• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 13 تیر 1398
کد مطلب : 63641
+
-

گفت‌وگو با سیدمهدی شجاعی، نویسنده و چهره ماندگار ادبیات آیینی کشورمان به مناسبت روز قلم

ارادت قلم به بهترین‌های عالم

ارادت قلم به بهترین‌های عالم


الناز عباسیان

خداوند در کنار فراوان نعمت‌هایش، نعمت زیبایی چون «قلم» را نیز به بندگانش عطا کرده تا تراوشات ذهنی‌شان را با کرنش قلم به رشته تحریر در آورند و دانسته‌ها و احساساتشان را سینه به سینه منتقل کنند. و چه خوش اقبالند آنان که از این نعمت قلم، بیشتر و لطیف‌تر روزی‌شان شده است. همزمان با فرارسیدن چهاردهم تیرماه روز گرامیداشت قلم و آغاز دهه کرامت، ضمن عرض ارادت به تمامی اهالی قلم گذشته و معاصر، سراغ کسی رفته‌ایم که سال‌هاست قلمش برای اهل‌بیت(ع) می‌نویسد اما چه نوشتنی. اغراق نکرده‌ایم اگر بگوییم که او بی‌بدیل‌ترین نویسنده معاصر است که روایت‌های تاریخی و مذهبی را با آرایه‌های ادبی درآمیخته تا مخاطبش با یک دریچه ژرف و متفاوت به وقایع بنگرد و درک کند. در ادامه بخش‌هایی از گفت‌وگوی ما با سیدمهدی شجاعی، نویسنده و چهره ماندگار ادبیات آیینی کشورمان را که بیش از چهاردهه از عمر خود را برای ارتقای فرهنگ اسلامی در طبق اخلاص گذاشته‌ است، می‌خوانید.


آثار شما در ادبیات داستانی- مذهبی نمونه‌هایی بی‌تکرارند؛ آثاری که با قلم شیوا و نثری دراماتیک با وفاداری کامل به وقایع تاریخی نوشته شده‌اند. تقید به سند و مدارک تاریخی در نگارش کتاب‌های داستانی کار سختی است که شما به خوبی از عهده آن برآمده‌اید. حتی بزرگی از علمای دین اعتراف کرده بود که 11بار یکی از آثار شما را مطالعه کرده تا کوچک‌ترین جمله غیرمستند تاریخی پیدا کند که نه‌تنها پیدا نکرده بلکه لب به تحسین شما گشوده است. درباره سختی‌های این کار برایمان بگویید.
در دشواری این مسیر همین بس که من عمری دویده‌ام و هنوز به نقطه تحت بای بسم‌الله از کتاب معارف این اولیای عظام نرسیده‌ام. اگر اقبالی از سوی مخاطب یا تشویقی از جانب اهل نظر هست، دلیل خالی‌بودن این میدان از جنگاوران و علمداران است. چه فقر و فاقه و اندوه و حسرتی بزرگ‌تر از اینکه ما دارندگان و فخرفروشان به دارندگی مولاعلی(ع)، یک رمان فاخر و خواندنی، حول محور ایشان خلق نکرده‌ایم. اما از رهگذران مهمان2  نویسنده شهیر، یکی مسیحی و دیگری سنی، هر کدام به فراخور، اثری ماندگار آفریده‌اند و بر تارک تاریخ نشانده‌اند. مهم‌ترین و ارزنده‌ترین حرف و شعار ما به فرزندانمان و نسل کودک، نوجوان و جوان این است که «از علی آموز...» و اگر او پذیرفت و خواست که بیاموزد، کجاست منبع و کتابی که هم مستند باشد و مبرا از تحریفات و هم جذب‌کننده و آموزنده و تأثیرگذار؟! از وجوه دیگر دشواری این مسیر در یک جمله این است: من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر/ من عاجزم از گفتن و خلق از شنیدش.
به‌نظر شما راز دلنشینی آثارتان چیست. چطور شده که افراد با عقاید و گرایش‌های مختلف به آثار شما روی آورده و کتاب‌های شما را مطالعه می‌کنند؟
حقیقتا بانی تأثیر و تاثر خداست و بعد از آن 2 عامل معنوی به عقلم می‌رسد که عرض می‌کنم. اما درباره عوامل تکنیکی، دیگران باید بررسی، تجزیه، تحلیل و اظهارنظر کنند. از 2 عامل معنوی، اولی دل‌های پاک و باصفای مخاطبان است که جاذب حقیقت و معارف حقیقی است و دومی این است که من باورهایم را می‌نویسم. همین.
بارها از سوی متفکران ازجمله استاد مطهری در کتاب «تحریفات عاشورا» به موضوع تحریف در وقایع عاشورا به‌خاطر برانگیختن احساسات به موضوعاتی که مبنای تاریخی ندارند هشدار داده شده است؟ این موضوع از دغدغه‌های شما هم بوده و بارها از انتشار چنین مسائلی در محافل مذهبی به‌ویژه فضای مجازی بدون استناد تاریخی ابراز نگرانی کرده‌اید. دوست داریم بیشتر با نظر شما آشنا شویم.
قبلا عرض کرده‌ام که دلیل وجود این همه تحریف حول محور اهل‌بیت(ع) و به‌خصوص امام حسین(ع) و عاشورا و کربلا، عظمت و زیبایی بی‌بدیل اینهاست. هرچه عنصر گرانبهاتر، تلاش برای ساختن بدل از آن، بیشتر و گسترده‌تر است. کسی برای حلبی بدل نمی‌سازد. طلاست که رغبت و حرص بدل‌سازان، طالبان و خریداران آن را زیاد می‌کند. البته منکر برنامه‌ریزی و سازماندهی در این بخش_ یعنی تحریف و بدل‌سازی‌- نمی‌توان شد. اینکه طی چند دهه، مراسم مربوط به اهل‌بیت(ع) به‌خصوص‌ماه محرم و ایام فاطمیه از سخنران، خطیب و واعظ خالی می‌شود و مداحی، محور عموم این مجالس قرار می‌گیرد، تصادفی و اتفاقی نیست؛ مداحی که جایگاه و کارکردش و حتی ادعایش، انتقال و ارتقای معارف نیست. ولی اینها باید حاکم بر مجالس بنشینند تا همان چهار کلامی که بیش از این توسط محقق و خطیب و سخنران به مردم می‌رسید، نرسد.
بی‌شک هیچ رشته‌ای به اندازه ادبیات نتوانسته جایگاه خود را در وقایع تاریخی و مذهبی به‌ویژه واقعه عاشورا حفظ کند. در آستانه روز گرامیداشت قلم هستیم و این روز بهانه خوبی است تا بیشتر درباره تأثیر قلم و به‌ویژه ادبیات در ترویج فضایل اخلاقی و شناخت اهل‌بیت(ع) کاوش کنیم.
راستش حرمت امامزاده را متولی است که نگه می‌دارد. به‌نظر می‌رسد در کشور ما سیاستگذاران کلان فرهنگی، چندان ارج و اعتباری برای قلم و کتاب و نویسنده قائل نیستند و تمایل و رغبتی هم به مطالعه و کتابخوانی توسط مردم ندارند. مقصودم در عرصه عمل است نه شعار. اینکه عرض می‌کنم چنان اظهر من‌الشمس است که جایی برای تردید و یا مناقشه باقی نمی‌گذارد. کافی است که شما نشان و منزلت معنوی و مادی نویسنده و ادیب و محقق را با فوتبالیست‌ها، هنرپیشه‌ها و امثالهم مقایسه کنید. تفاوت آن‌قدر فاحش است که ترجیح می‌دهید باب قیاس را ببندید و روی آن سرپوش بگذارید. ما داریم در مورد مخاطب صحبت می‌کنیم که از کودک و نوجوان تا مرد و زن چهل‌ساله‌اش تحت تعلیم و تربیت ما بوده‌اند و محصول برنامه‌ریزی و مدیریت ما هستند. نمی‌توانیم مدعی شویم که دشمن مانع کتاب خواندنشان شده و یا سلیقه‌هایشان را نازل و مبتذل کرده و یا فرهنگ و ادب و اخلاق و علم و تفکر را از چشمشان انداخته است. ببینید! خداوند متعال چون جای حق نشسته، پیوسته مردم  را به مطالعه، تفکر، تعقل، فهمیدن و دانستن دعوت می‌کند اما غیر از خدا و جهان‌بینی الهی، هر حکومتی و قدرتی ترجیح می‌دهد که مردم کمتر بخوانند و بدانند و بیندیشند؛ سرشان به چیزهای دیگری گرم باشد و افسارشان را به‌دست فرمانداران بسپارند تا آنها مطابق امیال، مطامع و منافع خود راهبری‌شان بکنند. برای گرامیداشت روز قلم هم طراحی چند حرکت نمایشی و تبلیغاتی کار چندان دشواری نیست.
شما به‌عنوان ادیب و پیشکسوت فرهنگی در چند سال گذشته منتقد ظهور طبقه جدیدی از مدیران و فعالان فرهنگی در دهه سوم و چهارم انقلاب اسلامی ‌بودید و به‌نحوی  به مدیریت فرهنگی کشور انتقاداتی داشتید. گرچه سؤال ما کلی است اما شما می‌توانید به جزئیات در این زمینه بپردازید که راه‌های برون‌رفت از این وضعیت فرهنگی نابسامان جامعه چه می‌تواند باشد؟
بیان راهنمای برون‌رفت، کار سختی نیست اما اساسا بنا نیست که این برون‌رفت اتفاق بیفتد. کسانی که مسئولیت‌های خطیر و کارهای بزرگ را در این عرصه به افراد حقیر و نازل می‌سپارند، نمی‌فهمند که با فرهنگ، هنر و امور دیگر چه می‌کنند؟! آیا حماقت و غفلت می‌تواند مبنا و منشأ بروز چنین فجایع عظیمی باشد؟!
تازه‌ترین اثر شما با عنوان «دین به چه درد می‌خورد» از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشرشده است. شما در این اثر دست به تلفیقی زیبا از دو تجربه‌خود در نویسندگی زده و اثری خلق کرده‌اید که نه داستان است و نه متنی عارفانه بلکه با درونمایه‌‌ای از طنزی ملایم و البته با استفاده از عناصر زبانی ساده درصدد بازخوانی استفهامی از چالش‌‌های دینداری در عصر مدرن هستید. کمی در این‌باره توضیح دهید.
کتاب دین به چه درد می‌خورد، مبتنی بر یک رویکرد متفاوت  و برای مخاطب متفاوت شکل گرفته است. انکار نمی‌توان کرد که عملکرد نظام ما طی چهاردهه گذشته، منجر به گریز طیف وسیعی از جوانان ما از دین و ستیز طیفی دیگر با دین شده است؛ یعنی جوان و نوجوان عملکرد ما را براساس ادعای ما به‌حساب اهل دین گذاشته است؛ چرا که قدرت تشخیص و تفکیک این دو از هم را نداشته است. پس مشکل این نسل ندانستن احکام دین نیست که صدا و سیما و دیگر مراکز و نهادهای فرهنگی روی آن متمرکز شده‌اند. مشکل، اصل دین است که به‌دلیل سابقه ذهنی، تجربه و مشاهداتش، نمی‌تواند آن را پذیرفته و با آن کنار بیاید. این کتاب تلاش می‌کند که دین را فارغ از همه پیرایه‌ها، تحریف‌ها و سوء استفاده‌ها و انحراف‌ها به‌ جوان معرفی و نیاز بشر را به آن تبیین کند. خدا کند که موفق شده باشد.
رشته تحصیلی شما ادبیات نمایشی بوده است. در این زمینه هم آثار خوبی از شما به جا مانده است. نگارش بخشی از فیلمنامه سریال «حضرت یوسف(ع)» شاید یکی از ده‌ها اثر ماندگار شما باشد. چندی پیش خبر از فیلمنامه سریال شهید چمران به دستمان رسید. در این‌باره بیشتر برای ما توضیح بدهید.
لطف شماست، درست می‌فرمایید رشته تحصیلی من ادبیات نمایشی بوده است که در بنیان خود شامل نمایشنامه و فیلمنامه، داستان، رمان و... می‌شود. بعد از نگارش چندین نمایشنامه که با عنوان «سانتاماریا»، گردآوری و منتشر شد که شامل نمایشنامه‌هایی مثل «عشق به افق خورشید»، «خار و دل» و «رسم بر این است» و... می‌شود گرایش جدی‌تری به نگارش فیلمنامه پیدا کردم.
بعد‌ها فیلمنامه‌های متعددی ازجمله «کمین»، «کلانتری غیرانتفاعی»، «غیرقابل چاپ» «مسافر کربلا» و «دیروز بارانی» را منتشر کردم. فیلمنامه‌های «بدوک»، «دیروز بارانی» و «پدر» کارهای سینمایی مشترک من  و دوست دیرینه‌ام مجید مجیدی است و فیلمنامه «چشم خفاش» و «قله دنیا1و۲» کارهای سینمایی مشترکم با رفیق شفیقم بهزاد بهزادپور است. همچنین فیلمنامه «تیر چراغ برق» اثر مشترک بنده با این دو دوستم هست. بعد از اینها خدا توفیق نگارش 2سریال بلند تلویزیونی را عنایت فرمود؛ یکی به نام «یعقوب‌ترین یوسف، یوسف‌ترین زلیخا» که فیلمنامه 26 قسمتی‌اش حول شخصیت حضرت‌یوسف(ع) است. این فیلمنامه در تیراژ محدود منتشر شد ولی هنوز ساخته نشده است. دوم فیلمنامه «مرد رویاها» است که سریال داستانی برای تلویزیون و حول شخصیت شهیدچمران است. به‌رغم گذشت چندسال از نگارش این کتاب، هنوز ساخته نشده است ولی متن آن به‌دلیل استقبال مخاطبان چندین بار توسط نشر نیستان منتشر شده است.
برای ما جالب است بدانیم استاد سیدمهدی شجاعی این روزها مشغول چه کاری است و اوقات فراغت خود را چگونه سپری می‌کند. (از سفرها، ورزش کردن و تفریحات دیگرتان برایمان بگویید).
در چند سال اخیر اغلب اوقات فراغت من صرف تحمل بیماری‌های عدیده جسمی و روحی می‌شود. میزان وقت آزادم بسیار کاهش پیدا کرده است. البته نه‌تنها از این بابت گله‌مند نیستم بلکه خداوند را شاکرم و قطعا خیر مرا در این ابتلا قرار داده است. به این دلیل که یکی از عوامل تشدید‌کننده سردردهایم، امواج پارازیت تشخیص داده شده است به جزیره کیش عزیمت کردم. ناگفته نماند به‌رغم اینکه انتشار این پارازیت‌ها فجایع ناگوار و غیرقابل جبرانی را به بارآورده و منجر به آسیب و قتل نوزادان بسیاری در شهر تهران و بسیاری از استان‌ها شده متأسفانه همچنان روبه گسترش است.
در کیش کنار کار نوشتن که محصول خلوت، آرامش و هوای پاک و انرژی خاص آن منطقه است، دریا، شنا و پیاده‌روی و دوچرخه‌سواری توانست نقش مؤثری در بازیافت بخشی از سلامت از دست رفته ایفا کند. مهم‌تر و مؤثر‌تر از همه اینها پرداختن به‌کار گل و گیاه بود. با3-2 نفر از دوستانم تصمیم گرفتیم قطعه زمین کوچکی را که در نزدیکی محل سکونتمان تبدیل به زباله‌دانی شده بود، احیا کنیم. ابتدا زباله‌ها را از زمین خارج و آنجا را تمیز و مرتب کردیم. سپس خاک سخت آن را برداشتیم و خاک شیرین جایگزینش کردیم. با هدف ایجاد یک بوستان الگو و نمونه، انواع نهال و گل‌های خاص و کمیاب را از شهر و کشورهای مختلف تهیه و به جزیره منتقل کردیم؛ کاری که اگرچه پر‌زحمت اما شیرین و دلپذیر و آرامش‌بخش بود. 3-2 سالی را صرف به ثمررسیدن این بوستان کردیم. به‌رغم آزمون و خطاهای گوناگون، روند کار بسیار خوب و رضایت‌بخش بود و طرح و برنامه‌های پیش‌بینی شده در شرف تحقق بود اما ناگهان یک روز صبح که در جزیره نبودیم از طرف سازمان عمران! کیش و با دستور مدیران میانی و مسئولان توسعه و نگهداری فضای سبز یک تیم تخریب به آنجا یورش برده و با انهدام آنچه تلاش 2 الی 3ساله ما بود، زمین را مجددا به شکل زباله‌دانی درآوردند و تاکنون هیچ دلیل و توجیهی برای این یورش شبانه ارائه نکرده‌اند. بعد از آن اگرچه از سوی مدیرعامل محترم سازمان عمران کیش اقداماتی در جهت بازسازی و جبران و ترمیم صورت گرفت ولی هیچ‌گاه دلیل روشنی برای این تخریب ارائه نشد اما تخریب روحیه و از بین‌بردن انگیزه، برای دوستان و اهالی محل محقق شد. تداعی این حقیقت که کیش، تافته جدابافته از کل کشور نیست، بلکه ماکت کوچکی از کل کشور است با همه مختصات آن از قبیل انواع سوء‌استفاده‌ها و سوء‌مدیریت‌های تخریب‌ها و منفعت‌طلب‌ها و فدا کردن منافع ملی پیش پای منافع فردی و جناحی و له‌شدن مردم زیر بار فشار اقتصادی و فقدان مرجع و ملجأیی برای تظلم و دادخواهی و... و نهایتا رسیدن به این نقطه که عملیات تخریب روان و انهدام روح و جان در همه نقاط یکسان است.



کوتاه از سیدمهدی شجاعی
سیدمهدی شجاعی سال ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد و 17سال بعد با دیپلم ریاضی، برای ادامه تحصیل در رشته تئاتر وارد دانشکده هنرهای دراماتیک شد. او در بدو ورود به دانشکده، گرایش کارگردانی تئاتر را برگزید و حدود 3 سال نیز با همین گرایش پیش رفت و عموم واحدهای کارگردانی را پشت سر گذاشت. در این زمان که به بیست‌سالگی رسیده بود، از میان مسیرهای مختلف پیش‌رو، نویسندگی را به‌عنوان حرفه برگزید. به همین جهت از رشته کارگردانی به نمایشنامه‌نویسی و ادبیات دراماتیک تغییر جهت داد و همچنین با اعلام انصراف از ادامه تحصیل همزمان در رشته علوم سیاسی، با وجود گذراندن عموم واحدهای مهم و اساسی به‌طور ویژه بر حوزه داستان‌نویسی تمرکز کرد. حدود 8سال مسئولیت صفحه‌های فرهنگی و هنری روزنامه جمهوری اسلامی و سردبیری ماهنامه صحیفه را به‌عهده داشت. سال‌های متمادی مسئولیت سردبیری مجله رشد جوان را برعهده داشت و همزمان در سمت مدیر انتشارات برگ به انتشار حدود ۳۰۰ کتاب از نویسندگان و هنرمندان و محققان کشور همت گماشت. او مسئولیت داوری چند دوره از جشنواره فیلم فجر، جشنواره تئاتر فجر، جشنواره بین‌المللی فیلم کودک و نوجوان و جشنواره مطبوعات از فعالیت‌های هنری و فرهنگی را طی سال‌های ۶۵ تا ۷۵ بر عهده داشت. اگرچه رشته تحصیلی‌اش ادبیات نمایشی بود و چند نمایشنامه هم به‌دست چاپ سپرد اما بیشتر روی داستان‌نویسی متمرکز شد و مجموعه‌هایی از داستان‌های کوتاه و بلند مانند «سانتاماریا»، «غیرقابل چاپ»  و «سری که درد… می‌کند» را منتشر کرد. از دیگر آثار هنری سیدمهدی شجاعی، قطعه‌های ادبی اوست که در قالب چند کتاب به بازار نشر روانه شده‌اند.



نگاهی به چند اثر سیدمهدی شجاعی






شکوای سبز

«شکوای سبز» دریافتی است از 3مناجات عرفه، ندبه و شعبانیه. زبان کتاب، لحنی است میان دریافت و ترجمه. نه فقط ترجمه است و نه گستردگی دریافت را دارد. نویسنده کوشیده است با تشبیهات و استعارات متنوع و رنگارنگ، در انتقال معنای دعا به مخاطب زیباترین و سهل‌ترین مسیر را بپیماید. نویسنده زیرعبارت «متی نعادیک و نراوحک فنقر عینا» از دعای ندبه می‌نویسد: کی می‌شود صبح ناشتای چشم‌هایمان را به نگاه تو بگشاییم؟ کی می‌شود شام، تصویر تو را به قاب خواب‌هایمان ببریم؟ کی می‌شود شب و روزمان در فضای ظهور تو بگذرد؟

























غیرقابل چاپ
داستان‌های مجموعه «غیرقابل چاپ» اثر سیدمهدی شجاعی، نگاهی است آمیخته با طنز به واقعیت‌های بیرونی و اجتماعی؛ رویدادهایی که خواننده داستان‌ها، ممکن است هر آن با هر یک از آنها در دنیای واقعی مواجه شود. ‌زبان طنز نویسنده در این کتاب، تلخ و گزنده و در عین حال بیدارکننده و آگاهی‌بخش است. این مجموعه شامل ۹ داستان
کوتاه است.

















پدر، عشق و پسر
 «پدر، عشق و پسر» اثری دیگر از سیدمهدی شجاعی است که در آن فرازهایی از زندگی حضرت علی‌اکبربن‌الحسین‌(ع) به تصویر کشیده می‌شود. وقایع از زاویه‌ اول شخص و از زبان اسب آن حضرت «عقاب» روایت می‌شود و مخاطب راوی در داستان، لیلی بنت ابی‌مره مادر گرامی حضرت علی‌اکبر(ع) است. فصول کتاب با عنوان «مجلس» نامگذاری شده و داستان متشکل از 10 است که در هر مجلس، عقاب با زبانی عاطفی و دلنشین، صحنه‌ای از زندگی حضرت علی‌اکبر(ع) را روایت می‌کند.


















آفتاب در حجاب
 «آفتاب در حجاب» روایتی است از زندگی حضرت زینب‌(س)؛ از کودکی تا عاشورا  و اسارت و وفات؛ اثری که ماندگاری‌اش از حال پیداست؛ رمانی که به پشتوانه تحقیقات دقیق و عالمانه تاریخی و روایی، به همه زوایای پنهان و آشکار زندگی و رفتار و درونیات حضرت زینب(س) پرداخته است. شجاعی زبان روایتش را در مخاطب انتخاب کرده؛ راوی، دانای‌کلی است نامحدود که در تمام روایت، حضرت زینب(س) را مخاطب قرار داده و روایتش را پیش می‌برد.




















سانتاماریا
سانتاماریا (جلد اول) مجموعه 40داستان کوتاه از سیدمهدی شجاعی است. داستان‌های کتاب به 2 بخش تقسیم شده‌اند: دوره  57تا67 و دوره 67تا77؛ داستان‌های هر دوره کاملا منطبق بر فضای حاکم بر اجتماع، دغدغه‌ها، افق‌ها، نگرانی‌ها و روزهای آن سال‌هاست. در دوره ۵۷ تا ۶۷ بیشتر با ادبیات دفاع‌مقدس مواجهیم؛ رشادت‌ها و مردانگی‌ها؛ ایثارها و از خودگذشتگی‌ها و... شهید و کمی جلوتر خانواده شهید. ارتباط معنوی و معنایی شهید و اطرافیانش و دغدغه‌های اجتماعی آن دوران به‌عنوان زهدپذیری و زهدگریزی و... در دوره ۶۷ تا ۷۷ با نگرانی‌های جدید نویسنده روبه‌رو هستیم؛ انتقاد به شیوه مدیریت، سوء‌استفاده‌ها، سوء‌مدیریت‌ها و....دغدغه‌های نویسنده دیگر شهادت و مردانگی نیست؛ شهادت‌گریزی و نامردی است.

















طوفان دیگری در راه است
 «طوفان دیگری در راه است» جدیدترین رمان بلند سیدمهدی شجاعی و از پرفروش‌ترین آثار داستانی در نوع خود است. می‌توان گفت محور اصلی داستان، تحول و به‌عبارت بهتر، تولد دوباره است؛ زندگی مجددی که برای تک‌تک شخصیت‌های کتاب اتفاق می‌افتد و داستانک‌های نقل‌شده در لابه‌لای داستان اصلی، ماجرای همین تغییر و تحول‌ها برای شخصیت‌هاست.





















کشتی پهلوگرفته
«کشتی پهلو گرفته» پرفروش‌ترین اثر سیدمهدی شجاعی و همچنین پرتیراژترین کتاب ادبیات داستانی ایران-طبق آمار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بیش از 800هزار نسخه- ضمن مروری بر نقاط عطف حیات حضرت فاطمه زهرا(س)، روایت مصایب زندگی ایشان از زبان اطرافیانشان و نیز شخص خودشان است؛ در واقع می‌توان گفت این کتاب مرثیه‌ای است منثور از زبان و دل صاحبان عزای فاطمی.






















دست دعا، چشم امید
 کتاب «دست دعا، چشم امید»؛ دریافتی است از مناجات خمسه عشره امام سجاد(ع)... مناجات‌هایی که تعبیر نویسنده از آنها چنین است: مناجات خمس عشره که از وجود قدسی حضرت سجاد(ع) تراوش کرده از لطافت و حلاوتی خاص و منحصربه فرد برخوردار است. امتیاز خاص و منحصربه فرد مناجات پانزده‌گانه- خمس عشر - این است که هر انسانی با ویژگی‌های روحی و روانی خودش و همه انسان‌ها در شرایط روحی و روانی مختلف‌شان، می‌توانند مناجات مورد نیاز خود را در این مجموعه
پیدا کنند.





















تنها راه رستگاری
خطبه‌ پیامبر اکرم در غدیرخم (تنها راه رستگاری)، متن خطبه‌ غدیر به همراه ترجمه و مقدمه‌ای کوتاه به قلم سیدمهدی شجاعی است. در مقدمه‌ این کتاب که در قطع نیم‌وزیری چاپ شده است، می‌خوانیم: به چه کمال و سعادتی می‌رسید انسان اگر به فرمان خدا و رسولش جان می‌سپرد و از شیطان بی‌صفت فریب نمی‌خورد و گندم را به ایمان مرجح نمی‌شمرد و از قامت در بهشت ولایت، محروم نمی‌گشت و بر خاکستر تباهی و ذلالت و مذلت نمی‌نشست؟ پاسخ صریح و آشکار خداوند متعال به این سؤال این است: «اگر که مردم پس از ارتحال پیامبر، سر می‌سپردند به ولایت علی، امیرالمومنین(ع)، من درهای جهنم را می‌بستم و الی‌الابد بسته نگه می‌داشتم».















سقای آب و ادب
 «سقای آب و ادب»، اثری است متفاوت از سیدمهدی شجاعی؛ رمان روایتی از زندگی حضرت‌عباس(ع)است، که بعد از سال‌ها، اندک‌اندک جامه خلق پوشیده و در ظرف کتاب تقدیم مخاطبان شده است. رمان به یقین متفاوت است با آثاری از همین قلم؛ هم از حیث فرم و هم از حیث نوع نگاه و محتوا. اثر شامل 10فصل است.

این خبر را به اشتراک بگذارید