ارتباط میان مغز و چپدستی و نبوغ چیست؟
مزیتهای زندگی در دنیای راستدستها
بررسی یافتههای علمی درباره تواناییهای آدمهای چپدست
سمیرا مصطفینژاد
ارسطو، موتزارت، لئوناردو داوینچی، نیکلا تسلا، ماری کوری، مارک توین، بیلگیتس، لیونل مسی و باراک اوباما؛ اینها تعدادی از مشهورترین چپدستهای تاریخ هستند. بحث و جدل برای اثبات میان چپدستی و نبوغ و استعداد از گذشتههای دور تا به امروز داغ بودهاست. علاوه بر نبوغ، درباره چپدستها شایعات دیگری نیز وجود دارد: درونگراتر و خلاقتر هستند، زودتر میمیرند و بیشتر به بیماریهای خودایمنی مبتلا میشوند و در ورزش عملکرد بهتری دارند. میان این شایعات، بحث باهوشتربودن چپدستها همواره جذابیت بیشتری داشته و باعثشده پژوهشهای علمی فراوانی درباره آن انجام شود. البته پاسخ کسلکننده همیشگی این پژوهشها نیز همواره یکسان بوده: «بستگی دارد».
حقیقت این است که چپدستها در بعضی از حوزههای شناختی و مهارتی عملکردی بهتر از راستدستها دارند و یکی از این حوزهها «تفکر واگرا» یا توانایی خلق ایدههای جدید براساس اطلاعات موجود نامیده میشود. این برتری چپدستها در پژوهشی که در سال1995 توسط استنلی کورن- روانشناس دانشگاه بریتیش کلمبیا- انجام گرفت آشکار شد. کورن در پژوهش خود به این نتیجه رسید که چپدستبودن با برتری تفکر واگرا در ارتباط است؛ دستکم در مردها. کورن در آزمایشی از 1000مرد و زن درخواست کرد تا برای ترکیب دوجسم کاملا بیربط، مثلا یک میله و یک قوطی حلبی، راههای مختلفی ارائه دهند و در مرحله بعد داوطلبان باید مجموعهای از کلمات را در بیشترین تعداد ممکن گروهبندی میکردند. نتایج نشان داد مردان چپدست در انجام این فعالیتها- که نیازمند تفکر واگرا است- عملکرد بهتری نسبت به مردان راستدست دارند درحالیکه چپ یا راستدستبودن زنان تفاوت چندانی در کیفیت عملکرد آنها ایجاد نمیکند. در پژوهشی جدیدتر که توسط پژوهشگران دانشگاههای میلان و لیورپول انجام گرفتهاست، برتری چپدستها، اینبار در زمینه مهارتهای ریاضیاتی، به اثبات رسید؛ اگرچه این برتری به نسبت سن و جنسیت افراد چپدست میتواند متفاوت باشد. نتایج نشان داد در انجام مسائل ریاضی ساده چپ یا راستدستبودن هیچ تأثیری بر عملکرد افراد ندارد، اما در حل مسائل دشوار، چپدستها عملکرد بهتری نشان میدهند.
اولویت یا برتری استفاده از دست چپ یا راست پدیدهای فراتر از استفاده از یک دست خاص برای نوشتناست؛ به بیانی دیگر، چپ دستبودن تنها محدود به با دست چپ نوشتن نیست، ممکن است فردی با دست راست بنویسد اما برای انجام دیگر کارهایش ترجیح دهد از دست چپ استفاده کند؛ این افراد نیز در گروه چپدستها قرار میگیرند. به گفته محققان، نیمکره راست مغز افراد چپدست توسعه یافتهتر از نیمکره چپ آنهاست که این تمایز در پردازش و درک هوشیاری فضایی (توانایی درک، استدلال و بهخاطر سپردن ارتباطات فضایی میان اجسام و فضای احاطهکننده آنها) و همچنین در نمایش ذهنی اجسام خود را نشان میدهد. از سوی دیگر، چپدستها از جسم پینهای (بخشی از مغز متشکل از رشتههای عصبی که دو نیمکره را به یکدیگر متصل میکند) بزرگتری برخوردارند و این به آن معنی است که پیوند دو نیمکره مغز چپدستها و در نتیجه توانایی پردازش اطلاعات آنها بیشتر است. براساس یکی از نظریههایی که برای توضیح این پدیده مطرحاست، این توانایی از آن رو در چپدستها بهوجود آمده که آنها در جهانی که ویژه راستدستها طراحی شده، زندگی میکنند؛ یعنی شرایطی که آنها را وادار میکند از هر دو دستشان به یکاندازه استفاده کنند و این محدودیت منجر به بهبود اتصال میان دو نیمکره مغزی آنها شدهاست. این نظریه احتمال بهبود اتصال دو نیمکره مغزی در تمامی انسانها به واسطه تمریندادن استفاده همزمان از دو دست را افزایش میدهد. این ویژگیها میتواند دلیلی قانعکننده برای توضیح مهارت و قابلیت بالاتر چپدستها در چندین حرفه یا هنر خاص باشد. برای مثال گفته میشود چپدستها در میان موسیقیدانان، هنرمندان خلاق، معمارها و شطرنجبازها خوش درخشیدهاند و نیازی نیست به این نکته اشاره کنیم که تمامی این حوزهها به مهارتهای درک فضایی و پردازش قدرتمند اطلاعات نیاز دارند.