• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
یکشنبه 2 تیر 1398
کد مطلب : 61394
+
-

زنان چگونه به سالن اردبیل رسیدند؟

زنان چگونه به سالن اردبیل رسیدند؟

لیلی خرسند والیبال یکی شدن می‌خواهد، در آمیختن سکو و زمین. با هم که نباشی، نمی‌شود، انگار دست و پای بازیکنان را می‌بندند، سکوها که ساکت باشند، انرژی زمین هم گرفته می‌شود. زیباترین بازی هم انجام شود ولی روی سکو خبری نباشد، همه‌‌چیز لخت می‌شود و حسش را از دست می‌دهد. تماشاگر والیبال که باشی، باید لحظه به لحظه بازی دلت وسط زمین باشد، نگاهت به توپ و دست بازیکنان. نمی‌توانی ساکت بنشینی و فقط بیننده باشی.
اینجا در اردبیل همه تماشاگر نیستند. شهر برای معدود دفعات است که میزبان یک تورنمنت مهم شده؛  میزبان هفته چهارم لیگ ملت‌های والیبال. عیسی درست می‌گوید، مردم این شهر تماشاگر نبوده‌اند که تماشاگر بودن را یاد بگیرند. کدام تیم از اردبیل را در کدام لیگ دیده‌ایم؟ نه در فوتبال، نه در بسکتبال و نه در والیبال. تک‌چهره‌هایی در رشته‌هایی آمده‌اند و رفته‌اند. سهم اردبیل از ورزش ایران کم نبوده، علی دایی، حسین رضازاده، علی اشکانی، سعید علی‌حسینی و... اما آنها تیمی در سطح اول هیچ لیگی نداشته‌اند؛  تیمی که بتواند شور و هیجان را به ورزشگاه‌ها بیاورد و تماشاگر و هوادار داشته باشد.
کم نیستند تماشاگرانی که برای بازی‌های والیبال به سالن حسین رضازاده می‌آیند اما تعداد کسانی که تماشاگر واقعی والیبال باشند، خیلی زیاد نیست. زنی می‌گوید: «تماشاگران واقعی در خانه‌هایشان نشسته‌اند.» شاید این حرف او بیشتر درمورد زنان صدق کند اما در مورد مردان هم بیراه نیست اگر گفته شود که تعداد قابل‌توجهی از آنها خیلی اهل والیبال نیستند.
چه در ارومیه که هفته پیش میزبان هفته سوم همین لیگ بود، چه در تهران که سال‌های قبل از والیبالی‌ها میزبانی کرده، چه در دیگر مسابقات و دیگر رشته‌ها، همیشه تعدادی از بلیت‌ها به ‌خودی‌ها رسیده ؛ کسانی که فقط به واسطه آشنایی و فامیلی با برگزار‌کنندگان مسابقات و میزبان، بلیت به دست‌شان رسیده. اما میزبانی تهران در سالن 12هزارنفری آزادی باعث می‌شد تماشاگران دست‌چین‌شده خیلی به چشم نیایند. در ارومیه هم عرق عمومی به والیبال به
 یک دست بودن سالن لطمه‌ای نمی‌زد. اما در اردبیل فضای متفاوتی بر سالن حاکم است. کسانی که روی سکوهایی نزدیک به جایگاه ویژه هستند، با کسانی که به سینما می‌روند تفاوت چندانی ندارند، افرادی که به‌نظر می‌رسد فقط به واسطه اینکه بلیتی به دست‌شان رسیده، از سر کنجکاوی به سالن آمده‌اند تا ببینند چه خبر است. در تشویق‌ها نقش چندانی ندارند حتی وقتی موج مکزیکی به آنها می‌رسد، متوقف می‌شود.
زنان اردبیلی هم شور و هیجان زنان تهرانی و ارومیه‌ای را ندارند، نه روی سکوها و نه بیرون ورزشگاه. از هر زنی می‌خواهی جلوی دوربین بایستد و چند کلمه‌ای از حس و حال نخستین حضورش در سالن ورزشی را بگوید، طفره می‌رود. بعضی‌ها هم لباس‌های فرم‌شان را زیر چادرهایی که پوشیده‌اند پنهان می‌کنند تا کسی متوجه نشود از کدام اداره و ارگان به سالن آمده‌اند.
زنی از رشت آمده با کودکی نوپا در آغوش، سهمش را از این سالن و از این ورزش می‌خواهد: «با 2بچه از رشت آمده‌ام. عشق من والیبال است. می‌خواهم در این سالن بازی را ببینم. این حق من است. چطور مردان و زنان در خیابان کنار هم هستند ولی اینجا نمی‌توانند کنار هم باشند؟» این را همه زنانی که پشت در مانده‌اند، حق خودشان می‌دانند. زن رشتی و خواهرانش بلیت خریده‌اند: «در 10دقیقه اول که سایت خرید بلیت باز شد، ما بلیت خریدیم. اما بعد از چند دقیقه بلیت باطل شد و پول را پس دادند. دوباره بلیت خریدیم هنوز که باطل نکرده‌اند اما حالا می‌گویند همه زنان را راه نمی‌دهیم.» فقط زنانی اجازه ورود دارند که بلیت‌شان به تأیید ارگان خاصی رسیده باشد. زنی به یکی از سرهنگ‌های نیروی انتظامی التماس می‌کند تا بتواند راهی برای ورود پیدا کند. از اراک آمده، فقط برای اینکه بازی‌ها را از نزدیک تماشا کند. زنی هم دنبال خبرنگاران راه افتاده و چانه می‌زند که با آی‌دی‌کارت آنها وارد سالن شود: «نمی‌شود 2نفره استفاده کنیم؟» تعدادی از زنان هم بلیت جایگاه مردان دست‌شان است. امیدوار بوده‌اند که موقع ورود می‌توانند بلیتشان را تغییر دهند.
برای بیش از 500زن در سالن جا اختصاص داده‌اند. جوان‌ترها والیبالی‌ترند اما در کل نمی‌شود  ذوق آنها را با زنان ارومیه‌ای و دخترانی که به سالن‌های تهران هجوم می‌آورند مقایسه کرد. زنی با لباس اداری نشسته. حالش خیلی خوب نیست. دلش به حال زنانی می‌سوزد که پشت در مانده‌اند: «خیلی‌ها از شهرستان‌های دیگر آمده‌اند که این بازی را ببینند ولی نمی‌گذارند. ما میزبان خوبی نیستیم. چرا باید زنی که 700کیلومتر فقط به‌خاطر والیبال راه آمده، پشت در بماند؟» او برای زنان اردبیلی هم دلسوزی می‌کند: «بیشتر کسانی که الان در سالن هستند، اصلا نمی‌دانند والیبال چی هست، فقط چون بلیت داشته‌اند آمده‌اند. هواداران واقعی الان خانه نشسته‌اند و اینجا نیستند.» حرفش را زن دیگری تأیید می‌کند: «من اصلا از ورزش خوشم نمی‌آید. بلیت دادند من هم گفتم بروم ببینم چه خبر است.» 
سؤالی که خیلی از زنان دارند، این است که بلیت‌ها چطور توزیع شده. زنی که خودش با یکی از همین بلیت‌ها به سالن آمده، توضیح می‌دهد: «اولش قرار بود همه 500 بلیت را نیروی انتظامی بگیرد و خودش بین زنانی که مورد تأیید هستند، تقسیم کند اما اداره ورزش قبول نکرد و 200 بلیت را گرفت. آن 300بلیت را نمی‌دانم به چه کسانی داده‌اند. اما 200 بلیت را بین کارکنان اداره ورزش و بقیه ادارات با قرعه‌کشی تقسیم کردند.» 
بیشتر این زنان هم مثل مردانی که نزدیک جایگاه نشسته‌اند، خیلی در تشویق‌ها شریک نمی‌شوند. در بازی اول اگر تماشاگران یکدست‌تر بودند، اگر کسانی که در خانه نشسته‌ بودند و از پای تلویزیون خودخوری می‌کردند، در سالن بودند، در امتیازات حساس، شرایط تیم را درک می‌کردند و به کمک تیم می‌آمدند. اگر در بازی با پرتغال سالن شومن نداشت، تشویق‌ها هماهنگ نمی‌شد و شاید پیروزی به‌دست نمی‌آمد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید