«کامیون» در راه مانده
بهزاد وفاخواه:
«کامیون» کامبوزیا پرتوی یک فیلم جادهای با ترکیبی بسیار دور از ذهن است؛ یک راننده کامیون کرد ایرانی از ایلام، یک دختر جوان آواره ایزدی که کردی راننده را نمیفهمد و پسربچهای که رابط بین این دو است اما فارسی نمیفهمد. روی کاغذ ترکیب حیرتانگیزی است و از کوهستانهای کردستان عراق تا خیابانهای تهران فرصتهای زیادی در اختیار فیلمساز قرار میدهد. از جهت دیگر طرح کلی فیلم شباهت زیادی به فیلم سال گذشته «فراری» دارد که از قضا نویسنده فیلمنامه آن هم کامبوزیا پرتوی بود. آنجا هم یک راننده- گیرم راننده تاکسی- با یک دختر جوان همسفر است و در عین جذبشدن باید احترام سن و سالش و رعایت امانتی که در دست او سپرده شده را به جا بیاورد.
با وجود این فراری سال گذشته این خط داستانی را تا انتها به شکلی مناسب میپیمود و کامیون امسال در این کار ناتوان است. فیلم پر است از ناگهانهایی که باید از آن عبور کرد وگرنه ارتباط مخاطب با فیلم گسسته میشود. سؤالهای بیپاسخ: چرا یک زن جوان و یک بچه را به مردی میسپارند که هیچ از او نمیدانند، چرا اینقدر سریع نشانههایی از شوهر مییابند و چرا در نهایت او را نمییابند، چرا 10نفر کارگر جوان از پسگرفتن یک پیرمرد و یک زن روبندهپوش و یک بچه برنمیآیند... در این بین یک سکانس حیرتانگیز هم تعبیهشده که کامیون با نیکیکریمی در نقش یک بازیگر سینما تصادف میکند و مطلقا ارتباطی با باقی فیلم ندارد؛ یک وصله ناساز که به بدترین شکلی اجرا و روی کار سوار شده. برگ برنده فیلم اما سعید آقاخانی است که در ابتدای میانسالی تازه در سینمای ایران شروع به درخشیدن کرده است؛ کسی که بعد از سالها بازی در نقشهای غیرجدی و کارگردانی سریالهای طنز برای تلویزیون، تازه استعدادش کشف و شکوفا شده و در کامیون ترکیب فیزیک او، لباسها و مهارتش در کار با اجزای صورت و زبان کردیاش به همراه طنز ظریف نقشاش باعثشده تا فیلم در خیلی از لحظات قابلتحملتر شود.