ساخت آمریکا
واقعی ولی پیچیده
حدود 20 سال میشود که تام کروز 55ساله سالی حداقل یک فیلم بازی کرده، فیلمهایی که سالهاست رنگ و بوی اکشن و تعقیب و گریز دارند. انگار این بازیگر پرحاشیه ولی محبوب قصد یک جا نشستن و فیلمهای درام و بیدردسر بازی کردن را ندارد. امسال هم طبق روال دو دهه اخیر او با دو فیلم نسبتا پرفروش که در مجموع نزدیک به 550میلیون دلار فروختند در گیشه حضور داشت. اولی «مومیایی» بود که فیلم چندان دندانگیری نبود اما بیش از 400میلیون دلار از گیشه درآورد و دومی اکشنی خوش ساخت به نام «ساخت آمریکا» که آن هم نزدیک به 140میلیون دلار در گیشه بلیت فروخت و با نظر تقریبا مثبت منتقدان مواجه شد. آنچه «ساخت آمریکا» را جذاب میکند تنها تام کروز و صحنههای اکشن فیلم نیست، شخصیتی که او در این فیلم بازی کرده یک آدم عجیب و پیچیده بوده که در دوران زندگی نه چندان بلندش تجربههای عجیب و حیرتآوری داشت؛ «بری سیل»!
ویژگیهای فیلم
شاید یکی از مهمترین موضوعات در مورد فیلم بحث میزان واقعی بودن آن باشد. هر چند ایرادات تاریخی مهمی به فیلم گرفته شده و کارگردان هم قبول کرده اما اصل داستان بری سیل و تأثیرگذاری او بر سیاست دهه 80 آمریکا کاملا درست و واقعی است. مردی مرموز و پیچیده که البته از نظر ظاهری و در واقعیت اصلا شباهتی به تام کروز خوش تیپ و خوش هیکل فیلم «ساخت آمریکا» ندارد. البته داگ لیمان، کارگردان فیلم این موضوع برایش اهمیتی نداشته، چرا که بهنظر میرسد او بیشتر از هر چیزی دوست داشته یک اکشن خوش ساخت، بامزه و البته باورکردنی بسازد. شاید به همین دلیل هم بخشهایی از زندگی سیل را نگفته یا طور دیگری گفته است. لیمان که سابقه ساخت اکشنهای پرطرفداری مثل «آقا و خانم اسمیت»، «لبه فردا» و «هویت بورن» را در کارنامهاش دارد به هدفش در «ساخت آمریکا» رسیده و فیلم یک اکشن خوش ساخت، بامزه و باورکردنی از کار درآمده است. فیلمی که از ابتدا تا انتها پر از اتفاق و زد و خورد و استرس و حادثه است و لحظهای تماشاگر را راحت نمیگذارد. خصوصا وقتی بداند این آدمی که زمین و زمان را در یک دهه به هم میدوزد، مابازای بیرونی هم داشته است.
ماجرا از چه قرار است؟
داستان از دهه 70 آغاز میشود. خلبان بسیار توانمند و با استعدادی به نام بری سیل از کار کردن در هواپیماهای مسافربری و درآمد نه چندان بالایی که در آنجا دارد، خسته شده و دنبال کمی هیجان و پول بیشتر میگردد. به همین دلیل به خردهخلافهایی در طول پرواز دست میزند. ظاهرا اوضاع بد نیست تا اینکه یک روز فردی به نام شفر که خود را مأمور سازمان CIA معرفی میکند به سراغ بری میآید و جرم او را به رخش میکشد. شفر میگوید، تنها به شرطی حاضر است از خیر جرمهای بری بگذرد که او قبول کند با هواپیمایی ویژه مخفیانه از کشورهایی در آمریکای جنوبی عکسبرداری کند. بری ابتدا به اجبار قبول میکند اما مدتی بعد که شفر کلی پول به او بابت ماموریتهایش داد شغل اصلیاش را رها کرد و رسما مامور سازمان CIA شد. با این حال این تازه آغاز ماجرای زندگی بری سیل بود. او مدتی بعد با همان هواپیما اقدام به انتقال موادمخدر از کشورهایی مثل کلمبیا به آمریکا کرد و در پول غرق شد؛ آنقدر که نمیدانست آنها را کجا مخفی کند! بری هواپیماهای بیشتری خرید و آدم استخدام کرد و برای خودش شد یک غول بزرگ، آن هم دور از چشم بقیه. مدتی بعد یعنی اواسط دهه 80 او با مخوفترین باند قاچاق مواد مخدر دنیا یعنی کارتل کلمبیایی مدلین به رهبری پابلو اسکوبار آشنا شد و این آشنایی سرنوشتی باورنکردنی را برایش رقم زد.