
قربانیان 97

بهروز رسایلی
فوتبال عین زندگی است؛ بالا و پایین دارد. وقتی بالا هستی نباید گمان کنی همیشه همانجا خواهی ماند و وقتی پایین آمدی، نباید از بازگشت به روزهای خوب ناامید باشی. به همین ترتیب، سال97 هم داستان خودش را داشت و برخی در آن کامروا نبودند. در این روزهای آخر سال، لیست برخی از مهمترین بازندهها را میشود مرور کرد.
حسین هدایتی
بزرگترین قربانی فوتبال ایران در سال97، بیگمان خود اوست. آقای عابربانک که عادت کرده بودیم او را در لباسهای گرانقیمت و لوکیشنهای شیک ببینیم، سرانجام در لباس زندان رویت شد. اینجا دیگر خبری از ادعاهای درشت و وعدههای آنچنانی نبود. کسی که 2 سال پیش میگفت قصد خرید باشگاه ختافه اسپانیا را دارد، حالا کارش به جایی رسیده که روی چرکنویسهای مربوط به دفاعیاتش در دادگاه، دنبال بذل و بخشش هزار تومانی هواداران پرسپولیس است؛ اینکه برای او گلریزان بگیرند و خلاصش کنند. نگاه هدایتی خندهدارتر از آن است که حتی قابل نقد باشد اما فقط یک سؤال؛ مردم باید پول بدهند او را از زندان بیرون بیاورند که چه بکند؟ همه فلسفه وجودی امثال هدایتی در فوتبال، فقط «خرج کردن» است. حالا پول تسویه بدهیهایش را مردم جور کنند که او بیرون بیاید و صاف صاف بچرخد؟ چرا مثلا؟
محسن مسلمان
سال96 را در قامت بهترین پاسور و گلساز فوتبال ایران پشت سر گذاشت اما قصه 97برای او خیلی فرق داشت. مسلمان در سال خورشیدی رو به پایان، محترمانه از دو تیم کنار گذاشته شد و هماکنون در تیم سوم هم نیمکتنشین است. پارسال همین روزها اوج فشار روی کارلوس کیروش بود که چرا مهندس سرخها را به تیم ملی دعوت نمیکند اما الان تقریبا کسی یادش نیست بازیکنی به نام مسلمان هم در لیگ ایران داریم. شاید بدترین طرد شدن تاریخ، کنار گذاشته شدن مسلمان از سوی علیرضا منصوریان بوده باشد؛ کسی که محسن میگفت فقط با هزار تومان حاضر است برای تیم او بازی کند. راستی چرا اینطوری شد؟ جوابش را خود مسلمان بهتر از همه میداند.
عادل فردوسیپور
سخت است که بشود اسمش را قربانی گذاشت چون به هر حال هنوز بین خیلی از مردم ارج و قرب خودش را دارد. با وجود این او در سال97 خیلی اذیت شد و شاید سختترین دورانش را در تلویزیون پشت سر گذاشت. دیگر نیازی به بازگویی نیست که مدیران جدید شبکه سه با سلیقه متفاوتشان چه بر سر او آوردند. از لغو پخش نود و کوتاهسازیاش که بگذریم و حتی اگر سانسور بیهوده چندین پرونده این برنامه و مضحکه اخیر تقلب در جشنواره جامجم را کنار بگذاریم، همان یک فقره داستان کارلوس پویول برای شکستن عادل کافی بود. فکرش را بکنید کاپیتان سابق تیم ملی اسپانیا را در روز بازی ایران و اسپانیا به تهران بکشانید، همه پولش را از طریق اسپانسر بدهید و بعد مدیران سازمان اجازه ندهند او روی آنتن برود. یک دانگ از عمرمان را میدهیم که فقط بفهمیم الان پویول در مورد ما ایرانیها دقیقا چه فکری میکند!
فرشاد احمدزاده
تصمیمی که او برای ادامه فوتبالش گرفت، در لیست باورنکردنیترین تصمیمات تاریخ فوتبال جهان دستهبندی میشود. فکر کنید پیراهن شماره 10پرسپولیس را به تن دارید، سوگلی سرمربی هستید، تیمتان به تاخت دارد به سمت قهرمانی لیگ و فینال آسیا میرود هواداران «خاص» خودتان را دارید و خلاصه ایام به کام است اما همهچیز را ول میکنید و به بهای «خیانت» میروید روی نیمکت تیم سیزدهم لیگ لهستان مینشینید؛ کشوری که به قول خود فرشاد حتی یک ایرانی هم ندارد. کاری که احمدزاده با خودش کرد، گروگانها تحت فشار گروگانگیر انجام نمیدهند!
رضا قوچاننژاد
از زمانی که گوچی را شناختهایم، این بدترین سال فوتبالی او بوده است. رضا بیشتر برای هواداران فوتبال ایران یک چهره «ملی» بوده است اما او در این سال با قهر و ناراحتی از تیم ملی خداحافظی کرد. در جامجهانی 2018 کیروش یک ثانیه هم به قوچاننژاد بازی نداد تا او بلافاصله بعد از مسابقات با ابراز تلویحی ناراحتیاش از این موضوع، از تیم ملی کنار برود. کیروش هم برخلاف خداحافظی سردار آزمون، وداع گوچی را پذیرفت و پرونده او بسته شد. قوچاننژاد اما در عرصه باشگاهی هم سال درخشانی را پشت سر نگذاشت. او که 2 فصل پیش تا یک قدمی آقای گلی لیگ هلند پیش رفته بود، نیمه اول سال را در قبرس روی نیمکت ذخیرههای آپوئل پشتسر گذاشت و در زمستان بهطور قرضی به باشگاه سیدنی استرالیا پیوست. اگر این عقبگرد نیست، پس چیست؟
کاوه رضایی
از عرش به فرش رسید. بعد از ترک استقلال روزهای خوبی را در شارلوا پشت سر گذاشت و نهایتا با انتقالی گرانقیمت به بروژ پیوست؛ یک انتقال ناموفق که با عدمکارایی کاوه در تیم جدیدش، او را هدف انتقادات بسیار زیادی کرده است. از تیم ملی هم آبی برای کاوه گرم نشد تا او از هر جهت سال ناموفقی را پشتسر گذاشته باشد. رضایی با فلسفه کیروش به اروپا رفت تا سهم بیشتری در تیم ملی داشته باشد اما امروز از خود کیروش هم خبری نیست.
علی کریمی
پولش را داد، برای تیمش مؤثر نبود و یک نمره منفی در کارنامه مربیگری او به ثبت رسید؛ این خلاصه آن چیزی است که در سال97 بر جادوگر فوتبال ایران گذشت. علی کریمی که فصل گذشته توانسته بود سپیدرود را در لیگ برتر نگه دارد، این فصل بعد از پشت سر گذاشتن اختلافات فراوان با صاحبان قبلی باشگاه، در ردای مالک سپیدرود به رشت برگشت اما تجربه موفقیتآمیزی را پشت سر نگذاشت. سپیدرود با هدایت کریمی در مسیر سقوط قرار گرفت و البته مشکلاتی هم در رشت برایش بهوجود آوردند که در نهایت از ادامه کار دلسردش کرد. معمولا اینطوری است که مربیان ناکام لیگ برتری حداقل یک پول درست و حسابی میگیرند و خانهنشین میشوند اما کریمی در این مسیر از جیبش هم هزینه کرد. مالک جدید سپیدرود میگوید بدهی باشگاه قبل از کریمی 12میلیارد بوده که بعد از او به 2میلیارد تومان کاهش یافته است. آقای شماره هشت تازگیها روی صفحه شخصیاش پیامی با این مضمون نوشته: «آنان که دستی را که نانشان میداد گاز گرفتند، محکوماند به بوسیدن پاهایی که لگدشان میزند»؛ چکیده حس و حال ناخوشایند کریمی در روزهای آخر سال.