شعری برای مخاطبان ناسور
بختیاریان ، شاعر : شعر امروز به ساختار نامتمرکز میرسد که در شعر کلاسیک قابل اجرا نیست
محسن یاوری | کرمانشاه- خبرنگار:
«فروغ بختیاریان» متولد سال 1367 در شهر کرمانشاه، فارغالتحصیل رشتههای نرمافزار، سختافزار و گرافیک محیطی یکی از شاعران و فعالان عرصه ادبی استان است. از جمله فعالیتهای وی میتوان به پرداختن به شعر و داستان کوتاهاز سال 91، برگزاری جلسات ادبیِ کرمانشاه، خبرنگاری و حضور در دورههای تخصصی و کارگاهی در حوزه داستان، شعر و سینما اشاره کرد. گفتوگوی همشهری را با این شاعر جوان استان بخوانید.
تعریفتان از شعر چیست و به نظرتان شعر خوب چه شعری است؟
شعر را میتوان از منظر لاکانی از جنس امر واقعی دانست که آدمی را قادر به حفظ فاصله از واقعیت روزمره میکند. « پل سِلان» (شاعر آلمانی زبان سده بیستم) شعر را نوعی گفتوگوی اضطراری و نوعی بازگشت به اصل توصیف میکند. هایدگر میگوید: شعر دری از هستی را به سوی در معرض پرسش بودنهای بیپاسخش میگشاید. شعر جایی است که انسان از همه ابژههای هستی میپرسد و زبان نیز جایی است که ابژهها از انسان میپرسند که خود چیستند.
شعر فضایی پرسشی از بودن است و همزمان با آن جای پاسخهای عجیب و استثنایی. برنار نوئل در مقالهای مینویسد: شعر به این دلیل ساده که وجود دارد اعتراضی است به رسانهها، زیرا وقتی رسانهها دغدغهای جز کمیت ندارند، شعر نمایانگر کیفیت است. رسانهها اخبار روزند، تماماً اخبار روز و شعر چنین زمانِ حالی را به سخره میگیرد. از همین رو شعر کانون مقاومت زبان زنده در برابر زبان مصرف شده، کاسته شده و تکمعنایی است. شعر حیات زبان است بیآنکه نیازی به تأیید داشته باشد. همانطور که آلن گینزبرگ میگوید: من فقط برای شعر میمیرم که جهان را نجات خواهد داد.
شما هم شعر آزاد میگویید هم کلاسیک. ترجیح خودتان کدام است و چرا؟
به گفته باختین، هیچ یک از روشهای بیان حتی صدای متکلم در بیان زنده برای رساندن کثرت مفاهیمی که در پی آنهاست کفایت نمیکند. صدای من این توهم را ایجاد میکند که در آنچه فرد میگوید وحدتی وجود دارد درحالی که فرد خودآگاه و ناخودآگاه مفاهیم متعددی را ابراز میکند. زبان مانند سنت از طریق نیروهای تاریخی به ارث رسیده است و اگر شعر امروز را کثرتگرا و هنجارگریز بدانیم که کلاژی از تصاویر و مفاهیم مختلف را به چالش میکشد، در مقابل مرکزگرایی متنی که در شعر کلاسیک است قرار میگیرد. شعر امروز به ساختار نامتمرکز میرسد که در شعر کلاسیک قابل تجلی نیست و به بیانی دیگر شعر کلاسیک شعر پیشرو نیست.
نظرتان در مورد تأثیر سنت و مدرنیته در شعر چیست؟
هنر پستمدرن با تکثیر شدن در فضای مشترک به کالا تبدیل شده است. شاعرانگی مبتنی است بر فانتزی که مولود از بین رفتن مرزهای میان عادی بودن کالاها و غیرعادی بودن هنر است درحالیکه رادیکالیته هنر، قدرت حضور، نمایاندن و حک کردن است، قدرتی که تجربه را از عادی بودن جدا میکند. هایدگر شعر را به موضوعی برای فلسفه مبدل ساخته است. او از دیدگاه هستی شناختی و نه زیباشناختی به شعر نظر میکند. او شاعران و متفکران را به یکدیگر نزدیک مییابد و حتی مدعی میشود که شاعران در مواجهه با هستی از متفکران پیشگامترند.
بهتازگی مجموعه شعری چاپ کردهاید. لطفاً آن را به خوانندگان روزنامه همشهری معرفی کنید.
کتاب «ناسور» بعد از یک دهه آزمون و خطای نوشتن در شهریور 97 به چاپ رسید. مخاطبان ناسور، بیچهرگان و سایههای شبحگونه زندگی در تمدن شهری هستند. کسانی که نقاب را از چهره هر نوع نمایشی افتاده میخواهند، نمایشی که مثل حکم به ناپدید شدن و سکوت و تهی شدن روزمره کلمات از مفهوم و واقعیتهایی است که نمیشود از آنها سخن گفت.
پیشنهادتان به فعالان جوان در حوزه شعر و ادبیات چیست؟
شعر و ادبیات از شاخههای دیگر هنر تفکیکناپذیر است. سینما و موسیقی و فلسفه، آثار نقاشی و عکس، هنرهای نمایشی و شناختن سبکهای مختلف ادبی میتواند سمتوسوی ایدههای فردی را برای نویسنده مشخص کند. هنر نظام حسی خاصی است که با شکلهای معمول تجربه حسی بیگانه است. به گفته رانسیر، هنر اثر دیالکتیکی درون چیزهاست که آنها را با گسستن از مسیر یکدست زمان و تغییر حالت ابژهها و رابطه میان نشانهها و فرمها دسترسپذیر میسازد.رسیدن به فردیت در نوشتن در جایی اتفاق میافتد که مخالف سرشت نمایشی و ویترینی هنر و تبدیل خود باشد و خود زندگی روزمره را به هنر تبدیل کند.
شعری از فروغ بختیاریان
مه جادهها را میپوشاند
تنهایی را مثل زخمی به تن کردم
مه ذهن را میپوشاند
آدمهایی که در خاطرم ادامه داشتند
به راههای متفاوتی رفتند
مه میتوانست شهر را فروبپاشد
و قراردادهای ابدی را
با پاک کنی پایان بدهد...
مه را مانند تنهایی
به تن کردم
آدمهایی که در خاطرم ادامه داشتند
از متروکههای شهر
پاک شده بودند
مه زخم را میپوشاند...