سفره خالی کوکب خانم
اهالی روستای گندم بر در 30 کیلومتری کاشمر بهسختی روزگار میگذرانند
جواد افتخاری| خراسان رضوی-خبرنگار:
نامش که آمد یاد کوکب کتاب درسی دوران کودکیام افتادم. او هم روستایی بود، کمبودی نداشت و در شرایط خوبی زندگی میکرد، اما زندگی کوکب گندمبر که سن خودش را هم نمیداند، قصهای واقعی است که غصههایش پایانی ندارد.
شاید تا به حال نام گندمبر را هم نشنیده باشید، روستایی که به دلیل محرومیت از حداقل امکانات به عنوان محرومترین روستای بخش مرکزی کاشمر شناخته میشود. گندهبر یا گندمبر روستای کوچک 56 خانواری و یکی از 58 روستای این شهرستان است که 30 کیلومتر بیشتر با شهر فاصله ندارد، اما سقف برخورداریهایش بسیار کوتاه است.
کوکب تنهاست
پیرزنی با کمر خمیده و عصای چوبی در دست از خانهاش بیرون آمد. صورت سوخته و دستهای پینهبستهای دارد، خودش را کوکب خدمتی معرفی میکند. سنش را نمیداند و با فرزند معلولش در این خانه فرسوده و قدیمی زندگی میکند.
وی که 16 سال قبل شوهر خود را از دست داده و اکنون 4 فرزند پسر و 6 فرزند دختر دارد، عنوان میکند: تمامی فرزندانم ازدواج کردهاند و جز 3 نفر که در این روستا ماندهاند، باقی برای کار به شهرهای دیگر رفتهاند.
کوکب خانم که یک فرزند معلول در خانه دارد، از مشکلات زندگیاش در این روستا میگوید و میافزاید: خانهام آنقدر فرسوده است که با هر بارندگی بخشی از آن فرو میریزد و خودم مجبورم دیوارها را دوباره گچ کنم.
او که از بیمهریها گلهمند است، میگوید: تنها داراییام در این روستا 7 بز است که از شیر آنها استفاده و با فروششان گذران زندگی میکنم.
این پیرزن روستای گندمبر که چندین سال قبل خواهر باردارش را که 6 فرزند داشت در سن 22 سالگی به دلیل دیر رسیدن به دکتر از دست میدهد، بیان میکند: مردم این روستا مستحق این بیمهریها نیستند.
اورژانس 115 به این روستا نمیرود
«محمدرضا برقمان» یکی از ساکنان دامدار این روستاست که سر صحبت را با او باز میکنم. صورت ناراحتی دارد، انگار دنبال گوش شنوایی میگردد که از کمبودها، دردها و رنجهای مردم روستایی بگوید که تنها چند کیلومتر با شهر فاصله ندارند. او از وضعیت جاده میگوید که موجب شد تاکنون بسیاری در این محور تصادف کنند و حتی برخی جان خود را از دست بدهند. وی با اظهار تأسف از اینکه اورژانس 115 به این مسیر نمیآید و اگر کسی مریض شود باید با موتور یا وانت به دکتر برده شود، میگوید: بهرغم اینکه دکل مخابرات برای آنتندهی بهتر در روستا نصب شده اما حتی اگر در پای آن هم بایستی امکان برقراری تماس نیست.
برقمان با اشاره به اینکه درآمد اهالی روستا فقط از دامداری است، اظهار میکند: هرچند در سال 72 برای بردن دامها به مراتع پروانه گرفتهایم، اما در سال 92 مجددا بر روی پروانه ما پروانه دیگری، آن هم برای فرد دیگری از روستای قوژد صادر شده و بهرغم پیگیریهای فراوان تاکنون کسی پاسخگو نبوده و اگر دامهایمان را به مراتعی که پروانه داریم ببریم جریمه میکنند. وی همچنین با بیان اینکه آب مصرفی اهالی روستا شور است، میگوید: اگر بخواهند آب به این روستا بیاورند میتوانند. تنها 11 کیلومتر از نزدیکترین روستا که شمسآباد است تا اینجا فاصله داریم.
او با بیان اینکه در هفته فقط 2 تانکر آب برای مصرف شرب به روستا میآورند، ولی جوابگو نیست و نهایت بعد از 2 روز تمام میشود، اظهار میکند: اهالی مجبورند برای مصرف و یا استحمام از آب شور استفاده کنند.
برقمان با بیان اینکه برخی از اهالی روستا هستند که حتی مسیر شهر را نمیدانند و سالهاست به دلیل ناتوانی مالی از روستا بیرون نرفتهاند، عنوان میکند: گندمبر محرومترین روستای کاشمر است.
فاطمه و سوختگی دخترش
در روستا که میگردم خودرو سفیدرنگی که مرد جوانی راننده آن است، وارد میشود. پس از توقف در ابتدای روستا سطلهای رنگارنگی را با یک ترازو بیرون میآورد، انگار منتظر کسی است. پس از اندک مدتی چندین نفر به دورش حلقه زدند. ابتدا به نظر میرسد میخواهد از آنها چیزی بخرد اما بر اساس آنچه اهالی میگویند، در هفته برایشان ماست چکیده میآورد و به آنها میفروشد. برخی که توان خرید ماست را ندارند تلاش میکنند از باقی اهالی مبلغی را قرض بگیرند تا بتوانند مقداری از این ماست را برای مصرف خریداری کنند.
در همین خصوص یکی از مادران جوان روستا که در حال خرید است با گلهمندی از وضعیت موجود، میگوید: در گذران زندگی خود با مشکلات بسیاری مواجهیم. فاطمه کرمانی که 6 فرزند دارد با بیان اینکه در زمان انتخابات حضور مسئولان در این روستا بسیار چشمگیر میشود، اظهار میکند: دل مردم روستا پر از درد است.
وی که با چشم گریان از سوختگی دختر 10 سالهاش با چراغنفتی خبر میدهد، میگوید: توان خرید حتی یک پماد سوختگی را ندارم کسی هم نیست کمکمان کند. باید از ابتدای امسال برای درمان دومرتبه دخترم را به دکتر میبردم اما تامین هزینههایش در توانم نبود. هرچند دکتر گفته باید برای فرزندم لباس سوختگی تهیه کنم اما به خاطر قیمت بالایی که دارد در توانم نیست و همچنان دارد درد میکشد.
اهالی همکاری ندارند
بخشدار مرکزی کاشمر نیز در خصوص وضعیت روستای گندمبر میگوید: تا سال قبل به دلیل فاصله بسیاری که روستا از شهر دارد آب شرب موردنیاز هفتهای دو بار با تانکر برده میشد، اما در اواخر سال گذشته دستگاه آبشیرینکن نصبشده، ولی مردم از این دستگاه استقبالی نمیکنند.
«سعید چیتی» با بیان اینکه لوازمالتحریر و لباس مدرسه یک بار برای دانشآموزان تهیه شده است، میگوید: متاسفانه مردم همکاری خوبی را با مسئولان ندارند. وی با اعلام اینکه حداقل ماهی یک بار اکیپ پزشکی نصف روز در روستا هستند و درمان و دارو به صورت رایگان تأمین میشود اما حاضر نیستند فرزندان خود را برای درمان ببرند. چیتی از گندمبر به عنوان محرومترین روستای بخشمرکزی کاشمر نام میبرد و میافزاید: تلاش شده در این روستا کلاسهای خیاطی و قالیبافی برگزار کنیم اما استقبال نمیکنند. وی میگوید: جاده این روستا فرعی و از 26 کیلومتر، 14 کیلومتر آن خاکی و 12 کیلومتر آسفالت است و تاکنون چندین بار بهسازی شده اما باید حدود 4 کیلومتر از مسیر به طور کامل تغییر کند.
چیتی میگوید: برای اینکه آب شرب مورد نیازشان از روستای شمسآباد تأمین شود، نیاز به اعتباری بالغ بر 8 میلیارد تومان است که در شرایط موجود امکانپذیر نیست. با اینوجود تلاش شده آب شرب شیرین مورد نیازشان بهموقع تامین شود، اکنون هر نوبت 16 هزار لیتر آب با تانکر برده میشود.
فقط میتوانم به مردم این روستا وعده دهم که تا چند ماه آینده رفتوآمد کاندیداهای مجلس به این روستا بسیار و بازار وعدههای رنگارنگ داغ خواهد بود؛ از مرمت جاده طی چند روز گرفته تا بردن آب شرب و گلستان کردن روستا. امید است که وعدههای مسئولان و احتمالا کاندیداها تنها در حد وعده باقی نماند و اگر کاری از دستشان بر میآید بدون هیچگونه انتظار و منتی برای مردم این روستا انجام دهند.