• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
سه شنبه 10 بهمن 1396
کد مطلب : 5711
+
-

اول شخص مفرد

نوستالژی و بطالت

 

مهیار زاهد| روزنامه نگار:

باقی ملت‌های جهان را نمی‌دانم اما فکر می‌کنم که ما مردم نوستالژیکی هستیم. آدم‌هایی حسرت‌خوارِ لذت‌های گذشته؛ از روزگاری که اگر دقیق و به دور از احساسات لحظه‌ای ارزیابی‌اش کنیم، چندان تفاوتی نیز با اکنون‌مان ندارد! اما در این میان از همه عجیب‌تر، وضعیت نسل جوان است. اینکه ما در بهترین سال‌های جوانی نیز خیلی زودتر از آنچه‌ باید، اسیر غم موهوم گذشته می‌شویم؛ گذشته خودمان؛ گذشته پدرانمان و حتی گاه گذشته ملت و کشورمان! چند‌ نفر را می‌شناسید که با کمال میل حاضرند زندگی کنونی‌شان را با زندگی گذشته‌شان عوض کنند؟  اینها همه نمایانگر حضور و بروز مردمی است که به هر دلیلی، از شرایط کنونی خود در اینجا و اکنون رضایتی ندارند.

 این است که رفته‌رفته آن سرنوشت‌های عجیبی هم که روزگاری در نسل‌های قبلی می‌دیدیم از زندگی نسل‌های جدیدتر حذف می‌شود. کم‌کم آدم‌ها در 30‌سالگی چنان پیر می‌شوند که دیگر توانایی هیچ انعطافی را برای تغییر شرایط زندگی خود ندارند. این موقعیت را مقایسه کنیم با موقعیت کسی که علی‌رغم تمام فراز و نشیب‌های زندگی تازه در سی‌وچندسالگی می‌رفت سراغ روال عادی زندگی، روالی که به‌دلیل سال‌ها تلاش و مبارزه به‌ناچار و به انتخابی آگاهانه، مغفول مانده بود. گویی دیگر کمتر کسی باقی‌مانده‌ است از آن نسلی که می‌توانستند هر آن، آدمی را حیرت‌زده کنند با تغییرات شگرفی که نه فقط در جهان پیرامون که‌ در زندگی خودشان می‌آفریدند؛ آفرینندگان تغییر! آدم‌هایی با امید، توان و انگیزه بی‌پایان. گویی که دیگر‌ وضعیت بیشتر آدم‌های نسل جدید مشخص است.

به روایت دیگر، چارچوب‌ زندگی مدرن روزبه‌روز چنان بسته‌تر می‌شود که دیگر کمتر فرصتی برای تغییری بزرگ یا تجربه‌ای متفاوت دست می‌دهد. حتی نرم‌افزارها و شبکه‌های اجتماعی چون یوتیوب و اینستاگرام و ... هم براساس علایق و‌ لایک‌های ما پیشنهادهای خود را پیش چشم‌مان ردیف می‌کنند و‌ رفته‌رفته فرصت کشف و تجربه علاقه‌مندی‌های جدید یا یافتن راهی دیگر دیریاب‌تر و کمیاب‌تر می‌شود. اینگونه است که ما روزبه‌روز بیشتر در گذشته فرومی‌رویم و بر آینده چشم می‌بندیم. شاید یکی از مهم‌ترین راهکارهای ممکن برای تنفسی دوباره و تغییر روند کنونی زندگی‌هایمان چیزی نباشد جز «بطالت»! بطالت همان چیزی است که روزگاری نه‌چندان دور در زندگی آدم‌ها بیشتر از حالا بود. چیزی که حالا به شکلی غریب بدان نیازمندیم. شاید وقت آن رسیده است که چند روزی روال عادی روزهایمان را رها و بی‌خیال، گوشه‌ای یله کنیم و ساعت‌ها و بلکه روزها را به بطالت بگذرانیم، باشد که با خود تازه‌ای آشنا شویم؛ «خودی» که مثل دهه20 زندگی حس می‌کند هنوز روزها و فرصت‌های بسیاری پیش روی دارد. خودی به‌دور از حس همیشگی نوستالژی.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :