قصههای کهن
حکایتی از سعدی
خواهندة مغربی [دریوزهای از مغرب] در صفِ بزازان حلب میگفت: ای خداوندانِ نعمت، اگر شما را انصاف بودی و ما را قناعت، رسمِ سؤال از جهان برخاستی
ای قناعت، توانگرم گردان
که ورایِ تو هیچ نعمت نیست
کنجِ صبر، اختیار لقمانست
هرکه را صبر نیست، حکمت نیست
در همینه زمینه :