• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
پنج شنبه 19 اردیبهشت 1398
کد مطلب : 55315
+
-

گفت‌وگو با اسدالله امرایی یکی از پرکارترین و شناخته‌شده‌ترین مترجمان درباره دنیای کتاب و دردسرهای ترجمه‌های تقلبی

کتابسازی آفت بازار کتاب است

کتابسازی آفت بازار کتاب است



بیراه نگفته‌ایم اگر او را جزو ۵چهره برتر ترجمه کتاب معرفی کنیم؛ نویسنده‌ای که از نوجوانی استعداد نوشتنش را بروز داد و نخستین دست‌نوشته‌هایش با عنوان «سیگار خاموش» در پیک نوجوان منتشر شد تا نخستین جایزه ادبی او را رقم بزند. همان زمان بود که به‌علت توانایی و نبوغ خاصش در یادگیری زبان انگلیسی، به پیشنهاد معلمش چند داستان ترجمه کرد. همین مقدمه شد تا اسدالله امرایی، شاگرد بااستعداد مدرسه برای تحصیل در دانشگاه، زبان و ادبیات انگلیسی را انتخاب و در نهایت در کارنامه کاری‌اش تا به امروز ده‌ها عنوان کتاب و داستان ترجمه شده از زبان انگلیسی را ثبت کند. از کتاب‌های ترجمه او می‌توان به آثار «پاییز پدر سالار» (ترجمه با نام خزان خودکامه) نوشته «گابریل گارسیا مارکز»، «کوری» نوشته «ژوزه ساراماگو»، «خوش خنده» نوشته «هاینریش بل»، «مردان بدون زنان» نوشته «ارنست همینگوی»، «لورا دیاز» نوشته «کارلوس فوئنتس»، «شبح آنیل» نوشته «مایکل اونداتیه» و «دختر بخت» نوشته «ایزابل آلنده» اشاره کرد. این روزهای اردیبهشتی بهانه خوبی دست ما داد تا به بهانه سالروز تولد ۵۸سالگی امرایی ساعتی مهمان این نویسنده و مترجم شویم و از دغدغه‌های این روزهای بازار کتاب‌های ترجمه شده بپرسیم.

  بسیاری شما را جزو ۵ مترجم برتر کشور می‌دانند و بر کسی پوشیده نیست که شما در این زمینه تبحر خاصی دارید. هم‌اکنون مشغول چه کاری هستید؟ ترجمه خاصی در دست انجام دارید؟
راستش من خیلی از این عناوین پرطمطراق خوشم نمی‌آید. نه مسابقه است و نه قرار است در کتاب رکوردهای گینس ثبت شود. عرصه فرهنگ، شوخی بردار نیست. من مترجم کوچکی هستم که در گوشه‌ای نشسته‌ام و سرم به‌کار خودم گرم و تمام تلاشم این است که کار درخوری ارائه کنم. البته ترجمه‌هایم بی‌نقص نیست. اما تلاشم همواره در این راستا بوده که نقص‌ها را رفع کرده و کارهای بهتری به خوانندگان عرضه کنم. هم‌اکنون رمانی از یک نویسنده روس ترجمه می‌کنم که انتشارات ثالث ناشر آن است؛ رمانی به اسم «تپه‌پوشکین» که «سرگئی دولاتف» آن را نوشته است. پیش‌تر این نویسنده را با داستان «کاتیا» در مجموعه «بهترین بچه عالم» معرفی کرده بودم. با توجه به اینکه نویسنده مدتی از مرگش می‌گذرد با همسرشان تماس گرفتم و اجازه خواستم که کتاب را ترجمه کنم که ایشان هم کتاب را پیش از چاپ برایم فرستادند و اجازه دادند آن را به فارسی ترجمه کنم. جلد دوم مجموعه «میراث استاین‌بک» را هم برای نشر افق ترجمه می‌کنم و مجموعه 3 داستان از «جولین بارنز» هم برای نشر ‌ققنوس.

  در شرایط فعلی، ترجمه کتاب‌ها وضعیت خوبی ندارند و برخی مترجمان و ناشران از وضع فعلی ترجمه‌ها گلایه دارند. شما وضع بازار ترجمه کتاب را چگونه می‌بینید؟
فضای ترجمه به‌خصوص در حوزه کارهای اصیل فضای بدی نیست و خوانندگان استقبال خوبی نشان می‌دهند. مشکل در کتابسازی و تقلب برخی از مترجم‌نماها و کسانی است که به قصد کسب سودهای آن‌چنانی وارد عرصه نشر می‌شوند که اسم‌شان را فقط ناشرنما می‌شود گذاشت؛کسانی که کارشان گشتن در بازار نشر و یافتن کتاب‌های پرفروش ناشران دیگر و رونویسی و تغییر جزئی آنهاست. این پدیده البته پدیده تازه‌ای نیست و در گذشته هم به کتاب‌های شاه‌آبادی معروف بود. این روزها فقط تعدادشان زیادتر شده و ابزار کارشان دم‌دست‌تر است. این کتاب‌ها را در کنار کتاب‌های دیگر ناشران معمولا به 2صورت عرضه می‌کنند؛ یا عینا همان را چاپ می‌کنند و بی‌نام و بی‌جا بدون گذاشتن ردی و یا با تغییرات جزئی به نام مترجمان بی‌نام و نشان منتشر می‌کنند.

  به نکته خوبی در زمینه ترجمه مشابه اشاره کردید. مدتی است برخی ناشران اقدام به چاپ کتاب‌هایی با ترجمه‌های قبلی با کمی تغییرات جزئی می‌کنند. آیا بازار کتاب از این ترجمه‌های مشابه اشباع شده است؟ شما ریشه و علت این معضل را چه می‌دانید؟
سودجویی و عدم‌نظارت و البته پشتوانه‌های پنهان قدرت و سرمایه، علت اصلی این پدیده در ترجمه است. اما من معتقدم بازار کتاب از این جور کتاب‌ها اشباع نشده است. ترجمه‌های مکرر از کتاب‌های ناشران دیگر که گاه رونویسی از آنها توسط ناشرنماهاست؛ مثلاً یک نمونه که در نمایشگاه کتاب امسال هم رویت و پیگیری شد انتشار رمان «عقاید یک دلقک» نوشته «هاینریش بل» است که چندین ترجمه از آن عرضه شده بود اما فقط شناسنامه و فرم اول کتاب فرق می‌کرد.

  آیا برخوردی با ناشران متخلف در این زمینه صورت گرفته است؟
شاهد بودیم که در ماه‌های اخیر کمیته صیانت، انبارهای زیادی را که آثار زیادی را به شکل غیرقانونی تکثیر کرده بودند کشف کرد. البته این کار هم طبعا پشتیبانان قدرتمندی دارد.

  چه راهکاری برای حل این معضل پیشنهاد می‌کنید؟
تنها راهکار این معضل پیوستن کشور به معاهده بین‌المللی کپی رایت است. با پیوستن به این قانون چنین تخلفاتی کمتر امکان بروز پیدا می‌کند و ناشران و مترجمان با امضای قرارداد و پذیرفتن تعهداتی به نسخه‌های پیش از چاپ دسترسی پیدا می‌کنند و دست کارگزاران ادبی نویسندگان برای انتخاب مترجمان اصلح بازتر می‌شود. ناگفته نماند که این روزها برخی از ناشران مطرح با امضای قرارداد و خرید کپی‌رایت و در بعضی موارد با کسب اجازه رایگان مبادرت به انتشار اثر می‌کنند. اما نه اجازه و نه خرید رایت اثر مانع دست‌اندازی سودجویان و ماهیگیران این آب گل‌‌آلود نمی‌شود. طبعا تا زمانی که کشور تابع کپی‌رایت نشود این معضل باقی خواهد ماند. توقف اعطای مجوزهای بی‌حساب و کتاب و ابطال پروانه‌های نشر ناشران متخلف که تخلف‌شان احراز شده شاید بی‌تأثیر نباشد.

  در نمایشگاه کتاب امسال شاهد انتشار کتاب‌های متعدد ترجمه شده توسط مترجمان گمنام بودیم. به‌نظر شما به انتشار این آثار در حوزه کتاب باید به‌عنوان یک فرصت نگاه کرد یا تهدید؟
مترجمان صاحب‌نام امروز هم روزگاری مترجم گمنام بوده‌اند. بنابراین صرف حضور مترجم گمنام در بازار کتاب هیچ تهدیدی به‌حساب نمی‌آید و حتی به‌نظر من فرصت است. مترجمان نامی تا کی می‌توانند ترجمه کنند؟! تهدید بیشتر در مترجمان قلابی است؛ آنهایی که نتیجه زحمات دیگران را با عنوان‌ها و برچسب‌های رنگارنگ به‌نام خود می‌زنند و چند صباحی عرض اندامی می‌کنند و طبعا مدتی بعد فراموش می‌شوند. مترجم جوان و گمنام وقتی کارش خوب باشد حتماً فرصت خوبی به‌دست خواهد داد و روز به‌روز به کیفیت آثارش اضافه خواهد شد. ‌ترجمه‌ کتاب‌هایی که قبلاً ترجمه شده‌اند فی‌نفسه هیچ‌ اشکالی ندارد و گاهی می‌بینیم ترجمه‌ای بهتر از ترجمه قبلی ارائه می‌دهند اما اگر ترجمه جدید ترجمه بد و ضعیف‌تری باشد، باید گفت مترجم جدید وقت و انرژی خود را هدر داده است.

  به عقیده شما مخاطب چگونه می‌تواند ترجمه خوب را از بد تشخیص دهد؟ عیار خاصی مدنظر است؟
مخاطب کتاب انسان باشعوری است. کسی که وقت و هزینه می‌کند تا کتابی تهیه کند و در فرصت فراغت بخواند به راحتی فریب نمی‌خورد. شاید یکی دوبار تحت‌تأثیر تبلیغات پرحجم سراغ کتابی برود اما اگر با کار بی‌کیفیت روبه‌رو شود در موارد بعدی در تصمیم خود تجدیدنظر می‌کند. نقد ترجمه و بررسی آن در مطبوعات، رسانه‌ها و محافل دانشگاهی طبعا مفید است. البته عمده نگاه من به ترجمه‌های ادبی برمی‌گردد و در حوزه‌های دیگر نه صاحب‌نظرم و نه قضاوت‌هایم اعتباری دارد.

  به‌عنوان سؤال پایانی می‌خواهم بپرسم اساسا علت تعدد نظرات و اختلاف سلیقه‌ها در ترجمه‌های ادبی چیست و راهکاری برای ایجاد وحدت‌رویه خاص وجود دارد؟
ترجمه ادبی نیاز به خلاقیت زبانی دارد و خلاقیت اساسا امری فردی است. ولی در عین حال ترجمه ادبی موضوع علاقه و فعالیت گروهی است که خود را مترجم ادبی می‌نامند. متأسفانه در ایران مترجمان ادبی ارتباط حرفه‌ای و صنفی روشنی با هم ندارند و مراودات زبانی و مکتوب بین آنها برقرار نمی‌شود تا بتوانند راجع به مسائل مختلف ترجمه از جمله شیوه و زبان ترجمه با هم بحث کنند. در نتیجه نمی‌توان انتظار داشت که مترجمان درباره هنجارها و قراردادهای زبانی در ترجمه‌‌هایشان با هم به توافق برسند یا لااقل دیدگاه‌هایشان به هم نزدیک شود. نتیجه عدم‌ارتباط صنفی و حرفه‌ای میان مترجمان ادبی تشتت آرا درباره بسیاری از مسائل مرتبط با ترجمه ازجمله شیوه ترجمه، تلقی نسبت به مفاهیمی مثل تعادل، وفاداری و سبک مترجم و نیز تشتت رویه در موضوع قراردادها و هنجارهای زبانی است.


تنها راهکاربرای  برخورد با ناشران متخلف، پیوستن کشور به معاهده بین‌المللی کپی رایت است. با پیوستن به این قانون چنین تخلفاتی کمتر امکان بروز پیدا می‌کند و ناشران و مترجمان با امضای قرارداد و پذیرفتن تعهداتی به نسخه‌های پیش از چاپ دسترسی پیدا می‌کنند و دست کارگزاران ادبی نویسندگان برای انتخاب مترجمان اصلح بازتر می‌شود


 

معرفی 3 کتاب ترجمه که امرایی آنها را توصیه می‌کند
 
  بازمانده روز


کتاب «بازمانده روز» نوشته «کازوئو ایشی‌گورو» و ترجمه «نجف ‌دریابندری» یکی از آثار خواندنی است که در داستان آن آقای «استیونز» سرپیش‌خدمتی انگلیسی زندگی خود را وقف خدمت وفادارانه به «لرد دارلینگتون» کرده‌است. داستان با رسیدن نامه‌ای از یک همکار قدیمی شروع می‌شود. در این نامه خانم «کنتن» از زندگی زناشویی خود می‌گوید که استیونز آن را حمل بر نارضایتی او از ازدواجش می‌کند. همزمان با رسیدن نامه موقعیتی برای استیونز پیش می‌آید که بتواند به بهانه تحقیق درباره استخدام مجدد خانم کنتن، دوباره برگردد سراغ رابطه‌ای که زمانی آن را بسیار دوست می‌داشته‌است. ارباب جدید خانه، آمریکایی ثروتمندی به نام فارادی، او را تشویق می‌کند که ماشین را بردارد و برود به مرخصی‌ که بی‌شک استحقاقش را دارد. این سفر فرصتی می‌شود برای استیونز که وفاداری تزلزل‌ناپذیرش به لرد دارلینگتون، معنا و مفهوم «تشخص» و حتی رابطه خودش با پدرش را مورد بازاندیشی قرار دهد. دست آخر، استیونز مجبور می‌شود که به مفهوم واقعی رابطه‌اش با خانم کنتن بیندیشد. هر چه کتاب پیش می‌رود نشانه‌های عشق خانم کنتن به آقای استیونز و تمایل متقابل او، آشکارتر می‌شود. ترجمه دیگری از این رمان به قلم «مریم ناظم‌‌زاده» پیش از ترجمه آقای دریابندری در انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده بود که دیده نشد.

آتش بازی


مجموعه داستان «آتش بازی» نوشته «ریچارد فورد» با ترجمه «امیرمهدی حقیقت» در نشر ماهی منتشر شده است. داستان‌های این مجموعه بارها در گلچین‌های ادبیات آمریکای شمالی چند دهه اخیر برگزیده و منتشر شده‌اند و این خود، دلیلی بر قوت و ماندگاری این داستان‌هاست. این مجموعه شامل 9 داستان کوتاه است که به مسائل اجتماعی و روابط گسسته نسلی می‌پردازد. راوی‌های داستان‌ها حدود 25تا 40سال دارند و آنها ماجراهایی را در گذشته خود به یاد می‌آورند به این امید که معنی و اثر آن را در زندگی امروز خود دریابند. خاطره‌های آنها عمدتا به اواخر دوره نوجوانی‌شان و چیزهایی که از دست داده‌اند بازمی‌گردد. در این داستان‌ها، آدم‌ها غالبا تنها و دور از خانه هستند و مشخصا در 4داستان راوی به زندگی ازهم‌پاشیده خانواده خود می‌اندیشد. رابطه فرزندان با پدر و مادرشان از دغدغه‌های همیشگی ریچارد فورد است. «خیلی وقت بود به شهر برنگشته بودم، شاید یک‌ ماه. سرانجام کارم در سیلور بو به آخر رسیده بود. هوا که سرد شد، دیگر آنجا نماندم و برگشتم بیترروت پیش مادرم. می‌خواستم کمی پس‌انداز کنم، برای وقتی اوضاع بدتر می‌شود. مادرم آن موقع دوستی داشت به اسم «هارلی ریوس»، یک جوینده نفت کهنه‌کار. من و هارلی نتوانستیم با هم کنار بیاییم، هرچند به‌نظرم او در این قضیه تقصیری نداشت.»

 استالین



کتاب «استالین» تالیف «ادوارد رادزینسکی» با ترجمه «آبتین گلکار» در نشر ماهی منتشر و برنده جایزه کتاب سال ترجمه نیز شده است. این کتاب زندگینامه استالین از زمان تولد تا مرگ را شامل می‌شود و در 3بخش نوشته شده است. بخش نخست که کوتاه‌ترین بخش آن نیز هست، کودکی استالین را روایت می‌کند و در بخش دوم نوع و نحوه ورود استالین به فعالیت‌های انقلابی را بازگو می‌کند. فعالیت‌های استالین با نام مخفی «کوبا» و نیز نقش وی در فضای سیاسی شوروی پس از انقلاب اکتبر نیز از دیگر بخش‌های فصل دوم این کتاب است. سومین بخش از این کتاب به موضوع چگونگی به قدرت رسیدن استالین به‌عنوان رهبر شوروی و حکومت وی بر این کشور می‌پردازد که یکی از جذاب‌ترین بخش‌های این کتاب است. این کتاب همانند یک رمان اثری پرکشش به‌شمار می‌رود و یک زندگینامه کامل از ژوزف استالین ارائه می‌کند. نویسنده سال‌ها مجری رادیو و تلویزیون روسیه بوده و برنامه اجرا می‌کرده و مخاطبان زیادی دارد و کتاب بر پایه اسناد و مدارک متقنی نوشته شده است که پس از فروپاشی شوروی از حالت کاملا محرمانه خارج و قابل دسترس شده است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید