حسرت یک خلوت ناب
هرمز علیپور/ شاعر
بیشتر مواقع وقتی از شلوغیهای دور و برمان خسته میشویم به جایی و زمانی فکر میکنیم که بتوانیم در آن بیدغدغه با خود خلوت کنیم. با این حال معمولا خلوتهای ما هم مثل زندگیمان، کاملا طبیعی نیست. خلوتکردن در روزگار ما به جای لذتبخشبودن بیشتر طعم تنهایی و حتی افسردگی دارد.
شاید مهمترین دلیل آن این باشد که وقتی در جمع هستیم چیزی در ما رسوب نمیکند و نهادینه نمیشود که به درد تنهایی ما بخورد.
به نظر من یک خلوت پربار، حاصل یک حضور پربار است. حضوری پر از گفتوگوهای باارزش و پروزن؛ حضوری که خاطرات آن بتواند برای مدتها خلوت آدمها را پربار کند و به آن بها و ارزش ببخشد.
نکتهای که در این زمینه حتما باید به آن اشاره کنم این است که عادت کردهایم همه اینها را به گردن روزگار، فضای مجازی، زندگی ماشینی و خلاصه هر کس و هر چیزی غیر از خودمان بیندازیم.
اما کسی خودش را در این باره مقصر نمیداند. اینکه چرا نتوانسته است مراودات و روابط انسانی خود را به سطحی برساند که پربار و قابل اعتنا باشد.
فضای مجازی با همه تهدیدها و خطراتش، باز هم میتواند بستری برای گفتوگوها و ارتباطات سازنده باشد.
در همین روزگار ماشینی هم میتوان خردورز و فرهیخته بود. میتوان به کمترینها اکتفا نکرد. میتوان از دل همین گفتوگوها به نکتههایی رسید که سالها خلوت آدم را پربار کند.
آنهایی که قدر لحظهها را میدانند هیچ خلوتی را بیمطالعه سر نمیکنند و هیچ مطالعهای را بیآنکه پس از آن خلوتی برای اندیشیدن داشته باشند به انجام نمیرسانند.
خوشا به حال آنان که خلوتی پربار و پراندیشه دارند.