منحنیهاییکه سربهراهنمیشوند
علی ربیعی/ مشاور رئیسجمهوری
چندی پیش، باز هم به بلوچستان رفتم. در طول مسیر، از زابل تا چابهار، میتوان به سهولت جلوههایی از نابرابری را مشاهده کرد. کاهش نابرابری، مسیری طولانی است و کاری بزرگ، که دولتها باید طی چند برنامه دنبال کنند. همانطور که در همایش حکمرانی و سیاستگذاری عمومی در 40سالگی انقلاب نیز عنوان کردم صرف داشتن آرمان، ما را به جایی نمیبرد. من فکر میکنم، ما دانش لازم برای سیاستگذاری کاهش نابرابری را بهطور کامل نداشتهایم. برنامههای متعدد ما در 60سال دائما بر طبل نابرابری کوبیدهاند.
گویی منحنیها در این 60 سال، قصد سربهراه شدن ندارند و کماکان نابرابری باقی است! از دانش گفتم!
خوب بهخاطر دارم روزی را که از رشد بدون اشتغال سخن گفته و مفهوم اشتغال فراگیر را نظریهسازی و ارائه کردیم بسیار مورد نقد قرار گرفتیم. مطالعات نشان میدهد ما در این سالها و همچنین در سالهای آتی، چارهای جز دنبال کردن رشد و اشتغال فراگیر که منجر به بهبود جوامع محلی و ارتقای معیشت حاشیهنشینها و دهکهای پایین میشود نداریم. حتی اگر شکلگیری سرمایه داخلی و خارجی را بهاندازه 700هزار میلیارد تومان در سال داشته باشیم - که همگان واقفیم که این عدد سرمایهگذاری تا چه حد دور از دسترس و رؤیایی است و سطح بودجه ما تنها به اندازه گذران هزینههای جاری یک سال است - باز هم رشد کلاسیک، بیکاران ما را پاسخگو نخواهد بود.
بر همین اساس، نظریه اشتغال فقرزدا را چندسالی در وزارتخانه دنبال میکردم و اکنون نیز همین سیاست را در قالب خیریههای اشتغال با حمایت صندوق کارآفرینی امید پیگیری میکنیم. در سراوان، تاکنون، خرمای روستای جالق را ارزان میخریدند که امروز با راهاندازی یک سردخانه و صنایع فراوری، امید داریم اشتغال و همچنین درآمد خرماکاران بالاتر رود. در ادامه سفر، به روستای کلپورگان رفتم که بهعنوان مرکز سفالگری شهره است و قدمتی هفت هزار ساله دارد. بیشترین اشتغال این منطقه متعلق به زنان است. سفالهای زیبای این خطه، ظرفیت تزیین خانههای ایرانی و حتی صادرات را دارد که متأسفانه امروزه با دیزاینهای خارجی!!! است. امروز، کلنگ کوره سفالپزی مدرنی را با همکاری جوامع محلی و تعاونیهای تشکیل شده به زمین زدیم تا به امید خدا دل مردم منطقه گرمتر شود. متأسفانه دانش نظام تامین مالی خرد هم در کشور وجود ندارد. این امر قابل تامل است که بررسیها نشان میدهد کمتر از 20 درصد جامعه بیشترین منابع مالی را بلعیدهاند. همچنین ترتیبی داده شد که کارتهای یارانه، تضمین وامشان باشد. در پایان شب، در کنار کارگاههای سفالگری به میان مردم دوستداشتنی بلوچ رفتیم. ارکستر کوچک زیبایی، مرکب از 2 نوازنده خسته کشاورز که به همراهی 2 کودک آواهای شنیدنی بلوچی سر میدادند. دستهای زخمیشان که بر تار زخمه میزد گویی بر جان نابرابری مینواخت. آواهایی گوشنواز که رگههایی از شادی در میان فقر داشت. این صداها چقدر برایم آشنا هستند؛ چه لیکونوازان بلوچی آواز بخوانند، چه عاشیقهای آذری-که یادش به خیر- نوای دلنشین حزن انگیزشان در قهوه خانه حصیر آباد میدان راهآهن با ترنم آوای «حصیرآباد دیمهباخ» نابرابری دهه 50 با مقایسه جنوب و شمال تهران را وصف میکردند، چه باغشیهای ترکمن و «آیدیم»هایی که سرشار از عشق، قهرمانی و فریاد علیه ظلم است، چه علوانیههای خوزستانی با آهنگی آرام همه را به شجاعت و صبر و پیکار با ظالم و یاری مظلوم بخوانند، چه آوازهای شیرین کردی و لری و... که گاه و بیگاه در اقصی نقاط کشور مهمان جان میشوند. بهرغم گویشها و لهجههای مختلف، ویژگی مشترک همه این آوازها و ترانههای محلی از حنجره خوانندگان و صدای ساز نوازندگان دهکهای پایین، نیاز مشترک به شادی است. اما گویی منحنی شادی نیز سر به پایین افکنده و سرافرازی نمیکند.
این روزها، لزوم شادی در زندگی بیش از همیشه احساس میشود. من توسعه به مثابه شادی را نیز نیاز ایران امروز میدانم.
منطقه سراوان - پانزدهم بهمن97 - نیمه شب