• جمعه 6 مهر 1403
  • الْجُمْعَة 23 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 27
پنج شنبه 12 اردیبهشت 1398
کد مطلب : 54440
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/7r9O
+
-

ملتی که «شرمنده» نمی‌شود

فوتبال فقط یکی از واگن‌های این قطار است

رسول بهروش روزنامه‌نگار

هیچ‌چیز نفرت‌انگیزتر از آن نیست که با استقلالی‌ها راجع‌به رفتار زشت و زیانبارشان در قبال وینفرد شفر حرف بزنی و آنها بلافاصله تو را حواله بدهند به کاری که پرسپولیسی‌ها 6سال پیش با مانوئل ژوزه انجام داده بودند. هیچ‌چیز بدتر از آن نیست که با پرسپولیسی‌ها در مورد فحاشی به هواداران سپاهان سخن بگویی و آنها پای نارنجک‌پرانی‌های بازی رفت را وسط بکشند. هیچ‌چیز کریه‌تر از آن نیست که سپاهانی‌ها را به‌خاطر شکستن صندلی‌های ورزشگاه آزادی ملامت کنی و مدیران این باشگاه سینه سپر کنند که «اتفاقات بدتر از این در بقیه ورزشگاه‌ها رخ می‌دهد و خبری نمی‌شود.» هیچ‌چیز بیزارکننده‌تر از آن نیست که از تراکتوری‌ها بپرسی دیگران که هیچ، چرا به‌خودتان رحم نمی‌کنید؟ بعد جواب بدهند که وقتی در تهران به ما فحاشی شد، شما کجا بودید؟ اینجا انگار سرزمین جواب دادن سؤال با سؤال است؛ جغرافیایی محصور در دور تسلسل زشتی و تباهی. جایی که اشتباه قبلی، بهترین توجیه برای اشتباه جدید است.
قصه فقط قصه فوتبال نیست که خود فوتبال، پاره تن این اجتماع بیمار است. همه جای داستان ما همین است. اگر از بقال و قصاب در مورد گرانفروشی و کم‌فروشی‌شان سؤال کنی، آدرس مکانیک‌های بی‌رحم را می‌دهند و اگر از جناب آرایشگر بپرسی چرا به‌خاطر چهارتا قیچی پول خون پدرش را می‌گیرد، بحث را به طماعی و سودهای سلیقه‌ای صنف پوشاک می‌کشاند. اگر سراغ رستوران‌دار بروی و از بی‌مبالاتی و کثیف‌کاری‌اش گلایه کنی، فورا شیوه هولناک تولید سوسیس و کالباس یا تن ماهی و رب گوجه‌فرنگی را برایت شرح می‌دهد و اگر از پزشک متخصص سؤال کنی با این همه درآمد چرا از پرداخت مالیات گریزان است یا چرا مریض‌ها را چند نفر چند نفر ویزیت می‌کند، 2ساعت مغزت را خواهد خورد که «طرف با زد و بند و سفارش مدیر دولتی یا نماینده مجلس شده و ماهی کلی حقوق و درآمد جانبی دارد، آن وقت من بعد از 20سال درس خواندن باید کمتر از او دربیاورم؟» می‌بینید؛ همه جواب‌ها در آستین است. پاسخ‌های اسفبار، توجیهات خانه خراب‌کن و فلسفه‌بافی‌های مفت و زشتی که زندگی امروزمان را پر از درجا زدن و عذاب کشیدن کرده است.
این قطار رو به ناکجاآباد می‌رود و فوتبال فقط یکی از واگن‌های آن است. تا وقتی هوادار پرسپولیس فکر می‌کند سورچرانی داداش بی‌حال برانکو را باید با چسبیدگی پسر وینفرد شفر یا داداش علی دایی ماستمالی کند و روی بحث گولچ و یانسکی و بودیمیر را با پیش کشیدن داستان نیومایر و الحاجی گرو ماله بکشد، وضع ما بهتر از این نخواهد شد. تا وقتی زبان به سفسطه باز است، تا وقتی گمان می‌کنیم همه خودی‌ها خیر مطلق‌اند و غیرخودی‌ها شر کامل، تا وقتی هیچ‌کس از صمیم قلب «شرمنده» نیست و تجدیدی خودش را با مردودی بقیه صاف می‌کند، امیدی به اصلاح نمی‌رود. رعب‌آورترین لحظه دنیا، لحظه عبور از شرم است. 

این خبر را به اشتراک بگذارید