
پرایدسواران بیمحابا رانندگی میکنند؟
مرکبی که راکبش را میراند
حسین باهر، جامعهشناس: استدلال پرایدسواران این است که اگر کسی مرا تحقیر کند من نیز حقارتم را بازگشایی میکنم

خدیجه نوروزی
عباسآقا چند وقتی نیست که بعد از سال کارها و تلاش موفق به خرید پراید شده اما طوری در کوچه پسکوچههای تنگ و خیابانهای کمعرض ویراژ میدهد که اگر کسی نشناسد فکر میکند از آن دست به فرمانهای قهار قدیمی و کهنهکار است. هرچند خیلی از کسانی که عمر درازی را پشت چهارچرخ گذراندهاند به راحتی متوجه میشوند که او به اصول رانندگی بیتوجه است و پرخطر میراند. این تنها حال و روز عباسآقای همسایه نیست، بهنظر میرسد بسیاری از پرایدسواران با شیوهای خاص رانندگی میکنند. خودرویی که سهم بالایی در میان مسافربرهای شخصی دارد، بهخودروی کار تبدیل شده و رانندگان آن نیز بهدلیل هزینههای پایین این خودرو، بدون ترستر از سایر خودروسواران میرانند. خیلیهایشان خیلی به شکل و وضع ظاهری خودرو نمیرسند و سبقتهای بیحساب و کتاب را در رانندگیشان فراموش نمیکنند.
تئوری مرکب و راکب
حسین باهر- استاد دانشگاه شهید بهشتی و جامعهشناس- در مورد نوع رانندگی پرایدسواران میگوید: «اینکه چرا پارهای از پرایدسواران بیمحابا رانندگی میکنند مربوط به2 مسئله است که اولی به عوامالناس بر میگردد و دومی به خواصالناسبودن. براساس تئوری راکب و مرکب،2 شئی که در کنار هم قرار میگیرند دیر یا زود شبیه هم میشوند که ما در شرایط امروزی جامعه این ارتباط را با اشیا داریم. در مورد پراید نیز به همین شیوه است. از دید عوامالناس پراید وسیلهای است که اغلب در اختیار افراد کممایه و کمپایه است؛ یعنی افرادی که از نظر مالی و حالی در سطح پایینتر از متوسط جامعه یا متوسط رو به پایین قرار دارند. غالب این افراد از نظر معیشتی یکمرتبه از صفر به پراید رسیدهاند و انفجار شخصیتی پیدا کردهاند». باهر در بیان مسئله دوم نداشتن فرهنگ درست رانندگی بین پرایدسواران را موضوع مهمی در تأثیرپذیری از این وسیله عنوان میکند و میگوید: «پرایدسواران متصورند که آنها هستند که ماشین را میرانند در حالی که از این نکته غافلند این پدال گاز و ترمز است که هدایت ماشین را برعهده دارد».
نگاه به پرایدسواران
مسئله سوم نوع نگاهی است که به این افراد وجود دارد و همین موجبشده تا دارندگان پراید نیز خود را همانند این نگاه تصور کنند و این نوع نگاه را توسعه دهند. استدلال آنها اینگونه است که اگر کسی مرا تحقیر کند من نیز حقارتم را بازگشایی میکنم و برشدت آن میافزایم. پس میتوان گفت که پراید میتواند بر ظاهر، منش و اخلاق و رفتار افراد بدون اینکه خود متوجه باشند تأثیر بگذارد.
این جامعهشناس مسئله چهارم را در معنویت میداند و میافزاید: «معنویت در جامعه کاهش یافته است و کرامت انسانی، ارزش و مفهوم واقعی خود را از دست داده است و موجب شده تا عقبماندگیهای ما با ضریب بالا توسعه پیدا کند. در چنین شرایطی کافی است وسیلهای هم پیدا شود که افکار عقبمانده با ابزار عقبمانده توأم شود و اتحادی بین ابزار و هدف بهوجود آید».
در بخش خواصالناس نیز این نظریه بیان میشود که هر کسی در هر وسیلهای که هست احساس مالکیت نسبت به اطرافش میکند. باهر درباره این موارد میگوید: «کسی که پراید سوار میشود احساس مالکیت دارد نسبت به اموری که مربوط به پراید میشود. با این استدلال که چون من این ماشین را دارم باید این خلاف را هم انجام دهم. از همین روست که در بسیاری از بیقانونیها حق بهجانب عمل میکند که البته این موارد در مورد تمام پرایدسواران نیست و حتما استثناءهایی هم وجود دارد. کما اینکه دیگران نیز همین کارها را انجام میدهند؛ در واقع هر کس براساس میزش اقامه دعوا میکند. بهعنوان مثال کارمند که یک میز کوچکتر دارد دعوایش کمتر است اما مدیرکل یک میز بزرگتر دارد و بنابراین دعوایش بیشتر است. دعوا یعنی مدعایش».
او نوع رفتار پرایدسواران در فرهنگهای مختلف را نیز توضیح میدهد؛ «فرهنگ و آداب و رسوم و قومیتها، قطعا در نوع رانندگی افراد مؤثر است و در یک جمله باید بگویم که همهچیز در همهچیز مؤثر است».