زیستن در جهان های متفاوت
محمد کرمانشاهی، شاعر: مطالعه و رنج، نیروی محرکه هنر است
محسن یاوری | کرمانشاه- خبرنگار:
میگوید من «محمد کرمانشاهی» هستم، همین؛ نه ذرهای کمتر و نه ذرهای بیشتر. ترجیح میدهد همین باشد و همین بماند؛ یک اسم بر زبان مردم. حتی میگوید شاید بعدها این اسم را هم خط بزند و برود لای سطرسطر شعرها و داستانهایش زندگی کند. شعرها و داستانهایی که باب گفتوگوی روزنامه همشهری استان را با این شاعر و نویسنده جوان گشود. در ادامه گفت وگوی همشهری را با این شاعر جوان میخوانید.
جایگاه شعر کرمانشاه را در کشور، از گذشته تاکنون چگونه ارزیابی میکنید؟
ما مردمان کوهستان و مردمان عشقهای اساطیری هستیم، مردمانی با شعر زیست شاعرانه. مردمی که احساس را از کوه و جنگل میگیرند و آن را بازتاب میدهند. ما از گذشته صاحب احساسات بکر و ناب بودهایم و در هنر حرفهای زیادی برای گفتن داشتهایم. جریانساز بودهایم همیشه؛ چه در گذشته، چه امروز.
مشکلات امروز نشر را چطور ارزیابی میکنید و به نظرتان چرا این روزها شاهد چاپ کارهای کممحتوا در حوزه ادبیات هستیم؟
ما از دوران درست و حسابی نشر در دهه های گذشته به رفتاری نامنظم و غیرقابل پیشبینی در اواخر دهه هشتاد و نود رسیدیم. رفتاری که دوست دارد خودش را به عنوان مافیا نشان دهد، اما نمیداند که دارد به خودش ضربه میزند. نمیداند با تقلیل دادن سلیقه مخاطب، کتابخوانی را از او میگیرد، نمیداند با این الگوهای فروش میزند به تمدن ضربه میزند. متاسفانه این روزها برخی ناشران فقط به فکر پر شدن جیب خودشان هستند.
قبول دارید که در زمینه چاپ و نشر یک شکاف بزرگ وجود دارد و آن این است: یک مولف نمیداند که چه تعدادی از کتابهایش توسط ناشر به فروش رفته است؟ به نظر شما برای حل این مشکل چه باید کار کرد؟
در جامعهای که شفافیت نداریم، شما انتظار دارید ناشر بیاید به شاعر راجع به اثرش گزارش بدهد؟ از این خبرها نیست. ناشر هر کاری که بخواهد با اثر شما میکند، بیآنکه متوجه شوید. هر راهحلی را هم که بخواهم پیشنهاد کنم بعید میدانم اثربخش باشد. مگر آنکه از اساس شاهد تغییر رویهها در جامعه باشیم.
مزیتها و معایب ورود شبکههای اجتماعی را به زندگی شاعر، شعر و مخاطبان آنها چطور ارزیابی میکنید؟
در فضای مجازی هیچ عیبی وجود ندارد. این ما هستیم که سواد رسانهای نداریم، چون برایش آموزش ندیده بودیم، ما جا مانده بودیم از حرکت رسانهای دنیا. همین بود که یک باره پریدیم توی این آب و آنقدر دور خودمان چرخیدیم و چرخیدیم که گرداب عجیبی درست کردیم و الان هم دارد هر روز یکیمان را غرق میکند. ما باید یکبار برای همیشه ابتدا بپذیریم که سواد رسانهای لازم را نداریم، بعد هم بیاییم یاد بگیریم که قرار نیست مثل قرن هفتم با پر و لیقه بنویسیم و دود چراغ بخوریم. تکنولوژی آمده که کار ما را راحت کند، اما خب بلد نیستیم و تجربه هم آموخته که تا وقتی جامعه اینگونه باشد یاد نمیگیریم که هیچ، پس رفت هم خواهیم کرد.
مطالعه را در زندگی یک شاعر تا چه حد موثر میبینید؟
مطالعه فرصت زیست در اذهان و جهانهای متفاوت است، مطالعه در کنار سفر در کنار نارسیسم در کنار غم، رنج و چیزهای دیگر موتور و نیروی محرکه هنر است. هیچ هنر اصیلی بر پایه خوشحالی خلق نشده و مطالعه به ما فرصت زیست در غمهای یکدیگر را میدهد. ما را عمیق میکند و مهمتر از همه اینکه به ما ایده میدهد و ایده بسیار مهم است. ایده فرصتزیست مجدد است و باید حتما دنبالش رفت.
برای دوستانی که علاقهمندند وارد عرصه شعر شوند، چه پیشنهادی دارید؟
هیچ؛ توصیه میکنم از همان راهی که آمدهاند برگردند. ما همین الان هم شاعر زیاد داریم، باور کنید. جامعه این همه به ظاهر شاعر و نویسنده احتیاج ندارد، جامعه قصاب و چوپان و آرایشگر و کشاورز هم میخواهد قرار نیست همه عاشق باشیم و شاعر، بعد خاطره اینها را برای فرزندانمان تعریف کنیم. پس در این میان جایگاه زندگی معمولی چه میشود؟ این راه ژست گرفتن نمیطلبد.