مجیدخسرو انجم از سومین دوره کمپین «تو هم بازی» و جمعآوری اسباببازی برای کودکان بشاگرد میگوید
بازی و لبخند به بچهها عیدی بدهیم
نرگس قویزری
سال94 و حضور در جمع کودکانکار در جنوب تهران جرقه ایده راهاندازی یک کمپین بود؛ زمانی که مجید خسرو انجم تصمیم میگیرد به اندازه وسع خودش برای بچهها عیدی اسباببازی بگیرد. این تصمیم اما رفتهرفته سر و شکل کاملتری بهخود گرفت و با پایکارآمدن دوستان و همکارانش باعث بهوجودآمدن کمپینی شد به نام «تو هم بازی». اسباببازیها هم بعد از جمعآوری توسط گروه جهادی محبینالائمه به مناطق محرومی مانند قلعهگنج و روستاهای بشاگرد رفت و بهدست کودکان رسید. اما امسال هم این کمپین کارش را از پنجم اسفند شروع کرده است. با مجید خسرو انجم که خودش هنرمند و کاریکاتوریستی است که بین همه کارهای خیرخواهانهای که بیشتر به جمعآوری لباس نو و اهدای سبد کالا در شب عید ختم میشود، این کمپین ویژه را راهاندازی کرده گفتوگو کردهایم. او در این گفتوگو از اتفاقات جالبی که در این چند دوره دیده و از حال خوب هدیه خریدن برای بچهها میگوید.
چندمین سال است که این کمپین فعالیت میکند؟
چهارمین سال است اما امسال سومین دوره را برگزار میکنیم. چون سال گذشته به دلایل زیادی نتوانستیم کاری انجام دهیم. خودم خیلی مشغول بودم و از آنجا که این کار برایم خیلی محترم است و باید برایش به اندازه کافی وقت بگذارم، قرار شد برگزار نشود. امسال هم قرار نبود برگزار شود اما بهواسطه یکی از بچههایی که یکبار از همین اسباببازیها دریافت کرده بود و چند اشاره دیگر خاطرهای برایم زنده شد و دلم خواست بتوانم این کار را انجام دهم. از طرف دیگر چندنفری پیگیری کردند که آیا امسال هم اسباببازی جمعآوری میکنید یا نه که خب زمانمان خیلی کم بود اما یکی از دوستانم وقتی متوجه شد پیشنهاد داد که کارهای اجرایی و تبلیغاتی را برعهده بگیرد. من هم وقتی این نشانهها و پیگیریها را دیدم گفتم دیگر مکلف هستم کار را انجام دهم.
این اسباببازیها کجا قرار است جمع شوند؟ مردم هدایا را به کجا میفرستند؟
خدا را شکر امسال گزینههای زیادی داشتیم. فرهنگسرای ابنسینا، اندیشه و ارسباران هر سه داوطلب میزبانی بودند که خب ما با توجه به شرایطمان فرهنگسرای ابنسینا را انتخاب کردیم و کارها هم خیلی سریع پیش رفت. بهطوری که در 5روز توانستیم مقدمات کار را انجام دهیم و از 5 اسفند نخستین هدایا را دریافت کردیم.
اسباببازیها ویژگیهای خاصی باید داشته باشند؟ مثلا محدوده سنی یا نوع و جنس و میزان کاربردی بودن و... ؟
ما یک قانون نانوشتهای داریم که برای همه ما محترم است. مثلا اینکه اسباببازیها ایرانی باشد؛ بهویژه به لحاظ فرهنگی. یک سختگیری هم از همان سال اول داشتیم که ممکن هم بود کار را زمین بزند اما انجامش دادیم. گفتیم فقط اسباببازیهای نو را قبول میکنیم. اسباببازی کهنه و استفاده شده نپذیرفتیم چون این ماجرا برای من مثل این است که آنها خواهر و برادرهای من هستند و میخواهم به بچههای خواهر و برادرم هدیه بدهم. باید برایشان بروم خرید کنم. انگار دقیقا میخواهیم کادو بدهیم. پول نمیدهیم بگوییم برو هرچه خودت دوست داری بخر. چون میخواهیم کادو بدهیم و همانطور دقیق باید انتخاب کنیم. هدیه خریدن برای عزیزان حال خودمان را خوب میکند.
هدیههای امسال بهدست چه کسانی میرسد؟
بهاحتمال زیاد هدیههایی که جمع میشود در آخر به بشاگرد میرود. سال اول هدایا را به قلعه گنج فرستادیم و سال دوم بشاگرد. بشاگرد خیلی وسیع است و تعدد روستاها باعث شده که همچنان جای کار زیادی داشته باشد. اما اتفاق جالبی که افتاده این است که گروه جهادی محبین الائمه که کار توزیع اسباب بازیها بر عهده آنهاست، کاری کردهاند که اهالی این روستاها منتظر دریافت کمک هرساله نیستند؛ یعنی علاوه بر اینکه کمک میگیرند خودشان هم یاد گرفتهاند کمک کنند. خودشان یک گروه اردوی جهادی درست کردهاند و حتی سال گذشته در زلزله کرمانشاه برای کمک رفته بودند. آنها یاد گرفتهاند که کمک یکطرفه نیست و قرار نیست همیشه کمک دریافت کنند و چشمشان بهدست دیگران باشد بلکه خودشان هم باید کمک کنند تا این چرخه ادامه پیدا کند.
کار جمعآوری تا کی ادامه دارد؟
از 5 اسفند که شروع شده و خدا را شکر هم مورد توجه قرار گرفته و تا 22 اسفند هم ادامه دارد.
بعد از جمعآوری چطور بستهبندی میکنید؟ یعنی مثلا یک پکیج شامل اسباببازیهای مختلف درست میکنید؟
نه! این کار را نمیکنیم چون قرار نیست بستهها را دست بگیریم و برویم به هر خانواده یک بسته بدهیم. حفظ کرامت و عزت نفس این خانوادهها و بچههایشان برای ما خیلی مهم است. این اسباببازیها به بهانههای مختلف در بازیها و حلقههای فرهنگی بهصورت جایزه بهدست بچهها میرسد.
پس شیوه توزیع هم با روشهای معمول فرق دارد؟
البته من خودم هیچ وقت موقع توزیع نبودهام و امسال قرار است همراه گروه باشم. اما از تعریفهای بچهها و فیلمهایی که برایم فرستادهاند چیزی که شنیدهام را برایتان میگویم. گروه جهادی محبین چند دستهاند که هر دسته کار مخصوص خودش را انجام میدهد؛ مثلا یک گروه آشپز هستند، یک گروه کارهای بنایی و ساختوساز را انجام میدهند یک گروه هم کارشناس حوزه کودک و نوجوان هستند و به همراه چندروحانی که تخصص و علم رفتار با کودکان را دارند. اینها بازیهایی طراحی میکنند؛ بازیهای گروهی که متناسب با شرایط بچههای آنجاست. در این بازیها مثلا جشنی هفت هشت روزه برگزار میکنند که در آن جشن اتفاقاتی میافتد. حین آن، بچهها به بهانههای مختلف هدیه و جایزه میگیرند. در چنین روندی ما مثل یک خانواده که به دیدن خانواده آنها رفتهایم به مراسم نوروزشان ملحق میشویم و به همدیگر عیدی میدهیم و خب اینطور میشود که اسباببازیها بین بچهها توزیع میشود و کسی هم دست خالی نمیماند.
اتفاقات جالبی حتما در این مدت برایتان افتاده؛ بهویژه موقع جمعآوری هدایا. برایمان تعریف کنید.
در این مدت از این اتفاقات فراوان بوده. یکبار بنده خدایی که تولیدکننده بود میخواست برای مناطق محروم شیرخشک بفرستد، به ارزش 50میلیون تومان. اما نه اعتماد داشت خود شیرخشک را بفرستد چون میترسید این همه شیرخشک را بهدست هرکس بدهد بفروشد و نه میتوانسته اعتماد کند که پول را به کسی بدهد تا برایش این کار را انجام دهد. بعد از رفتوآمدها و دیدن فضای کار به بچههای گروه محبین اعتماد کرد و شیرخشکها را داد. شیرخشکها پخش شد و آن شخص هم از نتیجه راضی بود. تا اینکه همان سال روز آخری که داشتیم اسباببازیها را برای ارسال آماده میکردیم، دیدیم یک وانت پر از کفش رسید؛ کفشهایی در همه سایزها و رنگها. کار همان شخص بود. گفته بود شما دارید برای بچهها توپ میفرستید خب آنها باید کفش هم داشته باشند تا با توپها بازی کنند. این هم مکمل توپهای شما. یکبار هم بستههایی از طرف بچههای یک مدرسه به دستمان رسید. معلم از بچهها خواسته بود هدیههایشان بستهبندی شده باشد. یکی از بستهها خالی بود و در آن نامهای بود که یکی از دانشآموزان نوشته بود؛ پدرم کارگر است و من پول نداشتم اسباب بازی بخرم اما خیلی دوست داشتم در این کار شرکت کنم برای همین این کار را کردم. بعد از خواندن نامه ما خودمان رفتیم یک عروسک به نیابت از او خریدیم و با بقیه هدایا فرستادیم و در یک نامه برایش نوشتیم که ما به نیابت از تو یک عروسک گذاشتهایم. خیالت راحت تو هم در این کار شرکت داشتی. نامه را دربسته دادیم به معلمش که به دستش برساند.
از نزدیک با هدایا و با خیلی از آنهایی که کمک میکنند روبهرو هستید. به جز نیت کار خیر فکر میکنید ویژگی مشترک همه کسانی که در این کمپین شرکت میکنند و اسباببازی میفرستند چیست؟ به هر حال اسباببازی خیلی ویژه است.
کلیشه ذهنی ما این است که نیازمند، آدم گرسنه و بیلباس است که باید فقط غذا و لباس به او بدهیم. البته که غذا و لباس از اولویتهاست و در همین گروه جهادی محبین هم بخشی برای این کمکها فعالیت میکنند اما کسی که از این مرحله رد میشود و سراغ اسباببازی و کتاب میرود یعنی درباره بچهای که قرار است 10سال بعد که بزرگ شد، مسئولیت بگیرد و نقش اجتماعی داشته باشد، فکر میکند. او این بچه را محترمتر و بزرگتر میبیند و لبخند و روح آن بچه را که طبیعتا خیلی مهمتر است میبیند. او میداند کنار روح بزرگی ایستاده که ممکن است لباس مندرسی به تن داشته باشد. اما قرار است سالها بعد بزرگتر شود و حال و روز این مملکت را بهتر و آن را اداره کند. کتاب و اسباببازی توجه به جنبههای معنوی وجود آن بچه است. لباس و غذا هم مهم است اما روح یک بچه نیازمند بازی و لبخند است. بازی باعث رشد و بزرگشدن او میشود. برای همین فکر میکنم وجه مشترک همه این آدمها این است که از کلیشهها عبور کردهاند.
فکر میکنید امسال چقدر اسباببازی جمع کنید و استقبال چطور باشد؟
امسال را نمیتوانم پیشبینی کنم چون سبدهای خانوادهها کوچکتر شده و جیبها لاغرتر. اما سالهای قبل یک کامیون پر میشد. البته این چیزها برای من مسئلهای نیست. روز اول نیت من این بود که منِ خسروانجم میتوانم 10عدد اسباببازی بفرستم. بعد بقیه دوستان هم آمدند و همراهی کردند. حالا هم برایم فرقی نمیکند این مقدار 10به اضافه یک باشد یا 10به اضافه یک کامیون. طبق روال کار را انجام میدهیم و امیدواریم اتفاق خوبی بیفتد. ضمن اینکه ما هرسال حجم زیادی از کمکها را بهخاطر اینکه پول دریافت نمیکنیم از دست میدهیم و همین باعث میشود مشارکت کمتر شود.