• دو شنبه 31 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 12 ذی القعده 1445
  • 2024 May 20
پنج شنبه 25 بهمن 1397
کد مطلب : 47741
+
-

کارگردان تیزر همدلی با کودکان مبتلا به سرطان، از ساخت فیلم تأثیرگذارش می‌گوید

با کارهای کوچک حالمان خوب می‌شود

با کارهای کوچک حالمان خوب می‌شود


نرگس‌قوی‌زری
بارها و بارها فیلم‌های کوتاه خارجی زیادی با موضوعات مختلف انسان‌دوستی و محبت فراگیر در فضای مجازی دست‌به‌دست شده بود و حالمان با دیدنشان خوب می‌شد. شاید معروف‌ترین آنها همان ویدئویی بود که نشان می‌داد عده‌ای با لباس‌های قهرمان‌های فیلم‌ها در حال تمیزکردن شیشه‌های بیمارستان کودکان هستند و آنها را شاد می‌کنند. امااین بار یک فیلم ایرانی حالمان را خوب کرد؛ فیلمی کوتاه که زمانش به 3دقیقه هم نمی‌رسد و در کمتر از 10روز بارها و بارها در فضای مجازی و در شبکه‌های مختلف اجتماعی بازنشر داده شد؛ ویدئویی کوتاه درباره حال خوب که حال همه تماشاگرانش را هم خوب کرد. مهدی ایروانی، تدوینگر و فیلمساز جوانی است که همراه با یک تیم حرفه‌ای جوان که همگی تازه اول راه هستند این فیلم کوتاه را ساخته‌اند. با او درباره روند شکل‌گیری ایده تا مراحل اجرای آن گفت‌وگو کرده‌ایم؛ با او که دیدن فیلمش دلیل حال خوب این هفته ما بود؛ حتی برای چند دقیقه.

        



  صریح بپرسیم؛ چرا و چطور این ویدئو را ساختید؟
در دنیا روش جدیدی شروع شده که کمپانی‌های مختلف الان روی مسئولیت اجتماعی کار می‌کنند؛ مثل دست‌به‌دست شدن محبت، برنامه‌های خیریه‌ای، رساندن آب به کشوری مانند هند و از این دست موضوعات که با فعالیت تجاری آن برند ارتباطی ندارد اما تیزر تبلیغاتی آن کمپانی با این موضوعات ساخته و پخش می‌شود. ما هم توانستیم کارمان را برای یک شرکت تجاری پرزنت کنیم و به آنها گفتیم که ما می‌خواهیم برای شما تعدادی تیزر با موضوع مسئولیت اجتماعی بسازیم و خداروشکر آنها هم قبول کردند.

  فکر می‌کنید چرا این ویدئو این‌قدر سریع مورد توجه قرار‌گرفت و همه‌جا منتشر شد؟
من کارم سینماست و 10سال است که حرفه اصلی من تدوین است. سال‌های سال دستیار آقای حسین زندباف نازنین بودم و کار حرفه‌ای‌ام را مدیون ایشان هستم. خیلی کارهای مستقل هم انجام داده‌ام. اینها را برای این می‌گویم که شاید اگر به من بگویند تیزر بساز نتوانم. اما دلیلی که در این زمینه پیشنهاد دادیم و کار را انجام دادیم، این بود که نوع این کار داستانی است. وقتی می‌خواهیم درباره مسئولیت اجتماعی کاری بسازیم به شکل فیلم کوتاه می‌شود، چون قرار است معنایی را در آن برسانیم. حس خوب همه بچه‌ها حین کار هم خیلی در نتیجه کار تأثیر داشت. موضوع دیگری که خیلی در کار تأثیر داشت و باید بابت آن از همه گروه تشکر کنم این بود که همکاری همه بچه‌ها خیلی دوستانه و فراتر از وظایف حرفه‌ای‌شان بود و همه سعی کردند کار خوب و درست پیش برود.

        

  سوژه فیلم ایده چه‌کسی بود؟
ایده اصلی کار برای همسرم پگاه امامی است. یک روز که همه تیم نشسته بودیم و درباره مسئولیت اجتماعی ایده و نظر می‌دادیم و به تعداد زیادی ایده رسیده بودیم، او این ایده را به من گفت و من خیلی خوشم آمد و گفتم مطمئنم که این را دوست خواهند داشت و ساخته می‌شود و کار خوبی خواهد شد. وقتی مطرح کردیم آنها هم تأیید کردند و حمایت خوبی هم از طرف تهیه‌کننده داشتیم.

  ایده از ابتدا به همین شکل بود یا تغییر کرد؟
ایده اصلی همین بود. من خیلی حساسم که کاری که انجام می‌دهم تکراری نباشد یا کپی کار دیگری نشود. برای همین خیلی گشتم تا ببینم مثل این کار قبلا ساخته شده یا نه؛ چون بالاخره یک ایده ممکن است به ذهن خیلی‌ها رسیده باشد. خیلی گشتیم. یک کاری دیدم که در ایران هم ساخته شده بود و با ماژیک روی آینه سبیل و مو کشیده بودند که کمی شبیه ایده ما بود اما باز هم خیلی تفاوت داشت. کاری هم در آمریکا ساخته شده که یک‌سری از کسانی که شیشه‌های بیمارستان کودکان را می‌خواهند تمیز کنند لباس‌های شخصیت‌ها و قهرمان‌های فیلم‌ها مثل اسپایدرمن و بتمن را پوشیده‌اند که آن هم شباهت چندانی به‌کار ما نداشت، برای همین ما رفتیم سراغ ساخت این ایده. از ابتدا ایده به همین شکل بود و فقط بین 4-3 مدل پایان‌بندی ما این را انتخاب کردیم. تعدادی از آنها به دلایل تولیدی کنار گذاشته شدند و تعدادی هم ضعیف‌تر از ایده‌های دیگر بودند و درنتیجه با همفکری گروه به این پایان‌بندی رسیدیم.



  مسئولیت اجتماعی خیلی گسترده است. چرا از بین آن همه شاخه و موضوع حال خوب را انتخاب کردید؟
گفتن اینکه ما در تمام ایده‌هایمان سعی کردیم اول این را لحاظ کنیم شاید کمی شعاری باشد اما به‌نظرم تبدیل به حقیقت شده و حقیقت این است که حال مردم ما خوب نیست. حالا نه فقط به الزام حضور یک بیماری، هر کسی در هر شغل و حرفه و جایگاهی است خیلی حال خوبی ندارد. دلایلش اقتصادی یا هرچیزی هست من به آن کاری ندارم. ما خواستیم بگوییم لازم نیست پولدار باشیم یا در رفاه کامل باشیم و کار خاصی کنیم تا حالمان خوب باشد. خواستیم بگوییم خیلی راحت، با کارهای کوچک، با توجه‌های کوچک، می‌شود حال آدم خوب باشد؛ حتی برای یک لحظه. انتقال حال خوب و محبت کردن ممکن است لحظه‌ای باشد اما اثرش در ما می‌ماند.

  بچه‌هایی که در تیزر می‌بینیم بازیگر هستند یا از خود بچه‌های مبتلا به بیماری استفاده کردید؟
بچه‌ها بازیگر بودند. من به‌شخصه و به دلایل زیادی نمی‌خواستم که خود بچه‌های مبتلا را جلوی دوربین بیاوریم. چون فکر می‌کنم و با تمام وجودم امیدوارم که ان‌شاءالله این بچه قرار است درمان شود و وقتی که بزرگ می‌شود شاید دوست نداشته باشد این ویدئو از مریض احوالی او مانده باشد، برای همین ما سمت بچه‌های بیمار نرفتیم. 2گزینه داشتیم؛ یکی اینکه با گریم و پوستیژ موها را پنهان کنیم و یک گزینه هم تراشیدن موها بود. از آنجا که پوستیژ خیلی برای بچه‌ها سخت است و طولانی‌مدت روی سر ماندن اذیت می‌کند درنتیجه به گزینه دوم رسیدیم. فراخوانی دادیم در گروه‌هایی که بچه‌های علاقه‌مند به بازیگری در آنها هستند و در فراخوان گفتیم که نیاز به تراشیدن موی‌سر است. وقتی موی بچه‌ها را می‌تراشیدند من خودم طاقت دیدن نداشتم و رویم را برگردانده بودم. ما از بچگی و به‌خاطر اجبار زمان مدرسه با این تراشیدن سر مشکل داریم و خاطره خوبی نداریم. برایم سخت است. خودم هم از همه بچه‌ها عذرخواهی کردم که داشتیم سرشان را می‌تراشیدیم. البته ابروها را با گریم درست کردیم.



  بازیگر مرد را از کجا پیدا کردید؟ کسی که بتواند در ارتفاع آویزان بماند.
امید عزیزم شغل خودش همین است. ما باز هم فراخوان دادیم و چندجایی پرس‌وجو کردیم تا به امید رسیدیم. وقتی با او حرف زدیم دیدم هم چهره خوبی به لحاظ تصویری دارد و هم اینکه خیلی راحت است و بگو و بخند دارد و حس کردم جلوی دوربین راحت خواهد بود. روز فیلمبرداری هم روز سختی بود. او ساعت‌ها از آن بند آویزان بود و خیلی همکاری کرد. بارها بالا رفت و پایین آمد و با صبر زیاد همکاری کرد.

  همه نماهای داخل به بیرون را در ارتفاع گرفتید؟
بله. هرچه شوت به بیرون داشتیم را به‌صورت کاملا واقعی در ارتفاع گرفتیم. ما 2راه داشتیم؛ یکی اینکه کل بک‌گراند را بعدا با سی جی بسازیم که راه بدی هم نیست اما ما محدودیت زمان داشتیم و نمی‌رسیدیم. راه دوم هم کار کردن در همان ارتفاع بود که ما دومی را انتخاب کردیم که خیلی هم بهتر بود. امید آن‌قدر در کارش حرفه‌ای بود و آن‌قدر با ما همکاری کرد که کار برای ما سخت نشد. حتی با اینکه برای نخستین‌بار بود جلوی دوربین می‌رفت حس و بازی خوبی داشت. واقعا شاید یک بازیگر حرفه‌ای در آن ارتفاع نمی‌توانست خوب بازی کند. آخرین باری که بالا رفت بیش از 3ساعت آویزان بود، درحالی‌که باید بعد از هر یک ساعت و نیم پایین بیایند و استراحت کنند. ما وقت نداشتیم و باید تا نور را از دست نداده بودیم کار را تمام می‌کردیم و امید این موقعیت را خوب درک و با ما همکاری کرد.

  و نماهای برعکس چطور؟
نماهایی که شوت بیرون به داخل بود را در دکور فیلمبرداری کردیم. ما نمی‌توانستیم پشت شیشه آویزان شویم و داخل را فیلمبرداری کنیم.

  در چه ارتفاعی بودید؟
ما طبقه سوم آن ساختمان بودیم اما ارتفاعمان به اندازه طبقه ششم بود. چون آن ساختمان مخصوص نمایشگاه است ارتفاع سقف‌ها زیادتر از حدمعمول است؛ یعنی هر طبقه چیزی بیش از 5متر که برابر با طبقه ششم یک ساختمان معمولی می‌شد.



  بازخوردها چطور بود؟ همه تعریف کرده بودند؟
یکی دو نفر به موضوع عجیبی اشاره کرده بودند. نمی‌دانم چرا این‌قدر مردم بدبین شده‌اند اما یکی دو نفر به من گفتند چرا همه کارهای خوب را آدم‌های ریش‌دار باید انجام دهند؟ من در جواب یکی‌شان گفتم این بنده خدا ظاهر طبیعی خودش بود و ما خواستیم به همان شکل بیاید. من به‌عنوان کارگردان حتی یک لحظه هم فکر نکردم که ریش دارد یا ندارد. ما فقط یک مقدار فون روی صورتش زدیم. سعی کردیم خود خودش باشد. حتی به من گفت لباس نو بیاورم گفتم نه! لباس همیشگی‌ات را بیاور و نکته دیگری که خیلی عجیب بود گفته بودند باز هم یک کار خوب را کسی انجام داد که چفیه دارد. من هم عین این پاسخ را برایش نوشتم که من به امید گفته بودم درست عین زمانی که سرکار می‌روی بیا، با همان وسایل. این پارچه که شکل چفیه بود هم وسیله‌ای بود که امید روی سرش می‌انداخت، طوری که پشت گردنش را بپوشاند و آفتاب نسوزاند. این کاری است که خیلی‌ها انجام می‌دهند. جز این دو مورد من هرچه دیدم و شنیدم مثبت بود.

  این ویدئو را نخستین بار کی و کجا منتشر کردید؟
قرار بود برای نخستین‌بار ویدئو در یک همایش به نمایش دربیاید و بعد هم تلویزیون پخش کند. ما وقتی ویدئو را در صفحه خودمان گذاشتیم که همه دیده بودند. تقریبا همان روزی که برای تلویزیون فرستادیم در صفحه‌های مجازی خودمان گذاشتیم. بعضی‌ها نمی‌دانم از کجا نسخه اولیه کار را به‌دست آورده  و منتشر کرده بودند. نسخه‌ای بود که کار ویژوالش هنوز کامل نشده بود و ما آن را فقط برای 4-3نفری که می‌خواستیم تأییدیه بگیریم فرستاده بودیم. این نشان‌دهنده این است که مردم ما حال خوب را دوست دارند. هر ویدئوی خارجی که حس و حال خوبی داشت در ایران به سرعت پخش می‌شد؛ حتی یک‌بار هم یک انیمیشن عربی بود با همین موضوع حال خوب و مسئولیت اجتماعی که آن هم به سرعت منتشر شد. به‌نظرم دلیل منتشرشدن کار ما هم فقط حال خوبش بود. ما اوایل بهمن‌ماه بود که فیلمبرداری کردیم. پنجم بهمن‌ماه در آن همایش پخش شد و خیلی زود و در کمتر از 2هفته کار این‌قدر دیده شد.



  بعد از انتشارش با توجه به استقبالی که شده از جاهای دیگر هم پیشنهاد کار داشتید؟
هنوز نه. به‌نظرم خیلی زود است. البته نکته دیگری هم هست که چون در این ویدئو تیتراژی وجود ندارد کمتر کسی می‌داند چه کسانی آن را ساخته‌اند. حتی در فضای مجازی خیلی‌ها لوگوی کمپانی را از انتهای فیلم حذف کرده‌اند که کار خوبی نیست.

  با توجه به این تجربه خوب قرار است ساخت این ویدئوها را ادامه بدهید؟
بله. ایده‌های زیادی داریم و درحال کار کردن روی آنها هستیم. ساخت این فیلم‌ها ادامه دارد اما نه لزوما فقط با موضوع حال خوب. مسئولیت اجتماعی بسیار گسترده است و ما بیشتر سعی داریم کاری انجام دهیم که قبلا انجام نشده باشد. سراغ سوژه‌های جدید می‌خواهیم برویم یا اگر هم سوژه جدید نباشد حتما می‌خواهیم نگاه جدیدی به آن  داشته باشیم. من خیلی این کار را دوست دارم که یک موضوع را از زاویه جدیدی بررسی کنم. حال خوب، یکی از تیترهای اصلی ماست اما خودمان را به آن محدود نمی‌کنیم. تیم خیلی خوبی هستیم. خیلی‌هایمان اسم و رسم‌دار نیستیم اما ایده‌های خیلی خوبی داریم.





وقتی موی بچه‌ها را می‌تراشیدند من خودم طاقت دیدن نداشتم و رویم را برگردانده بودم. برایم سخت است. خودم هم از همه بچه‌ها عذرخواهی کردم که داشتیم سرشان را می‌تراشیدیم. البته ابروها را با گریم درست کردیم


داستان فیلم
 فردی که شغلش پاک کردن شیشه‌هاست و به اسپایدرمن معروف است در حال تمیز کردن شیشه‌های یک ساختمان بلند است. خیلی رضایتی از کارش ندارد و این در چهره‌اش پیداست. در حال انجام کارش به شیشه‌ای می‌رسد که پشت آن پسربچه‌ای است که به بیماری سرطان مبتلاست و به‌خاطر بیماری و مراحل درمانی موهایش ریخته است. این مرد توجهی نمی‌کند و به کارش ادامه می‌دهد اما در بخشی از کارش که دارد شیشه را تمیز می‌کند توجهش جلب می‌شود که کف‌هایی که هنوز از روی شیشه تمیز نکرده است شبیه موهای این بچه شده است. از او عکس می‌گیرد و نشانش می‌دهد. بچه خیلی خوشحال می‌شود و می‌رود. بعد از چند لحظه می‌بیند که پسربچه با تعدادی از دوستانش آمده و این مرد شروع می‌کند برای همه آنها مو گذاشتن و از آنها عکس می‌گیرد. و بعد ما رضایت را هم در چهره مرد می‌بینیم و هم در چهره بچه‌ها.

این خبر را به اشتراک بگذارید