از کف بازار تا تپههای دارآباد
در سومین دوره حراج باران 65 اثر خوشنویسی با قیمت 11میلیارد و 769میلیون تومان به فروش رسید
مرتضی کاردر/روزنامهنگار
شاید زمانی هنریترین چیزی که علاقهمندان عتیقهها و آثار قدیمی معامله میکردند، خط بود و دستورها و بیاضها و قرآنهای قدیمی. حالا سالها گذشته و خرید و فروش آثار هنری، بهویژه آثار نقاشی، رونق بسیار یافته است. «حراج باران» پس از سالها بار دیگر مخاطبان و علاقهمندان را متوجه هنر سنتی ایران کرده است.
سومین دوره حراج باران شامگاه جمعه سوم اسفند در مرکز همایشهای رایزن در تپههای دارآباد برگزار شد با 65 اثر خوشنویسی از دوره صفوی و قاجار و معاصر، از میرعماد و درویش عبدالمجید طالقانی و میرزا غلامرضا و عمادالکتاب تا رضا مافی و یدالله کابلی و کیخسرو خروش و غلامحسین امیرخانی و البته معدود آثاری که متعلق به دورههای پیشتر بودند، مثل نمونههای خط کوفی قرن پنجم و دستخط منسوب به امام رضا(ع) و نمونههایی از آثار نقاشی که در آنها خط نیز بهکار رفته است، مثل آثار آیدین آغداشلو، ناصر اویسی، فرامرز پیلارام و...
قیمت مجموع آثار به فروشرفته در حراج باران 11میلیارد و 769میلیون تومان بود. 6 قطعه کوچک خط میرعماد به مبلغ 700میلیون تومان به فروش رسید و کتیبه پارچهای دوره قاجار 310میلیون تومان و اثری از زندهیاد رضا مافی 260میلیون تومان و اثری از زیباقلم خطاط نامآشنای قاجاری 250میلیون تومان تا صدرنشینان سومین دوره حراج باران باشند.
اما اثری که رکورد حراج را شکست، قرآن طلایی بود اثر رایین علیاکبر خانزاده که با قیمت پایه 6 میلیارد تومان ارائه شد اما در نهایت پس از رقابتی طولانی 7میلیارد و 700میلیون تومان به فروش رسید تا نهتنها رکوردشکن حراج باران بلکه یکی از رکوردشکنان فروش آثار هنری در ایران باشد؛ هرچند که نمیتوان آن را صرفا اثر خوشنویسی به شمار آورد.
با این حال، آثار بسیاری در فهرست حراج بودند که خریدار نیافتند و به گنجینه حراج بازگشتند. شمار زیادی از آثار نیز بودند که تنها با یک خریدار که اغلب در حراج حاضر نبود و بهصورت تلفنی پیگیر خرید آثار بود، به فروش رفت. فروش اینچنینی آثار این شائبه را تقویت میکند که خریداران این آثار نیز ممکن است واقعی نبوده باشند.
نیازهای تازه، روشهای قدیمی
خریداران تازه آثار هنری ایرانی اغلب خریدار هنرهای تجسمی هستند و هنوز رغبتی به آثار خوشنویسی نشان ندادهاند و حراج باران نتوانسته است آنها را بهعنوان مخاطبان تازه آثار خوشنویسی جذب کند. از سوی دیگر خریداران سنتی خوشنویسیها و عهدنامهها و بیاضها نیز همچنان در بازار به خرید و فروش آثار مشغولند و پایشان به حراج باران باز نشده است و ترجیح میدهند هنوز به سبک و سیاق سنتی به خرید و فروش آثار بپردازند درحالیکه حضور آنها میتواند رونق بیشتری به حراج باران بدهد. همه تلاش حراجگزار باید صرف این شود که چنین خریدارانی را به حراج باران بکشاند در غیر این صورت دوره بعدی حراج نیز مثل دوره فعلی چندان رونقی نخواهد داشت.
مسئله دیگر حراج باران، نحوه ارائه کارهاست؛ خاصه برای مخاطبانی که شناخت چندانی از آثار خوشنویسی ندارند. معرفی درست کارها در کاتالوگ حراج و در لحظه چکشزدن آثار کمک میکند که مخاطبان رغبت بیشتری برای خرید آثار پیدا کنند اما هیچکدام از این دو اتفاق بهدرستی در حراج باران نیفتاد و آثار بدون توضیحی در کاتالوگ ارائه شدند. در لحظه حراج نیز تنها درباره بعضی از آثار توضیح ارائه میشد.
آثار هنرمندان جوانتر بهویژه آنها که رویکردی متفاوتتر به خوشنویسی دارند نیز در حراج کم بود؛ هنرمندانی که میتوانند پای مخاطبان جوانتر را به حراج باز کنند. انتخاب درست خوشنویسان جوان نیز میتواند هم در ارتقای اقتصاد هنر خوشنویسی تأثیر داشته باشد و هم سبب رونق بیشتر حراج شود.
با این همه، صرف برگزاری حراج آثار خوشنویسی در کنار حراج تهران که بیشتر متوجه آثار حوزه هنرهای تجسمی است، اتفاقی است که درصورت برنامهریزی دقیقتر و استمرار میتواند سبب ارتقای اقتصادی بازار هنر خوشنویسی شود.
حراج یا جنگ تلویزیونی
حراج باران را شهرام شکیبا چکش میزد؛ شاعر، طنزنویس و مجری تلویزیون که به سبب آشناییاش با ادبیات و خوشنویسی، میتوانست گزینه بالقوه خوبی برای اجرای حراج باشد اما شهرام شکیبا با تپقهای بسیار و عدمتمرکز به هنگام اجرا و شوخیهایی که نمیتوانست خنده بر لب حاضران جدی حراج بنشاند، نشان داد که در عمل نمیتواند از پس اجرای حراج برآید. انبوه اجراهای تلویزیونی سبب شده است که از شاعر- مجری جوان سالهای گذشته چیز چندانی باقی نماند و حاضران شاهد اجرایی باشند که بیشتر به درد برنامهها و جنگهای تلویزیونی میخورد تا حراجی که آثار خوشنویسی در آن ارائه میشود.