فلسطین راهی جز مقاومت ندارد
نویسنده : ایلیا ج مغنایر-کارشناس خاورمیانه
ترجمه: سیاوش فلاحپور
همزمان با درگیریهای کوتاهمدت اما شدید میان ارتش اسرائیل و گروههای مقاومت فلسطینی (مخصوصا حماس و جهاد اسلامی) برخی رسانههای داخل اسرائیل گمانهزنیهایی را درباره احتمال وقوع درگیری در جنوب لبنان مطرح کردهاند؛ گمانهزنیهایی که بهنظر میرسد با تحرکات دیپلماتیک دولت آمریکا برای رونمایی از طرح مشهور به معامله قرن بیارتباط نیست. این فرضیه (احتمال وقوع درگیری در جنوب لبنان) میان برخی از تحلیلگران عرب هم حامیانی دارد اما من امکان افزایش دایره نبرد را منتفی میدانم؛ دلیل آن هم نه در بیروت بلکه ریشه در غزه دارد؛ مقاومت فلسطینی طی این دو روز قدرت خود برای سر درگمکردن اسرائیل در رویارویی نظامی را ثابت کرد؛ تعداد موشکها، قدرت تخریب بالا، افزایش قابل توجه دقت در اصابت به اهداف و از همه اینها مهمتر، استفاده از موشکهای لیزری (که فیلم آن در جریان حمله به یک خودروی نظامی اسرائیل، تعمدا از سوی واحدهای رسانهای گردانهای قسام در فضای مجازی منتشر شد) همگی نشانههایی از افزایش توان نظامی گروههای مقاومت فلسطینی بودند که تنها طی 48ساعت به نمایش گذاشته شد.
پیام این رویارویی نظامی دو روزه (بهویژه در زمینه به کارگیری سلاحهای پیشرفته لیزری از سوی مقاومت) مشخص بود؛ درصورت لزوم اهداف باارزشتری مورد حمله قرار خواهد گرفت.
اسرائیل بهزودی مجموعهای از اعیاد بهاصطلاح ملی و مناسبتهای با اهمیت را در پیش دارد، از روز استقلال! گرفته (پنجشنبه) تا برنامههای جشنواره موسیقی یوروویژن که قرار است امسال در تلآویو برگزار شود. بر همین اساس از میانه درگیریها در روز شنبه، نیروی هوایی اسرائیل به طرز قابل توجهی میزان بمباران غزه را افزایش داد تا زودتر به آتشبس دست یافته و فضای داخلی سرزمینهای اشغالی را کنترل کند اما موفق نشد؛ مقاومت فلسطینی نشان داد به خوبی زبان جنگ را میشناسد؛ تنها زبانی که میتوان از طریق آن با اسرائیل به تعامل رسید. نتانیاهو تلاش کرد با انتشار خبر حضور خود در ستاد فرماندهی ارتش اسرائیل و دستور تشدید بمبارانها در طرف مقابل ایجاد رعب و زمینه را برای آتش بس فراهم کند اما در حقیقت این نتانیاهو بود که از افزایش درگیریها و تبعات داخلی آن وحشت داشت؛ واقعیتی که مقاومت فلسطین از آن آگاه بود. تمام اینها در حالی است که مقاومت فلسطین برخلاف اسرائیل چیزی برای باختن نداشته و ندارد، چرا که نتانیاهو به هیچیک از وعدههای خود برای کاهش محاصره غزه عمل نکرده و این منطقه علاوه بر تحریمهای سخت اقتصادی از محاصره زمینی و دریایی رنج میبرد؛ بهعبارت دیگر این نبرد بار دیگر به فلسطینیها ثابت کرد گزینهای جز مقاومت برای بقای خود ندارند. براساس این معادله میتوان گفت احتمال تکرار سناریوی غزه این بار در جنوب لبنان توسط اسرائیل، با توجه به توانمندیهای حزبالله وجود ندارد. از سوی دیگر این تحولات تأثیر منفی بر موقعیت نتانیاهو در داخل اسرائیل داشته است، چرا که اگرچه او به تعداد کرسیهای لازم برای کسب نخستوزیری (65کرسی) دست یافته اما تمامی متحدان او ازجمله جریاناتی هستند که هیچگونه توافق و یا معامله با طرف فلسطینی را بر نمیتابند. علت عدمموضعگیری مقامات اسرائیلی درباره آتشبس نیز ریشه در همین امر دارد، چرا که از یک سو میدانند با توجه به وضعیت داخلی اسرائیل چارهای جز پذیرش آتشبس نیست و از سوی دیگر توافق با مقاومت آن هم بعد از حجم بالای حملات موشکی صورتگرفته به شهرکها، به نوعی خط قرمز به شمار میرود!اگرچه باید توجه داشت موقعیت داخلی نتانیاهو (بهویژه نزد جریان راستگرا) همچنان بهدلیل امتیازاتی که با حمایت دولت آمریکا بهدست آورده، از انتقال سفارت به قدس گرفته تا بهرسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر جولان، همچنان مطلوب است. بر این اساس پیشبینی میکنم حتی پرونده قضایی او نیز با وجود آنکه بعد از انتخابات مجددا به جریان افتاده به جایی نخواهد رسید، چرا که نتانیاهو نخستوزیر است و امکانات گستردهای برای استفاده از ظرفیتهای قانونی در مقابل این پرونده دارد.
از سوی دیگر عدهای معتقدند رویارویی نظامی صورت گرفته با معامله قرن در ارتباط بوده است؛ به این معنا که طرف اسرائیلی تلاش کرده با فشار بر مخالفان معامله در فلسطین موضع حامیان آن را تقویت کند. این تحلیل نیز به باور من ناصحیح است؛ چرا که تمام جریانات و گروههای فلسطینی، از مقاومت گرفته تا جنبش فتح و تمام تشکیلات خودگردان فلسطینی به ریاست محمود عباس مخالفت صریح خود با طرح موسوم به معامله قرن را بیان کردهاند.