ارباب خودم سرتو بالا کن
عکس یک صفحه اول روز گذشته (14اسفند) مربوط به حرکت انساندوستانه بنیاد شادیانه است که در زمینه حمایت از افراد مبتلا به سرطان فعالیت میکند و به اشتباه به جای تصویری از حاجیفیروزهای شب عید منتشر شده است. مطلب ارسالی از سوی بنیاد شادیانه به دفتر روزنامه همشهری در پی میآید:
دوست داشتن برای خود، متعلقی میخواهد، موجودی مادی مثل یک دوست یا غیرمادی مثل اخلاق یک دوست. اما عشق، هیچ متعلقی ندارد، دلیل نمیشناسد، هرچه گویم عشق را شرح و بیان، چون به عشق آیم خجل باشم از آن.
کار، کار عشق بود. توضیح بخواهید میتوانیم به لبخند کودکان مبتلا به سرطان در طبقه اول ساختمان آنکولوژی بیمارستان شهدای تجریش اشاره کنیم. توضیح بخواهید میتوانیم به کودکانی که با پایه سرم و آنژیوکت خود در بخش خون و سرطان بیمارستان محک راه میرفتند، اشاره کنیم. توضیح بخواهید میتوانیم به روزی اشاره کنیم که مرکز طبی کودکان از نور و شادی و لبخند منفجر شد. به خاطراتی نظر بیفکنیم که در کنار هم با لباس دلقک و حاجیفیروز و ننه سرما، بر لب کودکان کار لبخند نشاندیم.
توضیح اما نخواهید، در کلام نمیگنجد. باید تجربه کرد. باید دچارش شد. جمعی از جوانان عاشق ایران زمین، امیدوار به آینده بهرغم روزگار، تأکید میکنم، عاشق!
محور این عشقورزی، بدون تردید در تمام این سالها، امر امیر فرهنگسازی بوده است. ما به همه خیرین و نیکوکاران بزرگوار فلات مادری اثبات کردیم که بدون پول هم میشود کار خیر کرد؛ فقط باید دچارش باشی.
میشود به مهدکودکها رفت، بیمارستانها، بازارچههای خیریه و چه فرقی میکند مهم تزریق شادی و امید در دل مددجویان، بیماران و مردمی است که در رودخانه روزگار، لبخند را فراموش کردهاند.
لباس سرخ عمو نوروز و رنگارنگ دلقک را بر تن کردیم، صورتمان سیاه شد به امید سپیدی رویماه کودکان مبتلا به سرطان، رقصیدیم زیر باران عشق و انسانیت و خواندیم: «حاجی فیروزه، سالی یهروزه، همه میدونن، عید نوروزه. عید نوروزه. ارباب خودم سلام علیکم، ارباب خودم سر تو بالا کن، ارباب خودم منو نیگا کن....»
سرمان را بالا میگیریم و ارباب همه ناامیدیها میشویم. هیچ تلخی و مانعی مجال ایستادگی مقابل این رودخانه وحشی و استوار و خروشان را ندارد، لبخند را حتی به قیمت تلخی پنهان شده پشت سر صورت خود، روی لبان کودکان این سرزمین مینشانیم.