تجدید حیات اسطورهها
محمدعلی علومی ـ اسطورهشناس
اسطورهها در روزگار کهن شکل گرفتهاند و حضور ملموس آنها در تاریخ موجب شده در بسیاری از رخدادها ردپای آنها مشهود باشد.
اما این بهمعنی تعلق تام و تمام آنها به گذشته نیست. بسیاری از رفتارهای اجتماعی در روزگار ما حاکی است اسطورهها خود را به زمان و جهان مدرن نیز رساندهاند. در جشنهای سال نو میلادی یکی از باورها تولد خورشید در زمستان و چیرگی آن بر سرما و تیرگی است. هنوز هم در بسیاری از نقاط وقتی درختی ثمر نمیدهد کسی به قصد بریدن با تبر به آن نزدیک میشود و دیگری پادرمیانی میکند تا درخت بشنود و از هراس قطع شدن سال دیگر میوه و ثمره فراوانی بیاورد. البته باید در نظر داشت که اسطورهها برای تطبیق با اوضاع جدید و روزگار مدرن تغییر پیدا میکنند. این دگرگونی بهنوعی تجدید حیات اسطورهها تلقی میشود. اساطیر با تولد دوباره شکل علمیتری به خود میگیرند. از آنجا که منشأ اسطوره آرزوهای بشر است، وقتی بخشی از این آرزوها محقق میشود درواقع اسطورهای عینیت یافته است. مثلا پرواز از دیرباز جزو آرزوهای بشر بوده است. در روزگار دست نیافتنی بودن این آرزو تنها کیکاوس بود که با صندوقچه به پرواز درمیآمد. اما در روزگار ما و کثرت سفرهای هوایی بهنوعی میتوان از پیوند اسطوره و واقعیت هم سخن گفت. نکته دیگری که به تجدید حیات اسطورهها مربوط میشود این است که در این مرحله آنها همچنان مبتنی بر خیال میمانند. بنابراین همچنان درپی دستاندازی به قلمروهای جدید و البته دور از دسترسند، عاملی که سببساز اندیشههایی مثل جنگ ستارگان میشود. گرچه در این مرحله هم دو رویکرد یکی عامهپسند و دیگری فلسفی دنبال میشود. رویکرد عامهپسند از اسطوره با کمک فرمولهای هالیوود گیشه میآفریند، اما رویکرد فلسفی مفاهیم دلخواه ذهن بشر را در دل اساطیر کاوش میکند، مییابد، تفسیر میکند و نتیجه میگیرد. اما همچنان هر دو رویکرد در تقابل با دیدگاه علمی و علت و معلولی، معلول را بر علت غالب میسازد، مثلا آب میجوشد، اما این جوشش در غیاب آتش است. بنابراین اسطورهها نیز در مرحله تجدید حیات مبنای اصلی خود را حفظ میکنند.