از مادر فائزه تا «خیال محمد»
چند روایت کوتاه از اختتامیهای که باز هم حاشیهساز شد
مسعود میر/روزنامهنگار
اسرای نوجوان تیپ 41ثارالله مراسم را بهطور رسمی کلید زدند؛ نوجوانهایی که حالا مردانی پر از رنج و خاطره و لبخند هستند و تیپشان بدل شده به لشکری مجهز در کرمان. بهانه حضور این دلیران در اختتامیه سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر، فیلم مهدی جعفری با نام 23نفر بود. فیلم روایت روزهای سخت اسارت همین رزمندههای کرمانی است که در مراسم اختتامیه هم سیمرغ بهترین فیلم از نگاه ملی را نصیب سازندگانش کرد.
هنوز تنور مراسم گرم نشده بود که نخستین حاشیه از راه رسید. حاشیهای که هنوز هم ادامه دارد. «خیال محمد» را کسی نمیشناخت اما او از سوی کسی آمدهبود که خیلیها او را میشناختند و فارغ از دنیای پر سر و صدای تئاترهایش، فیلم اولش هم در جشنواره طرفدارهای بسیاری پیدا کرده بود. کارگر افغان از مشکلات زندگی مهاجران گفت و بعد هم در میان ناباوری جمعیت حاضر در مراسم، نامهای از همایون غنیزاده خواند با این مضمون که من چون نگاه نویی به جشنواره تزریق نکردهام سیمرغ بخش نگاه نو را نمیپذیرم. غنیزاده در سالن نشسته بود و کارگر افغان متن او را به زحمت و با غلط از رو میخواند و حیرت حاضران را هر لحظه بیشتر میکرد. ادامه مراسم اما بالاخره سیمرغ بلاتکلیف نگاه نو را برای اندک زمانی هم که شده از یادها برد تا اینکه علی نصیریان برای دریافت سیمرغ بازیگر مکمل مرد روی سن آمد. نصیریان با همان خضوع همیشگی جایزهاش را پذیرفت، جایزهای که باید سالها پیش میگرفت ولی نگرفتنش را بهانهای برای تاختن به جشنواره نکرد. نصیریان همچنین با هوشمندی تمام سعی کرد خیلی پدرانه از همایون غنیزاده بهعنوان یک استعداد مسلم در آینده سینمای ایران دفاع و تلخی او در عدمدریافت جایزهاش را اندکی قابل تحمل کند.
همین هم شد و در بخش دیگر جوایز که مربوط به اهدای سیمرغ هنر و تجربه بود باز هم نام همایون غنیزاده خوانده شد. غنیزاده این دفعه روی صحنه آمد و در سخنان کوتاهی گفت قصد بیاحترامی به جشنواره و البته شخص مازیار میری بهعنوان اهداکننده جایزه نگاه نو را نداشته است اما سیمرغ نگاه نو را دوست نداشته است و بعد هم ادامه داد: این سیمرغ (سیمرغ هنر و تجربه) را دوست دارم.
غنیزاده که به صندلیاش بازگشت آتش حواشی شعلهورتر شده بود. سؤال این بود که اگر کارگردان تازهکار جشنواره را قبول ندارد چرا در آن شرکت کرده است؟ اگر سیمرغ را دوست ندارد چرا بین آنها خوب و بد میگذارد و یکی را میگیرد و دیگری را پس میزند؟ غنیزاده با تبختر خود به راحتی خیلیها را آزرد، بسیاری فارغ از اینکه او چه فیلمی ساخته در دلشان از رفتار او دلخور شدند و بهعبارت ساده خودش را برای یک تصمیم ناپخته دچار دردسر کرد. جالب اینجاست که در همین زمان کوتاهی که از مراسم گذشته خیلیها در فضای مجازی به غنیزاده گوشزد کردهاند که رفتارش نه شبیه مارلون براندو بوده و نه حتی هیچ معترض واقعی دیگری، حتی حرفهایی هم مطرح شده از دلخوری افاغنه و البته نکاتی که در فضای مجازی از سوی یکی دو نفر که خود را از کارکنان کافههای زنجیرهای آقای غنیزاده معرفی کردهاند مبنی بر اینکه او حتی به کارگران ظرفشور کافههایش یک وعده غذای گرم نمیداده و حقوقشان را هم دیر به دیر پرداخت میکرده است. تشخیص راست و دروغ این حرفها با ما نیست اما باید پذیرفت که رفتارهای نسنجیده همواره تبعات اینچنینی به همراه داشته و دارد.
آنهایی که مراسم اختتامیه جشنواره را دنبال کردند حتما متوجه حضور مادر فائزه و شهاب منصوری بهعنوان قربانیان عبدالحمید و عبدالمالک ریگی در مراسم شدند. ماجرا از این قرار است که نرگس آبیار برای ساخت فیلمی درباره سرنوشت این خانواده با تمرکز بر زندگی فائزه که نتیجه نهاییاش فیلم «شبی که ماه کامل شد» بوده چندان به بازماندگان این خانواده توجه نکرده بوده است. بعد از نمایش فیلم در جشنواره زمزمههایی شنیده شد مبنی بر اینکه خانواده فائزه و شهاب از سازندگان اثر شکایت دارند و خلاصه اینکه مراسم اختتامیه جشنواره به مراسم آشتیکنان و دلجویی آبیار و همکارانش از این خانواده بدل شد. تشکرهای آبیار و شاکردوست از این مادر داغدیده نوعی تلاش برای از بین بردن کدورتهای پیش آمده بود و خلاصه وقتی جشنواره سی و هفتم با جایزهباران فیلم شبی کهماه کامل شد معادلات را به کل تغییر داد دیگر کسی یادش نماند که آن مادر رنج کشیده سزاوار توجهی بیش از اینها بود.