درخونگاه: شیفتگی
«درخونگاه» به مسعود کیمیایی تقدیم شده است اما ادای دین توأمانی است به مسعود کیمیایی و علی حاتمی. مادربزرگ صم و بکمی که مادر علی حاتمی را تداعی میکند، دیالوگها از جهت شاعرانگی مثل دیالوگهای علی حاتمی است و قصه از جهت درونمایه رفاقت و خیانت فیلمهایی مثل فیلمهای مسعود کیمیایی.
چیدمان صحنه فیلمهای علی حاتمی را یادآور میشود و فضای تاریک و تلخ فیلمهای مسعود کیمیایی را. صدای فرهاد و فریدون فروغی و بازسازی فضای سالهای دهه60 یادآور «درخونگاه» را هم به فهرست فیلمهایی مثل «بمب» و «نهنگ عنبر» و «ماجرای نیمروز» و «وضعیت سفید» اضافه میکند.
اما فارغ از اینها، از درخونگاه به جز خانهای قدیمی و کوچههای تنگ چیزی دیده نمیشود و حکایت تاریخ محله و آدمها در فیلم فراموش شده است. فیلم بیش از آنکه بخواهد تاریخ را روایت کند یا قصه بگوید اسیر خاطره است و بازآفرینی فضای دهههای گذشته.
با این همه فیلم میتواند در گیشه بفروشد. قصه آنقدر کشش دارد که مخاطب را پای فیلم بنشاند و بازیهای فیلم آنقدر درخشان است که تماشاگران را به سینما بکشاند. امین حیایی و ژاله صامتی تا نادر فلاح و علیرضا استادی و پانتهآ پناهیها مجموعهای از بهترین بازیهای خود را در «درخونگاه» ارائه کردهاند.