چهارشنبهسوری؛ پیشوازی برای نوروز
میرجلالالدین کزازی/ نویسنده و استاد دانشگاه
ایران در درازنای تاریخ گرانمایه و فرهنگ گرانسنگ خویش همواره سرزمین جشنها و آیینهای گوناگون بوده است. در این میان برترین جشن و آیین که کارکردی فراگیر و همگانی یافته است و جشن بزرگ میهنی شده است، جشن و آیین نوروز است که روزی چند پس از این در ایران و چند کشور دیگر آن را بزرگ میدارند. ویژگی بنیادی جشنهای ایرانی آن است که در این جشنها همگان همبازند. هر چند این آیینها در روزگار ما کموبیش به جشنهای خانگی فروکاستهاند، اما هنوز در شهرهای کوچک و روستاها همگان گردهم میآیند و این جشنها را برمیگذارند.
در پارهای از کشورها که بخشی از جغرافیای پهناور فرهنگی ایرانند، مانند تاجیکستان و افغانستان هنوز این جشنها را همگان در میدان بزرگ شهر برگزار میکنند. این ویژگی از دید روانشناسی فراخ یکی از انگیزههای بسیار نیرومند میتواند بود در همبستگی و پیوند ایرانیان؛ زیرا به بهانه این جشنها در آن بزمهای همگانی، کسانی میتوانند با هم آشنا شوند و پیوندی دیریاز را آغاز نهند و کسانی که دوست و آشنایند، دوستی و آشناییشان را ژرفا بخشند. از سوی دیگر این بزمهای بزرگ و انجمنهای فراگیر میتواند کسانی را که از مایه و توان بیشتر برخوردارند، برانگیزد تا به آنها که بهره کمتری دارند، یاری رسانند و آنان را دست بگیرند و از آن تنگنا و گرفتاری که درآنند، برهانند.
این جشنها مهر، مردمی، دوستی، نرمخویی، بردباری و ویژگیهای والایی از این دست را برمیگسترند و روایی میبخشند. سرشت و ساختار جشنهای ایرانی با درشتی آزار و ستیزه، یکسره بیگانه است. اگر در یکی نشانههایی از این خوی و خویم ناخجسته دیدید به استواری برآن باشید که آن جشن بهراستی ایرانی نیست. کسانی که این جشنها را به بیراهه میبرند و از آن ویژگیهای بنیادین که این جشنها را به آن میشناسیم دور میدارند با فرهنگ این سرزمین بیگانهاند.
نمونهای که در این سالها دیده میشود، در جشن چهارشنبهسوری است. رفتاری که مایه رنج و آزار دیگران است، پدیدهای برآمده از منش و کنش ایرانی نیست؛ زیرا آزردن دیگران به هر شیوه که باشد نارواست، ناپسند است و با فرهنگ و منش ایرانی یکسره ناساز. حتی آزردن جانداران و گیاهان نیز در این فرهنگ کاری است که همواره باید از آن دوری جست.
جشن چهارشنبهسوری جشنی است که با آن به پیشواز جشن نوروز میروند؛ زیرا یکی از بنیادها و خاستگاههای این جشن، گرامیداشت گرما و روشنایی است که برترین نمود و نشان خورشید است. جستن از خرمن آتش با آن ترانه که جهندگان میخوانند، نشانهای است از پیوند جشن نوروز با ستایش فر و فروغ خورشید. آنها در سخنی با آتش میخوانند:
سرخی تو از من
زردی من از تو
سرخی و زردی از رنگهای خورشیدی است. اما در نمادشناسی ایرانی سرخی که رنگ شادکامی، بهروزی و تندرستی است. در برابر، زردی که رنگ بینوایی و تیرهبختی و زاری و بیماری است.
از این رو در این دستان پارسی کارکرد نمادشناسانه رنگ سرخ را آشکارا میبینیم.
هنگامی که میخواهند از کسی سخن بگویند که در تنگدستی هم میکوشد آبرومندانه بزید و بر تهیدستی خود پرده بکشد، میگویند: با سیلی گونه خود را سرخ میدارد.
آنان که به آتش میجهند از آتش میخواهند سرخی خود را به آنان ارزانی دارد و زردی را از آنان بستاند. اگر این جشن به زردی بگراید و مایه آسیب شود با پیام آن سازگار نیست.
جشنهای ایرانی سرخی را میشکوفانند و زردی را از میان میبرند. در پایان از درگاه دوست به آرزو میخواهم ایرانیان در همه دمها سرخروی باشند و از زردی بیبهره و برکنار. ایدون باد.