مهدی نصیری/منتقد تئاتر
کسی که از سال1371 فعالیت خود را با بازیگری در سینما آغاز کرده است، 2سال بعد به یک بازیگر محبوب در تلویزیون تبدیل شده؛ یک سال بعد از موفقیت در تلویزیون، بازیگری تئاتر و یک دهه بعد کارگردانی تئاتر را تجربه کرده و یک فیلم هم ساخته است.
در کدام گستره از کارش بیشتر میتوان او را شناخت؟ پارسا پیروزفر بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون است. یک تجربه کارگردانی فیلم و 7کارگردانی تئاتر و حتی ترجمه نمایشنامه را هم در کارنامه خود دارد. حالا او را با کدام موقعیت شغلی بهتر میتوان شناخت؟ اگر این تقسیمبندی سینمایی، تئاتر و تلویزیونی را بپذیریم پارسا پیروزفر در کدام یک از دستهها قرار میگیرد؟
فکر میکنم باید بدون برچسبزدن و دیوارکشی بین حوزههای کاری این هنرمند، مرزهای شغلیاش را براساس موفقیتش در هر کدام از این گسترهها مورد ارزیابی قرار داد. پارسا پیروزفر حتی اگر فقط یک بازیگر سینما و تلویزیون بوده باشد، به این معنا که از نظر کمیت و تمرکز کاری، تجربه و دانش او را بهعنوان بازیگر تلویزیون و سینما بشناسیم حالا و بعد از 2دهه و نیمی از سال1374 و بازی در نمایش «بینوایان» بهروز غریبپور تا تجربه کارگردانی نمایش «ضد» در سال80 و تکرار فعالیت بهعنوان کارگردان تئاتر با 7نمایش بین سالهای 80تا 98، باید بپذیریم که در گستره تعاریف و مختصات شغلی تئاتر، او بازیگری است که ظاهراً وارد گستره حرفهای تولید تئاتر هم شده است. هرقدر هم که تعداد کارهای سینمایی و شهرت او برای شروع کارهای سینما و تلویزیون بر قضاوت ما تأثیرگذار باشد و هرقدر پاککردن پارسا پیروزفر جلوی دوربین از حافظهمان سخت باشد، باز هم باید بپذیریم که او با 10تجربه بازیگری و7 کارگردانی تئاتر، حالا عضوی از خانواده تئاتر ایران است. پارسا پیروزفر که در حرکت از مرز هنر تصویری به تولید اجرای تئاتری خودش را ثابت کرده است، برای اثبات پیروزفر تئاتری نه فقط از منظر کمیت فعالیت بلکه به لحاظ کیفیت حضورش در تئاتر موفق بوده است.
حتی ماریوس بینوایان، هیکار و بانو آئویی میتوانستند شروعی حرفهای و قابلقبول برای او باشند اما پیروزفر با امتداد فعالیت و کیفیت هنریای که بهعنوان یک بازیگر- کارگردان از سال80 تا 98 نشان داده، خودش را بهعنوان یک هنرمند تئاتر ثابت کرده است. بنابراین حالا بخشی از جامعه تئاتری است که به واسطه استمرار فعالیت و کیفیت هنری کارش شناخته میشود و او ثابت کرده مثل داریوش مهرجویی یا شهاب حسینی و کیومرث پوراحمد یک چهره سینمایی شناخته شده و محبوب نیست که محض تفنن و سرگرمی برای مدت زمانی کوتاه تئاتر را انتخاب کرده باشد و نمیتوان متهمش کرد که جذابیتهای تئاتر یا احتمالاً ماجراجویی هنری او را به این عرصه از کار کشانده است. پیروزفر در این 2 دهه با آثار تقریباً موفقی مثل «گلن گری، گلن راس» و «ماتریوشکا» که مورد توجه هم قرار گرفتند علاقهمندی و هنرمندی در گستره تئاتر را به اثبات رسانده است و سهمی از تئاتر دارد. اتفاقاً زمان آن رسیده تا جدیتر و بیشتر محک بخورد، نقد شود و نه بهعنوان یک چهره شناختهشده تلویزیون و سینما بلکه بهعنوان یک بازیگر و کارگردان تئاتر با کارنامهای قابل اعتنا مورد ارزیابی قرار بگیرد.
او خودش هم میتواند حضور پررنگتری در خانواده تئاتر کشور داشته باشد و بدینترتیب برچسبها را بردارد. تولید یک تئاتر دو، سه نفره، بدون درنظر گرفتن حاشیهها در مورد نمایشنامه یا محدودکردن دایره همکاران شاید کمی او را از بدنه اصلی تئاتر دور نگه میداشت، اما حالا که به تالار اصلی تئاترشهر آمده و گروه حرفهای از هنرمندان را در کنار خود دارد، میتواند بیشتر و بهتر از این فرصت پیشآمده استفاده کند.
پارسا پیروزفر و فرصتماندن در تئاتر
در همینه زمینه :