمه‌علی تا تفریح کنند، اینجا بچه‌هایم جلوی چشمم هستند و خرجی هم ندارند، هر میوه‌ای هم در خانه داشته باشیم برایشان می‌آورم، کلی هم دوست اینجا پیدا کرده‌اند.
هادی و مهدی روی صخره می‌ایستند، دست‌هایشان را به موازات بدنشان باز می‌کنند و در یک لحظه و همزمان به داخل چشمه می‌پرند، با پرت شدنشان در آب موجی بزرگ در چشمه درست می‌شود، همین کار باعث می‌شود تا بچه‌های دیگر هم تشویق به پریدن از صخره به داخل آب شوند. نمازی می‌گوید: برای اینکه بچه‌ها را راضی کنم که استخر نروند کلی فکر کردم و نقشه کشیدم. به بچه‌ها گفتم مردم کلی پول می‌دهند تا بروند استخرهای روباز تا بدنشان را برنزه کنند، عوضش شماها بدون اینکه پول بدهید از اینجا استفاده می‌کنید، پوستتان هم برنزه می‌شود، به همه هم می‌توانید پز بدهید که موقع آفتاب گرفتن پوستتان برنزه شده.
کمی آن‌طرف‌تر 3پسر بچه از داخل چشمه بیرون می‌آیند و به سمت پله‌ها می‌روند. کمی جلوی پله‌ها مکث می‌کنند، بعد دست همدیگر را می‌گیرند و همزمان 3نفری به داخل چشمه می‌پرند. موج ناشی از پرش آنها همه آنهایی را که کنار چشمه ایستاده‌اند خیس می‌کند، اما هیچ‌کس اعتراضی به این کار بچه‌ها نمی‌کند.


همسایه با باغچه‌بان
بالای پله‌هایی که منتهی به چشمه‌علی می‌شود یک سنگ قبر مرمر سفید به چشم می‌خورد. نام روح‌الله وزیری روی سنگ قبر حک شده و گذر زمان نوشته‌های روی سنگ را کم‌کم از بین برده است. وزیری معروف به «هاله» شاعر دوران معاصر است که در کنار فضای سبز پارک دفن شده، اما کمتر کسی از افرادی که برای تفریح به چشمه‌علی آمده‌اند، از زندگی او اطلاعی دارد. کمی آن‌طرف‌تر خانه یک‌طبقه قدیمی حیاط‌داری وجود دارد که مقبره جبار باغچه‌بان است. 2لک‌لک روی در کهنه سفیدرنگ سال‌هاست در آرزوی پرواز، به آسمان آبی چشمه‌علی نگاه می‌کنند. کاج‌هایی که حالا برگ‌های سبزشان در اثر گرمای هوا کمی بی‌حال شده‌اند شده از دیوارهای حیاط سر برداشته و به آسمان قد کشیده‌اند. هر چقدر در می‌زنم کسی پاسخگویم نیست، از نانوایی روبه‌روی چشمه‌علی سؤال می‌پرسم چطور می‌توانم داخل خانه بشوم؟ مرد نانوا درحالی‌که چانه‌های نان را داخل تنور می‌گذارد می‌گوید: وقتت را تلف نکن، کسی در را باز نمی‌کند، اگر می‌خواهی داخل خانه بیایی باید سالگرد باغچه‌بان بیایی، آن موقع کلی از بچه‌های ناشنوا را برای بازدید از قبر باغچه‌بان می‌آورند، همان موقع می‌توانی با بچه‌ها داخل خانه شوی.



هادی و مهدی روی صخره می‌ایستند، دست‌هایشان را به موازات بدنشان باز می‌کنند و در یک لحظه و همزمان به داخل چشمه می‌پرند، با پرت شدنشان در آب، موجی بزرگ در چشمه درست می‌شود
 

این خبر را به اشتراک بگذارید