سیره عملی امام هادیع
علیرضا علیدوست/ کارشناس امور مذهبی
سوم رجب سال 254 هجری قمری در 41سالگی امام هادی علیهالسلام پس از تحمل مدتها ظلم و ستمی که بر ایشان از دوران امامت 31ساله آن حضرت سپری میشد، در شهر سامرا بالاخره دستان دشمنان اسلام و ولایت بر اثر زهری که توسط خلیفه عباسی به نام معتز عباسی بر ایشان خورانده شد، به شهادت رسیدند. امام هادی علیهالسلام در طول امامت خود نسبت به دو دسته توجه و دقت زیادی را نشان میدادند؛ اولین و بلکه مهمترین آنان محبان و دوستداران اهل بیت علیهمالسلام بودند چراکه همواره به لحاظ دوستی و گرایش به مکتب حقه تشیع مورد نکوهش و آزار و اذیت قرار میگرفتند و این خود اسباب دلجویی و مهربانی امام علیهالسلام را نسبت به شیعیان فراهم مینمود.
1- گروه اول: به طور مثال نقل شده است شخصی به نام یونس نقاش که از ارادتمندان به اهل بیت علیهمالسلام بوده است، روزی لرزان و پریشان محضر مبارک ایشان شرفیاب میشود و از حضرت درخواست میکند مراقب عائله و خانواده من باشید. امام علیهالسلام لبخندی میزنند و از ایشان علت را جویا میشوند. یونس در پاسخ میگوید موسی بنبغا (سرلشکر متوکل) نگین گرانقیمتی را به من داده بود تا روی آن نقاشی کنم لکن نگین در دستم شکست و دو نیمه گشت، فردا وقت برگرداندن آن است. اگر موسی ببیند و بداند چه شده است، یا دستور هزار تازیانه را میدهد و یا من را میکشد. امام پس از شنیدن فرمودند به خانهات برو و بدان فردا جز خبر خیری، اتفاق دیگری نخواهد افتاد. یونس میگوید زمانی که فردا به پیش موسی رفتم، او تا مرا دید، گفت ای یونس، دختران کوچکم در مورد نگین انگشتر نزاع میکنند، نگین را دو نیمه کن نیمی از آن به یکی و نیمی دیگر از آن به دیگری. اگر چنین کنی تو را از مال دنیا بینیاز میسازم.
«آری، همواره دعا و خیرخواهی امامان معصوم علیهمالسلام شامل حال محبان و دوستداران بوده است و این وظیفه شیعیان و ارادتمندان است که امام زمان(عج) خویش را فراموش نکنند.»
2- گروه دوم: دشمنان و معاندانی که جز ضرر و خسارت برای اسلام و مسلمین چیز دیگری در پرونده تاریک و تیرهشان مضبوط نشده است و این افراد کسانیاند که هم مغضوب خداوند متعالند و هم مغضوب اهل بیت علیهمالسلام؛ بنابراین همواره در طول تاریخ دو جبهه اسلام و جریان ضداسلام در تقابل و رویارویی قرار گرفتهاند و اکنون نیز تفکر و جلوگیری و ممانعت از سعادتمندی بشریت و انسانیت توسط عمال و افراد معاند اسلام وجود دارد.
امام هادی بدون تعارف و با تمام وجود و جدیت با این تفکر طاغوتمآبانه و خودخواهانه برخورد میکردند و از اینچنین اموری سعی در بصریتافزایی و آگاهی مردم داشتند. به طور مثال: همنشینی با اهل باطل ممنوع! امام علیهالسلام به یکی از شاگردان برجسته خود به نام ابوهاشم جعفری اخطار میدهد تا از همنشینی با شخصی به نام عبدالرحمان ابن یعقوب پرهیز و دوری گزیند. ابوهاشم در جواب میگوید: او دایی من است. امام علیهالسلام میفرماید: او دارای تفکری الحادی و انحرافی است، نسبت به خداوند قائل به جسمیت است و این به تو آسیب میزند و حضرت شروع به نصیحتکردن و بصریتدهی به او میکند. به طوری که داستان پدر و پسری را بازگو میکند که در زمان حضرت موسی پیش آمده بود و امام برای تنویر و آگاهی آن را بازگو میکند. آیا نمیترسی که عذاب الهی تو را دربربگیرد.
پدری که از فراعنه بود و پسر او از دوستداران موسی علیهالسلام بود و فرزند در حین نزول بلا برای هدایت پدر به عقب برمیگردد تا پدر را نجات داده و از عذاب الهی او را مطلع کند؛ در حالیکه عذاب و سیل هر دوی آنها را در دریا غرق میکند تا در نهایت او مجاب میشود و تسلیم میگردد؛ بنابراین علم امامعلیهالسلام و توجه ایشان در طول تاریخ برای سرنوشت دوستداران و ارادتمندان موثر بوده و حضور آن بزرگواران برای تمام بشریت مایه خیر و برکت است. امید است انشاءالله در مسیر نور و هدایت قرار گرفته و از وجود مبارک امام عصر(عج) در تمام شئون زندگی غافل نباشیم.