مسعود پویا
اینکه «عینک سواد نمیآورد» جمله مشهوری است که احتمالا همه آن را شنیدهاید ولی ظاهرا در سینما، داستان کمی متفاوت است و عینک در بسیاری از موارد نشانه فرهیختگی است؛ مثلا عینکی بودن داستین هافمن در «سگهای پوشالی» (سام پکینپا1971) با شغل او به عنوان یک مدرس دانشگاه میتواند مرتبط باشد. در سینمای ایران هم میشود پرویز فنیزاده در «رگبار» (بهرام بیضایی1350) را به یاد آورد که در نقش آقای حکمتی، معلم مدرسه، عینک به چشم دارد؛ عینکی که میتواند هم نشانهای ظاهری برای سواد باشد و هم به مثابه نقطه ضعفی در برابر رقیب عشقیاش آقا مصطفی (منوچهر فرید). مشهورترین نمونه اما فرامرز قریبیان در فیلم «گوزنها» (مسعود کیمیایی1354) است. در نقش قدرت چریک شهری که عینک سیاهش کنار سبیل پرپشتی که بر لب دارد، به او سیمای یک معترض چپگرا را داده است؛ عینکی که شباهت قدرت به امیرپرویز پویان از رهبران سازمان چریکهای فدایی خلق که در درگیری با مأموران ساواک کشته شد را افزایش میدهد. ماجراهای عینکیهای مشهور تاریخ سینما بسیار طولانی و مفصل است. مثل عینک دودی معروف آرنولد شوارتزنگر «ترمیناتور2» (جیمز کامرون1991) با عینکی که گریگوریپک در «کشتن مرغ مقلد» (رابرت مولیگان1962) در نقش وکیل مخالف نژادپرستی به چشم دارد و یا داستین هافمن در «پاپیون» (فرانک شفنر1973) در نقش لویی دگا که عینکی بودنش نشانهای از ضعف در برابر عزم راسخ استیو مککوئین برای فرار از زندان است و...
جدای از کاراکترها، ما چهرههای معروفی در تاریخ سینما داریم که عینک بخشی جداییناپذیر از پرسونایشان است.
هارولد لوید
میان کمدینهای سینمای صامت، چهره هارولد لوید را همیشه با عینک به خاطر میآوریم؛ کمدین برجستهای که شاید از سوی منتقدان چنان که باید قدر ندید و معمولا زیر سایه چاپلین و باستر کیتون باقی ماند، ولی فیلمهایش بسیار دیده شده و از محک زمان هم به سلامت عبور کردند. هارولد لوید به عنوان نمایندهای از طبقه متوسط آمریکایی عینکی بر چشم و کلاهی بر سر دارد و با خونسردی کارش را پیش میبرد.
هارولد لوید پس از آزمون و خطاهای بسیار در کارهای اولیهاش سیمایی خلق کرد که به کاراکتر خاص خودش دست یافت: «چیزی که فقط از آن خودش بود. خود لوید از شخصیتش به عنوان مرد عینکی یاد میکند. مرد سرخوش و خوشبینی که به طبقه متوسط آمریکایی تعلق داشت. عینک را هم تصادفا به چشم زد. لوید پس از دیدن فیلمی که در آن مردی عینکی دعوا میکرد تصمیم گرفت عینک را آزمایش کند. پس از آن عینک بر چشم او باقی ماند و همراه با کلاه حصیری نشانه خاص او شدند.» (مقاله مردی پشت عینک از کتاب دوران خنده، انتشارات ماهنامه فیلم، زمستان1367). در فیلمهای هارولد لوید شوخی با عینک معمولا جزو مولفههای ثابت برای خلق موقعیت کمدی محسوب میشود و لوید تقریبا همیشه عینک بر چشم دارد، به مراتب بیشتر از عصا و کلاهی که چاپلین از آنها در آثارش بهره میگرفت.
وودی آلن
شخصیت خجالتی، شکست خورده و معمولا مأیوسی که رو به دوربین درباره ناکامیهایش حرف میزند؛ مردی با گرایشهای روشنفکری با انبوه ارجاعها به روانشناسی، ادبیات، سیاست و سینما.
اینها ویژگیهای وودی آلن هستند. یکی از عینکیهای مشهور تاریخ سینما که عینک هم میتواند نشانهای از مطالعه و دانش بسیار باشد و هم نمایانکننده نقطه ضعفی جسمانی؛ شخصیتی که شکست خوردن گویی بخشی از پرسونایش به شمار میآید.
در «پول را بردار و فرار کن» (1969) از اولین کارهای آلن، عینک نقش مهمی در شکلگیری شخصیت ویرجیل استارکول دارد؛ عینکی که از دوران کودکی توسط افرادی که به ویرجیل زور میگویند به زیر پا انداخته شده و خرد میشود. شوخی با عینک برای خلق کمدی از عناصر تکرارشونده وودی آلن است. به مرور و مشخصا بعد از «آنی هال» (1977) فیلمهای آلن روشنفکرانهتر میشوند. از کمدیهای سرراست اولیه نوبت به فیلمهایی با مضامین فلسفی و روانشناختی میرسد، خلاصه خیلی چیزها تغییر میکند جز عینکی که همیشه بر چهره آلن است و گویی بخشی از اجزای صورتش است.
عباس کیارستمی
جهانیترین سینماگر ایرانی، مردی بود که زیباترین چشماندازها را از پشت قاب عینکی تیره مییافت و به تصویر میکشید. عباس کیارستمی از روزهایی که در کانون پرورش فکری «نان و کوچه» (1349) و «لباسی برای عروسی» (1355) را میساخت تا لحظهای که در اختتامیه کن روی سن رفت تا جایزه نخل طلا را برای «طعم گیلاس»(1376) دریافت کند، همواره عینکی دودی بر چشم داشت. وقتی در «مشق شب» (1367) خودش مقابل دوربین قرار گرفت، منتقدان مخالف فیلم به عینک دودیاش اشاره کردند و او را شبیه بازجوها خواندند؛ عینکی که او به دلیل ضعف بینایی به چشم میزد، به خاطر تیره بودنش انواع و اقسام تفسیرهای فرامتنی را به همراه آورد. میتوان گفت عینک تیرهای که کیارستمی بر چشم داشت بخشی از کاراکترش بود؛ کاراکتری سهل و ممتنع؛ بسیار ساده و در عین حال بسیار پیچیده و بسیار تقلیدشونده و تقلیدناپذیر.
عینک دودیای که چشمهای کیارستمی را مخفی میکرد و چهره رندانه هنرمندی بیبدیل را میپرداخت که در زندگی و هنرش نمایش مستقیم احساسات را نمیپسندید.
*
یکی از معروفترین عینکیهای تاریخ سینمای ایران فرامرز قریبیان در فیلم «گوزنها» (مسعود کیمیایی1354) است. در نقش قدرت چریک شهری که عینک سیاهش کنار سبیل پرپشتی که بر لب دارد، به او سیمای یک معترض چپگرا را داده است. عینکی که شباهت قدرت به امیرپرویز پویان از رهبران سازمان چریکهای فدایی خلق که در درگیری با مأموران ساواک کشته شد را افزایش میدهد
چهره هارولد لوید را همیشه با عینک به خاطر میآوریم.
در «پول را بردار و فرار کن» (1969) از اولین کارهای وودی آلن، عینک نقش مهمی در شکلگیری شخصیت ویرجیل استارکول دارد.
عینکی که کیارستمی به دلیل ضعف بینایی به چشم میزد، به خاطر تیره بودنش انواع و اقسام تفسیرهای فرامتنی را به همراه آورد.
پرویز فنیزاده در «رگبار» که در نقش آقای حکمتی، معلم مدرسه، عینک به چشم دارد.
فرامرز قریبیان در فیلم «گوزنها» در نقش چریک شهری با عینک سیاه کائوچویی
داستین هافمن در «سگهای پوشالی»؛ عینک نشانه شکنندگی روشنفکر درگیر خشونت
گریگوریپک در «کشتن مرغ مقلد» در نقش وکیل مخالف نژادپرستی
دو شنبه 16 اردیبهشت 1398
کد مطلب :
54867
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/MlWO
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved