قدیس یا قهرمان
سارا برومند/خبرنگار
تصور اینکه بهرام توکلی اینبار با ساخت تختی بیوگرافی را جایگزین فیلمی حادثه محور کرده است با دیدن فیلم در هم میریزد. توکلی بیش از آنکه به بیوگرافی تختی بپردازد به حادثهای به نام تختی پرداخته است.
این فیلم 3مرحله از زندگی تختی از سیر کودکی، اوج و افول قهرمانی را به تصویر کشیده است.
تولد کودکی در حاشیه شهر که همه پیشزمینههای کودکی او نشان از آن دارد که ضدقهرمانی متولد خواهد شد. اما همه تحقیرها، کاستیها و نداشتنها برخلاف رویه جاری به تولد قهرمانی میانجامد که سرچشمه همه خوبیهاست.
اما آیا تختی سرا پا خیر و سفیدی بود؟! خاطره جمعی که او را این چنین به یاد میآورد و راوی خبرنگار فیلم نیز همین گونه او را به تصویر میکشد.
همان قهرمانی که مردم به او نیاز دارند و هیچ قدرتی توان نمایش وجه خاکستری آن را ندارد. از همین رو است که توکلی به جای تصویر تختی، حادثه او را به تصویر میکشد و جسارت تخطی از مسیری که برای او در این راه ترسیم شده را ندارد.
از شمایل قدیسوار تختی در فیلم که گذر کنیم، فیلم ساختار گیرایی دارد و لحظههای اوج کشتی تختی را به زیبایی به تصویر کشیده است.
همهچیز حول محور تصویر بیرونی که از تختی وجود دارد پیش میرود و حتی خودکشی او در تنهایی اتاق ٢٣ هتل آتلانتیک از همان تصور بیرونی میآید. اساسا فیلم نه میخواهد و نه موفق میشود که شخصیتپردازی درستی از تختی ارائه کند.
فیلم تختی روایت قهرمانی است که مردم میشناسند. نه چیزی به این شناخت میافزاید و نه چیزی از آن میکاهد.