رسول بهروش|
بیانیههای بیپایان تیمهای لیگ برتری دیگر کلافهکننده شده است. هنوز بساط اعتراض پرسپولیسیها بهخاطر اتفاقات بازی با فولاد جمع نشده که تراکتور و استقلال با جنگ لفظی به پیشواز بازی جمعه رفتهاند. انگار تیمها دستشان را روی خرخره هم گذاشتهاند و میخواهند با خفه کردن طرف مقابل، مجالی برای تنفس پیدا کنند. هواداران هم به جای حمایت از تیم خودی، بیشترین وقت و انرژیشان را روی عیبجویی از رقبا گذاشتهاند. وقتی آمار گلنزنی گادوین منشا به قابل افتخارترین دستاورد هواداران استقلال تبدیل میشود و وقتی محاسبه دستمزد خریدهای شفر بزرگترین تفریح پرسپولیسیها بهحساب میآید، معلوم است که مسیر را اشتباه رفتهایم، معلوم است که در راه انداختن جنگ اعصاب، افراط کردهایم و گردابی ساختهایم که همه در آن گرفتاریم و داریم دست و پا میزنیم. نکته تأسفبارتر اما این است که چنین خوی و خصلتی فقط مخصوص فوتبال نیست و هر آنکه تصور کند این تصویر مملو از خشم و تنفر تنها به مستطیل سبز منحصر میشود، دارد آدرس غلط میدهد.
اتفاقا شاید بشود فوتبال را از معدود آیینههای شفاف وضعیت فرهنگی در جامعه ایرانی دانست. تعارف را کنار بگذارید و به واقعیتهای اجتماعی سرزمینمان دقیقتر نگاه کنید. آیا جز این است که بیشتر ما تخریب را بیشتر از تشویق بلدیم؟ آیا غیر از این است که به جای بالا کشیدن خودمان، عمدتا تلاش میکنیم دیگران را پایین بکشیم؟ آیا غالبا جز جوسازی، بزرگنمایی کارهای خودمان و تحقیر آوردههای دیگران کاری بلدیم؟ منصفانه بگویید؛ چند نفر را در اطرافتان میشناسید که به جای تمرکز روی وظیفه خودشان، دائما در کار و زندگی بقیه سرک میکشند و دنبال اشکالتراشی برای سایرین هستند؟ چطور ممکن است ما رکوردداران خصلت عاجزانه «زیرآبزنی» باشیم و بعد انتظار داشته باشیم باشگاههای فوتبالمان مثل فرنگیها پرفکت و حرفهای باشند؟ چلسی 6 گل از سیتی میخورد و یک کلمه حرف اضافی در این باشگاه تولید نمیشود. در ایران اما هر کدام از تیمها با یک باخت، علیه زمین و زمان طغیان میکنند. بعد خروجی این همه هیاهو چیست؟ در رده باشگاهی 20سال و در رده ملی قریب به نیمقرن قهرمان آسیا نشدهایم اما در عرصه قیلوقال و بیانیهنویسی و یقه جر دادن، سلاطین تمام دنیاییم. آیا میدانید همین فصل جاری لیگ برتر حداقل تا این هفته، کمگلترین مسابقات تاریخ لیگ در ادوار 16تیمی بوده؟ گل که بلد نیستیم بزنیم، عوضش بیانیههای رنگارنگ میدهیم.
زیاد به فوتبال سخت نگیرید. آدمهای فوتبال از کره ماه نیامدهاند. همه ما کموبیش همین نگاه را داریم. به سینما نگاه کنید، موسیقی را ببینید، اصلا سیاست را درنظر بگیرید؛ آیا جز این است که بیشتر انرژی احزاب ما، صرف کوبیدن حزب مقابل، سیاهنمایی علیه فعالیتهای رقیب و چوب گذشتن لای چرخ دیگران میشود؟ پس کی وقت کار و تلاش خود ماست؟ چطور میشود از بیانیهنویسی باشگاههای لیگ برتری ایراد گرفت، وقتی هزاران شهروند ایرانی هر روز روی صفحات شخصیشان علیه این و آن مانیفست میدهند و همدیگر را با تندترین الفاظ در هم میکوبند؟ فوتبال مقصر نیست، فقط آیینه را بالا گرفته و دارد تصویرمان را بهخودمان نشان میدهد. ما انگار همه قربانی هستیم. زندگی نمیکنیم، زجر میکشیم؛ یک زجر جمعی، یک زخم جمعی که حتی خندههایش هم بیشتر از لذت پیروزی، رنگ نفرت و انتقام دارد. ما چقدر بدحالیم!
زندگی نمیکنیم، زجر میکشیم
وقتی فوتبال، آیینه را بالا میگیرد
در همینه زمینه :