نگاه خلاقانه به آموزش موسیقی
علی پاشا رجبلو: باید هنرجویان را به سمت موسیقیدان شدن سوق دهیم نه فقط نوازندگی
فاطمه کاظمی | همدان - خبرنگار :
این روزها یادگیری موسیقی به خصوص در میان جوانان به امری تفننی و اگر بخواهیم عامیانهتر بگوییم، به کلاس تبدیل شده است. هرکس چند جلسه کلاس موسیقی را تجربه میکند و با خریدن یکی از آلات موسیقی خود را موسیقیدان، آهنگساز و در بهترین حالت نوازنده معرفی میکند. فارغ از اینکه این هنر ارزشمند تاریخی چند صد ساله دارد و فراگیری آن نیز مرد راه میطلبد.
با آغاز فصل تابستان که بازار کلاسهای موسیقی نیز داغ شده است به سراغ علی پاشا رجبلو موسیقیدان، مدرس موسیقی و نوازنده سنتور رفتیم و از او درباره راه پر پیچ و خم فراگیری موسیقی پرسیدیم. رجبلو در پاییز ۱۳۴۰ متولد شده و فراگیری موسیقی (ساز سنتور) را از سال ۱۳۶۴ آغاز کرده است. او ردیف سنتور استاد ابوالحسن صبا و استاد فرامرز پایور را نزد استاد سعید مسعودی فرید و ردیف میرزا عبدالله را نزد زنده یاد مهران قلعهای و مجید کیانی فراگرفته است. وی همچنین در کلاسهای شناخت موسیقی استادان مجید کیانی و محمدرضا لطفی با تئوری نظری موسیقی ایران آشنا شده است.
شیوه تدریس و آموزش موسیقی شما به چه شکل است؟
متاسفانه شیوه آموزشی موسیقی ایران که به صورت شفاهی و سینه به سینه آموزش داده میشد، بعد از ورود نتاسیون غربی دچار تغییرات و تحریفات جدی شد. قبل از این تغییرات، هنرجوی موسیقی با حضور در کلاسهای آموزشی و با ارتباط معنوی و دوستانه با استاد خود، ویژگیهای موسیقی دستگاهی ایران (هفت دستگاه) را فرامیگرفت و به همین دلیل میتوانست ساختار واقعی و درونی موسیقی و زیباییهای آن را درک کند و به کار بندد. این مراحل با ابزاری به نام نت، که رهاورد و بیان موسیقیایی یک فرهنگ دیگر است، امکانپذیر نیست.
کورت زاکس که خود از موسیقیدانان غربی است و در زمینه موسیقی ملل تحقیقات ارزشمندی دارد، مینویسد که آموزش موسیقی مشرقزمین با نتاسیون همان اندازه فریبنده است که بخواهیم شعر و ادبیات مشرقزمین را با زبان لاتین فرابگیریم. امروز ارتباط هنرجوی موسیقی با استاد معمولا به صورت هفتهای یک بار است و به همین دلیل امکان آموزش موسیقی دستگاهی نیازمند پیشآموزشهایی است و برای فراهم کردن این شرایط و آمادگی هنرجویان میتوان ابتدا از کتابهای آموزشی موجود استفاده کرد. حتی در این زمینه لوحهای صوتی و تصویری وجود دارد که هنرجوی موسیقی میتواند از آن بهعنوان مرجع استفاده کند.
در واقع شما از یک شیوه تلفیقی آموزشی گذشته و حال استفاده میکنید؟
همانطور که عرض کردم شرایط آموزش موسیقی در گذشته به گونهای بود که بین استاد موسیقی و هنرجو همواره ارتباط وجود داشت، به عنوان مثال کسانی که در محضر استادانی چون نورعلیخان برومند یا عبدالله دوامی بودند در ساعت و وقت تعیینشده قبلی به کلاس نمیرفتند، اما امروزه چنین امری تقریبا محال است. پس با شرایط فعلی که این امکان کمتر وجود دارد، میتوان از امکاناتی چون کتابهای آوانگاریشده و لوحهای صوتی و تصویری (البته نه به عنوان آموزش و فراگیری)، بلکه به عنوان یک مرجع کمککننده در طول هفته در تمرینات آموزشی استفاده کرد.
اگر نگاه ما به این امکانات به صورت منابع آموزشی صرف باشد هیچگاه نمیتوانیم به ساختار و زیباییهای موسیقی خود پی ببریم و در نهایت از درک آن بیبهره خواهیم ماند. آموزش هنر و به خصوص موسیقی به نگاه خلاقانه نیاز دارد و این هنرجو است که با تکرار و تمرین میتواند به این زیبایی دست یابد. ما باید هنرجویان را به سمت موسیقیدان شدن سوق دهیم و نه نوازندگی صرف و این موضوع زمانی محقق میشود که هنرجوی موسیقی از کپیکاری و تقلید بپرهیزد. در نهایت فراگیری ردیف موسیقی دستگاهی به صورت شفاهی یا همان سینه به سینه امکانپذیر است.
درباره نیاز به فراگیری ردیف چه نظری دارید؟
موسیقی دستگاهی ایران که تحت عنوان ردیف شناخته میشود ثمره قرنها و حتی هزاران سال کار موسیقیایی سرزمینی به نام ایران است که با فراگرفتن آن میتوانیم درک درستی از ساختار و موسیقی خود داشته باشیم. همانطور که در ادبیات به دستور زبان فارسی برای درک و تجزیه تحلیل ادبیات نیاز داریم، در موسیقی نیز ردیف حکم دستور زبان موسیقی را دارد که به کمک آن میتوانیم موسیقی بهتر و زیباتری را بیافرینیم.
آیا برای دورههای آموزشی زمان خاصی در نظر گرفته شده است؟
خیر. فراگیری هنر در زمان خاصی تعریف نمیشود. جمله ز گهواره تا گور دانش بجوی مصداق مناسبی برای این مفهوم است. از طرفی در هنر به طور کلی و در موسیقی بهطور اخص، حجم کمّی در نظر گرفته نمیشود و بلکه کیفیت مهم است. این زمان که بیشتر یک عدد است، با توجه به شخصیت فردی و مدتزمان تمرین هنرجوی موسیقی در طول فراگیری و عواملی نظیر شنیدن موسیقی (چراکه موسیقی تنها هنری است که در آن گوش نقش چشم را ایفا میکند) و علاقه و استعداد و چگونگی ارتباط و درک موسیقی تغییر میکند. آنچه اهمیت دارد این است که باید این فراگیری از مرحله عددی به مرحله ادراکی برسد. این مرحله در افراد مختلف به دلایلی که عرض کردم و بسیاری عوامل دیگر متفاوت است.
در دورههای آموزشی فقط کار عملی انجام میشود یا به تئوری موسیقی نیز پرداخته میشود؟
اینجا یک نکته مهم وجود دارد که اغلب تصور میکنند تئوری موسیقی ایرانی همان کتابهای تئوریک به نگارش درآمده موسیقی غربی است. ما در زمینه تئوری موسیقی ایران کتابهای معتبر و بسیار مفیدی داریم که کمتر به آنها پرداخته میشود. کتاب با ارزش موسیقی الکبیر فارابی، کتابهای مقاصدالالحان، جامعالالحان و شرح ادوار عبدالقادر مراغی، آثار صفیالدین ارموی و دهها رساله موسیقی از موسیقیدانان و دانشمندانی چون بوعلی سینا و دیگران، نمونهای از این آثار گرانبها در زمینه شرح و تبیین تئوری نظری موسیقی ایرانی است.
پس باید در کنار فراگیری موسیقی عملی به شناخت و یادگیری موسیقی نظری نیز پرداخت. همچنین کتابها و مقالات خوبی در سالهای اخیر به نگارش درآمده است که میتواند در این زمینه راهگشا باشد در این میان میتوان به کتابهای هفت دستگاه موسیقی ایران و مبانی نظری موسیقی ایران و شناخت موسیقی ایران (مجموعهای از کنسرتهای پژوهشی آموزشی) از آثار استاد مجید کیانی اشاره کرد.
درباره وضعیت موسیقی در همدان چه نظری دارید؟
متاسفانه نه تنها در شهر ما، بلکه در کل کشور وضعیت موسیقی چه در عرصه آموزشی و چه در تولید آثار موسیقیایی جدی و هنری شرایط مناسبی ندارد. تولید آثار موسیقی و برگزاری کنسرتها کیفیت پایینی دارد و در اغلب اجراها به یک موسیقی مردمپسند توجه میشود. در امر آموزش نیز هرروز به تعداد آموزشگاهها افزوده میشود بدون اینکه کیفیت آموزشی مورد توجه قرار گیرد. هنرجویان موسیقی به ندرت با مبانی نظری موسیقی ایرانی آشنا میشوند و اغلب آموزشها در این زمینه، تئوری موسیقی غربی است. بهکارگیری مدرسان تازهکار، زمان آموزشی اندک و توجه به درآمد از مهمترین مشکلات این مراکز آموزشی است. تشکیل و برگزاری کارگاههای آموزشی شناخت موسیقی نیز به جز چند مورد انگشتشمار، کیفیت لازم را ندارند و نهتنها آموزنده نیستند بلکه برعکس آسیبرسانند.
نگران این شرایط و آسیب به موسیقی جدی نیستید؟
البته که نه. ویژگیهای هنر و به خصوص هنر موسیقی به گونهای است که ماندگاری آن نه با دستور و تبلیغ و هزینهها و حمایتهای فردی و نه با هیچ عامل دیگری تعریف نمیشود. ماندگاری موسیقی با توجه به ساختار و کیفیت آثار به وجود آمده است همچون آثار ادبی مانند شاهنامه فردوسی که هزار سال از سرودن آن میگذرد و گذشت زمان و جنگ و بیمهریها به این اثر جاودان آسیبی وارد نکرده است در مورد موسیقی نیز چنین امری مصداق دارد. آثار غیرجدی هنری تاریخ مصرف دارد و شاید در مقطع زمانی خاصی مورد استقبال قرار گیرد، اما ماندگار نخواهد شد.
همچنین حضور هنرمندان و موسیقیدانان متعهد و دلسوز در شهر ما که فارغ از هرگونه حاشیه به رشد و کیفیت موسیقی اهتمام میورزند و از سویی جوانان بسیاری که در حال فراگیری هنر موسیقی ایرانی هستند امید به آینده را دوچندان میکند. هنر تجلی فرهنگ و ادب یک جامعه است. احترام به همه شیوههای هنری که بازتاب سجایای انسانی باشد، حمایت هنرمندان از یکدیگر، نفی هرگونه رقابت منفی و حسادت، نقدپذیری به عنوان یک عامل مثبت که میتواند بسیاری از عیبهای ما را از بین ببرد، علاقهمندی به مطالعه و پژوهش در رشته هنری که به دنبال آن هستیم، میتواند به کیفیت فعالیتهای ما در عرصه موسیقی کمک شایانی کند.
بداهه در موسیقی
علی پاشا رجبلو میگوید: موسیقی ایرانی مانند همه هنرهای شرقی و ایرانی ویژگیهای منحصربهفردی دارد مثلا بداههنوازی در موسیقی سازی و بداههخوانی در موسیقی آوازی از ارکان مهم موسیقی دستگاهی است. یعنی اجرای موسیقی باید براساس 3 عنصر زمان، مکان و مخاطب به وجود آید. هیچگاه موسیقی از پیش نوشته شده یا اجرای یک قطعه آوانگاری و تمرینشده از نگاه موسیقی دستگاهی مورد توجه قرار نگرفته است. یک نوازنده موسیقی با داشتههای موسیقیایی و شناخت قبلی خود و با توجه به این 3 عنصر، موسیقی جدیدی را به وجود میآورد که به آن بداههنوازی میگویند.
وی با اشاره به نقش این 3 عنصر ادامه میدهد: اجرای یک قطعه موسیقی در صبح به گونهای است که دیگر نمیتوان همان اجرا را مثلا در غروب اجرا کرد و این تاثیر عنصر زمان است. از سویی اگر این قطعه موسیقی در منزل یا در باغ اجرا شود، به قین 2 اجرای متفاوت را خواهیم داشت و این تاثیر عنصر مکان است.
حضور مخاطبان متفاوت در زمان اجرا نیز تاثیر جدی در نوع و کیفیت اجرای ما خواهد گذاشت که این تاثیر عنصر مخاطب در یک اجرای موسیقی است. پس اگر به دنبال آفرینش هنری در موسیقی باشیم باید به این عناصر مهم توجه کنیم و در غیر این صورت اگر به یک موسیقی کپیشده و تکراری که براساس یک قطعه از پیش آوانگاری شده است بپردازیم، نتیجه آن به وجود آمدن یک اثر موسیقیایی تکراری و خستهکننده خواهد بود.