• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
شنبه 14 بهمن 1396
کد مطلب : 6032
+
-

پیشنهادها و پیش‌بینی‌هایی برای جشنواره فجر

در جست‌وجوی جادوی پرده نقره‌ای

جشنواره
در جست‌وجوی جادوی پرده نقره‌ای

ماهنامه سینمایی 24همشهری هر سال در شماره پیش از جشنواره خود پیشنهادها و پیش‌بینی‌های تعدادی از منتقدان سینمایی را منتشر می‌کند. درباره اینکه براساس شنیده‌ها و حدس‌ و گمان‌ها برای تماشای چه فیلم‌هایی کنجکاو هستند و برای دیدن کدام فیلم‌ها کمتر اشتیاق دارند و درباره اینکه از جشنواره امسال چه انتظاری دارند و به‌نظرشان چه غافلگیری‌ها یا سرخوردگی‌هایی انتظارمان را می‌کشد. این یادداشت‌ها در شماره بهمن‌ماه مجله 24همشهری برای مخاطبان آن نشریه منتشر شده است.بی‌مناسبت ندیدیم تعدادی از این پیشنهادها را در نخستین شماره ویژه‌نامه سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر روزنامه همشهری به شکل گسترده‌تری باز نشر دهیم تا مخاطبان افزون‌تری از آنها استفاده کنند و پس از جشنواره به ارزیابی‌شان بپردازند.

خسرو نقیبی:

 

 

منوی پیشنهادی بلندبالای امسال من، احتمالا ربط چندانی به فهرست دوستان منتقدم - با پز و ژست روشنفکری‌شان نزد مخاطبانی که دارند - ندارد. در این سال‌ها به‌نظرم خط‌بندی‌های جناحی و سیاسی و صدالبته برچسب‌هایی مثل فیلم دولتی و فیلم شخصی هرساله پررنگ‌تر شده و جای تقسیم‌بندی «فیلم خوب» و «فیلم بد» را گرفته است. اینکه از جناحی، ارگانی و نهادی پول نگرفته باشی، ضعف‌های فیلم‌های به‌ظاهر مستقل را می‌پوشاند؛ و در عوض برای فیلم‌های با پروداکشن کامل به ‌سبب داشتن سرمایه، نوعی ذره‌بین عیب‌یاب به‌کار می‌رود که هر قدمی به‌خطا - و چه‌بسا قدم‌های درست اما در سلیقه دوستانم، نزدیک به نگاه رسمی - باعث می‌شود، به‌کل، اثر و خالق نادیده گرفته شوند. بگذریم، این دعوا قدیمی ا‌ست و توضیح مفصل‌ترش قطعا در حوصله این منو نمی‌گنجد اما به‌هرحال نوشتمش تا بگویم برای من هنوز معیار همان چیزی ا‌ست که از بدو نوشتن درباره سینما رعایتش کرده‌ام: «فیلم خوب» و «فیلم بد».

 

  کنجکاوی اول «به‌وقت شام»

سومین اکشن بیگ‌پروداکشن متوالی ابراهیم حاتمی‌کیا، با استانداردهایی در حد و اندازه‌های تولیدات مرسوم هالیوودی در این ژانر. همان اندازه که «چ» و «بادیگارد» کنجکاوی‌برانگیز بودند، حالا این‌یکی هم اولین کنجکاوی امسالم است. شاید حتی بیش از آنها، به این سبب که در فیلم تازه حاتمی‌کیا ابعاد ماجرا از مرزهای ایران فراتر بوده و می‌تواند قدمی جدی برای سینمای ایران در تولید یک بیگ‌پروداکشن - حداقل - منطقه‌ای (اگر نخواهیم بگوییم بین‌المللی) باشد. داستان از آنهایی‌ است که می‌دانیم حاتمی‌کیای فیلمنامه‌نویس خوب بلد است تعریفش کند، ماجرای گروگانگیری و کار در فضاهای محدود پیش‌تر چندتا از بهترین آثار فیلمساز را رقم زده، تنها بازیگر ثابت این 3 فیلم یعنی بابک حمیدیان در 2تای قبلی اوجی از بلوغ بازیگری‌اش را به نمایش گذاشته و اینجا می‌شود انتظار یک حمیدیان فراتر از انتظار را هم داشت، و در نهایت نگاه فیلمساز صاحب‌سبکی چون حاتمی‌کیا به پدیده داعش، خود به‌تنهایی می‌تواند دلیل اصلی لحظه‌شماری برای تماشای به‌وقت شام باشد.

 

کنجکاوی دوم «لاتاری»

همین که بخواهیم بدانیم سازنده «آخرین روزهای زمستان»، «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» وقتی با دوربینش به شهر معاصر می‌آید چه‌شکل فیلمی خواهد ساخت، برای کنجکاوی درباره نتیجه «لاتاری» کافی نیست؟ مهدویان و یار این سال‌هایش ابراهیم امینی داستانی ملی و روی خط قرمز را دستمایه کارشان قرار داده‌اند، در پلان‌هایی که از فیلم دیده شده دوربین بی‌قرار هادی بهروز در فضای شهری همچنان دارد کار خودش را می‌کند و درنهایت، تیم بازیگران پرتعداد فیلم هم کنجکاوی آخر برای تماشای کار تازه مهدویان هستند که فارغ از نگاه منفی همان جماعتی که شرحشان در اول این نوشته رفت و دوست دارند به ‌هر قیمتی این فیلمساز جوان صاحب‌سبک را زمین بزنند، می‌تواند فیلم تثبیت‌شده او در سینمای امروز ایران باشد.

 

 کنجکاوی سوم «چهارراه استانبول»

مصطفی کیایی حالا دیگر برای خودش یک برند در سینمای امروز ایران است. بلد است چگونه روی اصلی‌ترین خط قرمزها حرکت کند بدون آنکه در دست‌انداز بیفتد، عاشق سینمای اجتماعی و مسلط به مسائل روز است و نسبت به فیلمسازان هم‌سن‌وسالش تروفرزتر هم هست و سرعت عکس‌العملش به وقایع اجتماعی روز بالاست. «چهارراه استانبول» از همین خصیصه‌ها می‌آید. در فاصله یکساله از رخداد فاجعه پلاسکو، او حالا فیلمی با موضوع این اتفاق آماده نمایش دارد که اگر ساختار هالیوودی «بارکد» را برای یک کمدی اجتماعی‌ - انتقادی به‌یاد بیاوریم، می‌توانیم امیدوار باشیم که اینجا هم با یک فیلم استودیویی - در تعریف همان‌وری‌اش - مواجهیم که شبیهی در سینمای این سال‌های ایران نداشته است. تنها ترسم در مورد «چهارراه استانبول» تجربه جدی پیشین کیایی یعنی «عصر یخبندان» است که در دقایقی به‌دام مانیفست صادرکردن و شعاردادن می‌افتاد. او اساسا فیلمنامه‌نویس کنایه‌های تندوتیز به‌زبان طنز است و امیدوارم اینجا آن زبان را به بهترین شکل ممکن به داستان تلخ و جدی فیلم تازه‌اش ترجمه کرده باشد. برای دیدن این‌یکی لحظه‌شماری می‌کنم.

 

کنجکاوی چهارم «تنگه ابوقریب»

 

بهرام توکلی در این سال‌ها تلاش زیادی کرده تا فارغ از دیدگاه‌های روشنفکرانه خودش، یک فیلمساز استودیویی با توان ساختن هر نوع فیلمی باشد. من اتفاقا عاشق آن فیلم‌هایی از توکلی هستم که در آنها خود خودش است. آن خود خودش برای من یعنی «پرسه در مه» و «آسمان زرد کم‌عمق» و تاحد زیادی «پابرهنه در بهشت». ملودرام‌سازی‌اش در «اینجا بدون من» و «بیگانه» و کمدی‌سازی‌اش در «من دیه‌گو مارادونا هستم» به‌نظرم فاصله‌ زیادی با توانایی‌های نوشتن و کارگردانی بهرام توکلی دارند. با چنین نگاهی، باید خروجی فیلم جنگی عظیم بهرام توکلی، شکست باشد، اما حسی دارم که می‌گوید آن تجربه‌های ژانری پیشین، امکان‌های اتصال با جهان ذهنی موردعلاقه توکلی را در خود داشتند و به‌همین دلیل هم چیزی در میانه می‌ماندند. اینجا توکلی قرار بوده یک فیلم جنگی کامل بسازد؛ در مقام یک تکنسین صرف؛ و چه‌کسی است که بتواند کتمان کند بهرام توکلی چه تکنسین درجه‌یکی روی صندلی کارگردانی است؟ به همین دلیل از نظر خودم منطقی، «تنگه ابوقریب» می‌تواند از غافلگیرکننده‌ترین فیلم‌های جشنواره سی‌وششم باشد.

 

کنجکاوی پنجم   «بمب»  

پیمان معادی مدتی طولانی می‌خواست این فیلمنامه‌اش را بسازد. او قبل از هرچیز دیگری، پیش از بازیگری و کارگردانی، نویسنده است و وقتی یک فیلمنامه‌نویس روی ساخته‌شدن یکی از داستان‌های خودش اصرار می‌کند، قطعا به خروجی آن کار ایمان دارد. معادی باهوش است. این را رزومه همین چندسالش خوب به ما نشان داده است. بلد است روی لبه تیغ راه برود، مخاطب را خوب می‌شناسد و فیلم اول آبرومندی هم ساخته، که البته در زمان نمایش‌اش نوشتم کارگردانی‌اش سرتر از فیلمنامه‌اش است. حالا بمب با فیلمنامه‌ای - احتمالا - یک سر و گردن بالاتر از «برف روی کاج‌ها» و با آن معادی دقیق و سختگیر در کارگردانی که از فیلم اول سراغ داریم، به انضمام حضور یک لیلا حاتمی در فضای دهه 60 تهران که خودش می‌تواند یک فیلم را «تماشا- لازم» کند، در راه است. آیا می‌شود برای تماشای چنین فیلمی کنجکاو نبود؟

 

کنجکاوی ششم «مصادره»

 

با اطلاعاتی که از داستان فیلم بیرون آمده، با عکس‌های به‌شدت متفاوت و تازه‌اش و البته با گروه پشت و جلوی دوربین، این کنجکاوی‌برانگیزترین فیلم‌اول امسال جشنواره است. مهران احمدی بازیگر در این سال‌ها گلیم خودش را خوب از آب بیرون کشیده و حالا در کارگردانی یک کمدی، به‌طور قطع آن تجربه‌های مقابل دوربین را با خود به پشت‌صحنه آورده است. شنیده‌ها حکایت از یک کمدی ژانری زندگی‌محور - از جنس نخستین «نهنگ عنبر» که اصلا فیلم بدی نبود - دارد، با این تفاوت که تنوع لوکیشن و بازترکردن قصه از تهران دهه‌های 50 و 60 آن فیلم، به زندگی پناهندگان و مهاجران سال‌های اول انقلاب در آمریکا، می‌تواند کوهی از سوژه و موقعیت طنز در اختیار احمدی قرار دهد که برای همین تماشای فیلمش را از همین حالا واجب می‌کند. به «مصادره» هم خیلی امیدوارم.

کنجکاوی هفتم  «مغزهای کوچک زنگ‌زده»

«مغزهای کوچک زنگ‌زده» هم در فهرست کنجکاوی‌هاست؛ فیلمی از هومن سیدی فیلمساز، که پس از تلاش برای تغییر وجهه از بازیگر به کارگردان، در این یک سال به‌شدت دوباره وربازیگری‌اش پررنگ شده، اما یادمان نمی‌رود او در هرکدام از تجربه‌های فیلمسازی‌اش، فضاهای تازه‌ای را در سینمای ایران امتحان کرده بود و این تازه‌ترین کارش که اصلا به‌واسطه عکس‌ها و اطلاعات منتشرشده‌اش حتی نامتعارف‌تر از قبلی‌ها هم هست. تصورم چیزی شبیه «اعترافات ذهن خطرناک من» است با نوید محمدزاده‌ای که خروجی کارش با سیدی پیش‌تر در «خشم و هیاهو» درخشان بوده و البته اگر به این قائل باشیم که خروجی کار سیدی با بازیگران باهوش همواره دیدنی بوده، باید انتظار یک فرهاد اصلانی متفاوت را هم در فیلمش بکشیم. هومن سیدی در این یک سال، در بازیگری که یک پرش ناگهانی عجیب کرده؛ اگر این اتفاق - یا بهتر بگویم بلوغ - در کارگردانی‌اش هم رخ داده باشد، باید انتظار یکی از بهترین فیلم‌های جشنواره را داشته باشیم. 

 

کنجکاوی هشتم  «سرو زیر آب»

 

سرو زیر آب فیلم تازه فیلمسازی ا‌ست که «ملکه»‌اش از بهترین آثار سینمای جنگ است و حالا عکس‌های منتشرشده از این‌یکی، حال‌وهوایی مشابه با همان «ملکه» را به ذهن متبادر می‌کند. باشه‌آهنگر وقتی پس از «فرزند خاک» به شهر آمد همه امیدهایی را که برانگیخته بود به ناامیدی کشاند اما «ملکه» یک احیای درست‌وحسابی بود. امیر قادری همان زمان در وصفش از ترکیب «زیبایی‌شناسی آهن» استفاده کرده بود. این تعریف بصری به یک نکته دیگر هم برمی‌گردد: زوج باشه‌آهنگر و علیرضا زرین‌دست، که حاصل کارشان، هم در «فرزند خاک» و هم در «ملکه»، دستاوردهای درخشانی برای سینمای ایران داشت. «سرو زیر آب» هرچه نداشته باشد، احتمالا تکمیل‌کننده‌ آن همکاری‌ها خواهد بود، که این یعنی با فیلم چشم‌نوازی طرف خواهیم بود. «ملکه» که حسابی غافلگیرمان کرد، امیدوارم این‌یکی هم به همان خوبی باشد.

 

کنجکاوی نهم «عرق سرد»

 

فیلم اول سهیل بیرقی خیلی بیشتر از آنچه درباره‌اش نوشته شد جاه‌طلبانه و بلندپروازانه بود. «من» داستانی داشت که سینمای ایران اندازه‌های گفتن تمام‌عیارش را ندارد و برای همین به تجربه‌ای ناقص بدل شد که فقط می‌توانست به ما ثابت کند روی بیرقی به‌عنوان یک کارگردان کاربلد می‌شود حساب کرد. داستان تازه‌ بیرقی هم باز از جایی می‌آید که سینمای ایران تجربه‌ حضور در آن حوالی را نداشته است. عکس‌های اولیه‌اش به‌شدت وسوسه‌کننده‌اند و اگر آن اتفاق در کارگردانی «من» را کنار این فریم‌های منتشرشده از باران کوثری بگذاریم، احتمالا باید منتظر یکی از اتفاق‌های اصلی جشنواره در «عرق سرد» باشیم. نامزدی سیمرغ کوثری که به‌نظرم همین حالا و فیلم را ندیده، قطعی است. 

 

کنجکاوی دهم «اتاق تاریک»

 

... و اتاق تاریک روح‌الله حجازی، که پس از شکست جواهر قدرنادیده‌اش «مرگ ماهی» در جشنواره و اکران، می‌تواند بازگشت قدرتمندی برای او باشد. چیزی از داستان و موقعیت این‌یکی نمی‌دانم، اما تغییر تیم ثابتش از فیلم‌های نخست، به گروه «مرگ ماهی»، نشان داد حجازی صاحب سینمای شخصی خودش شده است و می‌توان روی یک کیفیت مشخص از او حساب باز کرد. ساره بیات هم که در تجربه‌های واپسین، شمایل تازه‌ای از زنانگی در سینمای ایران را برای خود شکل داده، که شبیه بازیگران زن دیگرمان نیست. اگر تکیه «اتاق تاریک» روی او باشد پس باید یکی از نامزدی‌های بازیگری زن را هم برای بیات کنار گذاشت. 

 

و آخر

فهرست امسال چند نام کنجکاوی‌برانگیز دیگر هم داشت که مشتاق تماشای آثارشان بودم اما حالا جایی در جشنواره ندارند. در رأس این غایبان «درخونگاه» سیاوش اسعدی و «هت‌تریک» رامتین لوافی  هستندکه می‌توانند از اتفاق‌های اکران سال آینده باشند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید