سمیه نرو!
مسعود پویا
تئاتر 96-95
در یکی از پروپیمانترین فرش قرمزهای پهن شده برای استعدادی تازه، «ابد و یک روز» در سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر 9 سیمرغ بلورین گرفت تا سعید روستایی در اولین فیلم بلند سینماییاش چنان تحویل گرفته شود که عدهای نگران آیندهاش شوند. نگرانی از اینکه کارگردان جوان ابد و یک روز در سیل تحسین و ستایشهای فراوان غرق شود و به فهرست غمانگیز فیلمسازانی بپیوندد که بعد از درخشش در گام اول، محو شدند. جدای از اینها موفقیت ابد و یکروز غیر از استعداد در فیلمسازی، از احاطه و شناخت روستایی از طبقهای که دربارهاش فیلم ساخته بود نیز میآمد. روابط کاراکترها، جنس دیالوگها و فضای تلخ و تیرهای که به خانوادهای پرمسئله تسلط دارد، تا حد زیادی محصول اشراف کارگردان بود و البته مهارتش در ساخت سکانسهای انفجاری در ابد و یک روز، کاراکترها بارها رگ گردنی میشوند، با هم به ستیز میپردازند، در لحظاتی کنار هم میگویند و میخندند و در نهایت زندگی میسازند. درست یا غلط تماشاگر جهان ابد و یک روز را هم به زندگی نزدیک دانست و تحت تاثیر فضای احساسی اثر قرار گرفت. اگر چند منتقد مخالفخوان را کنار بگذاریم، ابد و یک روز یکی از معدود نمونههای اشتراک نظر منتقدان و تماشاگران بود که یاد سالهای دور فیلمهای کیمیایی و خاطره همین سالهای آثار اصغر فرهادی را تداعی کرد.
تئاتر 96-95
دو نمایش و یک نام: محمد رضاییراد
مهرداد رهسپار
محمد رضاییراد در سال ۱۳۹۵ اقتباسی از «دوشس ملفی» نوشته جان وبستر را در تئاتر مستقل تهران به صحنه برد و در سال ۱۳۹۶ هم نمایشنامه «فعل: شطحیاتی در دستور» را در سالن چهارسو. همه کسانی که این دو اجرا را دیدهاند متفق القول گفتهاند که طولانی بود. زمان حدود 3 ساعت و یا شاید کمی بیشتر این دو نمایش موجب شد که بسیاری درباره سایر ویژگیهای این نمایشها بحثی پیش نکشند. بیشک این دو نمایش حتی از نظر زمان هم منحصر به فرد بودند. در زمانی نه چندان دور که همه از تجاریشدن تئاتر مینالیدند، این دو اجرا امکانها و پیشنهادهای تازهای برای حیات تئاتر داشت. تصور کنید مخاطب آسانپسند نمایشها و یا بهعبارتی کنسرت نمایشها را که برای دیدن این دو نمایش به سالن میآیند، بیشک این دسته از تماشاگران تحمل چنین زمانی را نخواهند داشت، اما برای بسیاری دیگر از مخاطبان، تماشای نمایشی طولانی در سالنهای تهران یک تجربه تازه بود. رضاییراد که پیش از این نیز در اجرای «داستانهایی از بارش مهر و مرگ» نوشته عباس نعلبندیان، این تجربه را به تماشاگران خود عرضه کرده بود، با دو نمایش دیگر خود نشان داد که گاه لازم است برای ادراک یک تئاتر زمان بیشتری گذاشت؛ چه در فرایند تولید انواع نمایش و چه در زمان عرضه آن. پس از دوشس ملفی که با همکاری نغمه ثمینی نوشته شده بود، در نمایش «فعل» که نوشته خود را کارگردانی کرده بود، نوعی پختگی در حفظ ریتم صحنه در زمان طولانی مشهود است. نمایش فعل که بیشک باید آن را تنها نمایشنامه درباره «زبان فارسی» بدانیم، یعنی نمایشی که مضمون خود را از زبان فارسی و مسائل آن میگیرد، از ذهن مخاطبان پاک نخواهد شد؛ متنی تاملبرانگیز با بازیگران که تجسم کاراکترهای آن در یادها خواهد ماند.