اقتصاد، فرهنگ و حکمروایی خوب شهری
سیدامیر فتاحیان/ دکتری شهرسازی
مدیریت شهری در روند توسعه شهر و بهبود سکونتگاههای شهری نقش تعیینکنندهای دارد. با نگاهی دیگر میتوان مدیریت شهری را در مسیر یک توسعه قانونمند و پایدار مورد توجه قرار داد. در بسیاری از کشورها مخصوصا کشورهای کمتر توسعهیافته رشد شتابان شهرها با ناهماهنگیهایی مواجه است که موجب مشکلاتی از قبیل شرایط سکونت و دسترسی به زیرساختهای فیزیکی و اجتماعی شده است. براساس پیشبینیهای صورتگرفته تا سال 2030 از جمعیت 1/8میلیاردی حدود 5میلیارد نفر در شهرها زندگی خواهند کرد، در نتیجه بهدلیل تراکم جمعیت و شدت فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی، نواحی شهری عمدهترین مصرفکنندگان منابع، تولیدکنندگان زباله و آلودگیهای محیطی و عرصه بروز مشکلات و معضلات اجتماعی و اقتصادی خواهند بود. مجموع عوامل ذکرشده سبب شده که در رویکردهای سنتی و متداول مدیریت شهری که بر مبنای تمرکزگرایی، برنامهریزی یکپارچه در سطح کلان ملی و نظام مدیریتی انحصاری دولتی با استفاده از راهحلهای فنسالارانه استوار بود، تجدید نظر اساسی صورت پذیرد. از اینرو همه این مسائل و مشکلات پیشرو، مدیریت شهری را وادار به چرخش محسوسی به سوی نظامهای دمکراتیک شهری و رویکرد اداره شهر از سطوح پایین و درگیرکردن همه جامعه کرده است. حرکت در مسیر اقتصاد مبتنی بر فرهنگ و ایجاد موضوعات مربوط به نیازهای اجتماعی و فرهنگی شهروندان و کسب درآمد منطقی از این رویکرد، یکی از مهمترین مسائلی است که باید هماکنون به آن توجه ویژه شود. در این میان بهتر است که به مفهوم واقعی حکمروایی خوب نیز توجه کرد.
چرخش به این سو و تعریف رویکردهای جدید با تأکید بر ضرورت سیاست و مدیریت بهعنوان 2روی سکه باعث شد که حکومتها تلاش کنند با درنظر گرفتن فرایندهای سیاست و قدرت، مفهومی غنیتر از مدیریت شهری ارائه کنند تا بتواند به سازگاری منافع تمام ذینفعان برای همکاری هدفمدار که دربرگیرنده عوامل حکومتی در سطوح مختلف، نهادهای مدنی و بخش خصوصی در راستای پایداری شهری است منجر شود؛ به این ترتیب ضرورت مفهومی به نام حکمروایی خوب و توسعه مکانیسمهای مرتبط با آن برای بهبود شرایط، بیش از پیش احساس شد. بهمنظور حل این مشکلات از اواسط دهه 1990 رویکرد حکمروایی خوب مورد استقبال گسترده قرار گرفت و این مفهوم در کانون بحث و توجه بسیاری از محققان قرار گرفت که در واقع پاسخی به ناامیدی و دلزدگی از شکستهای مشهود دولترفاه، در فراهم آوردن مؤثرتر و کاراتر خدمات است. حکمروایی مفهوم جدیدی نیست بلکه قدمت آن به تاریخ تمدن بشری برمیگردد؛ به بیانی ساده مفهوم حکمروایی فرایندی از تصمیمسازی و روندی است که تصمیمها در آن به اجرا درمیآیند؛ از اینرو میتوان آن را به قدمت تمدن بشری دانست. حکمروایی به مثابه سلسلهمراتبی شدن قدرت دولت همراه با مشارکت مردم، نهادهای محلی و سازمانهای غیردولتی است، بهطوری که مسئولیت اداره شهر از طریق ذینفعان تحقق پیدا کند و از طریق تفویض اختیار از دولت به سازمانها و تلاش برای دمکراسیکردن بیشتر امور، سبب کاهش فقر و افزایش مشارکت مردم میشود و خود یک عامل مهم در ارتقای سرمایه اجتماعی و تسهیل امور برای دستیابی به اهداف مشترک خواهد شد. بدینترتیب میتوان حکمروایی را فرایندی تصور کرد که پیامد آن تحقق حقوق شهروندی در جامعه خواهد بود؛ چراکه حقوق شهروندی مبنای عالی برای اداره امور انسان بهشمار میرود.