• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 11 بهمن 1397
کد مطلب : 46609
+
-

ورزش در ایران؛پروژه یا پروسه؟

ورزش در ایران؛پروژه یا پروسه؟

مصطفی شوقی 
روزنامه‌نگار

این روزها با ناکامی تیم ملی فوتبال ایران در جام ملت‌های آسیا و در مناقشه ماندن یا رفتن کی‌روش از تیم ملی، مقایسه‌هایی میان کی‌روش و برخی از مربیان موفق ورزش ایران از جمله ولاسکو، سرمربی سابق تیم ملی والیبال در سال‌های پیش می‌شود. مقایسه‌هایی که جدا از شکل بعضا متضاد رشته‌های ورزشی با هم در یک موضوع به یک خط مشترک می‌رسند که اتفاقا در ماهیت نه‌تنها متفاوت نیست که همذات هم هستند؛ اینکه آیا نقش مربی مهم است یا نسل بازیکنان - ستاره‌ها ؟! و پرسش بسیار مهم‌تر، به‌طور عام، اهالی ورزش (که می‌توانند بخش بزرگی از مردم ایران اعم از مسئولان و متولیان امر باشند) ورزش در ایران را به‌عنوان یک پروژه (هدفی منتهی به نتیجه قهرمانی) یا پروسه (فرایند عمل یا راه طی شده با  برنامه  بدون درنظر گرفتن نتایج) چگونه می‌بینند؟
ابتدا بپردازیم به موضوع نقش و عمل  مربی؛ ورزش ایران از ابتدای سال‌های پروژه مدرن‌سازی‌  در سال‌های بعد از  1304 با موج مدرنیزاسیون همراه شد و اتفاقا به‌دلیل نداشتن هیچ پشتوانه‌ای، ابتدا شروع به نهادسازی ورزشی کرد. دارالمعلمین ورزش به عنوان گام نخست ،  با مستشارانی خارجی، شکل  و ورزش به‌عنوان فعالیتی عمومی مورد توجه قرار گرفت. طعم نخستین حضور ایران در المپیک 1948 لندن، ورزش قهرمانی را به‌عنوان تبلور ملی‌گرایی در دهه 20 و اشغال ایران توسط متفقین، به جان و دل مردم صفا داد. اینجا بود که اگر به تاریخ شفاهی ورزش ایران نگاهی بیندازیم، مسابقات مختلف ورزشی از دوچرخه‌سواری تا دوومیدانی و کشتی در شهرها مورد توجه قرار گرفت و کادرهای ورزشی برای دهه‌های 40 و 50 که اوج توجه به ورزش قهرمانی در پیش از انقلاب با میزبانی بازی‌های آسیایی تهران است، در حال شکل‌گیری و نسل‌سازی‌ بود. 
ورزش ایران از روز اول به‌دلیل فاصله بسیار با ورزش‌های جهانی، ازجمله فوتبال و دیگر رشته‌های ورزشی مثل والیبال، بسکتبال، شمشیربازی، بوکس و... از مستشاران خارجی با عنوان مربی استفاده می‌کرد. برخی از آنها در میانه راه بدون اینکه حتی نامی از آنها در تاریخ باشد، رفته‌اند اما برخی دیگر همچنان به‌عنوان یک پدرمعنوی بالای سر یک رشته ورزشی خاص ایستاده‌اند و از آنها یاد می‌شود. در فوتبال رایکوف یوگسلاو  ابتدا سرمربی تیم ملی جوانان ایران شد،  او گرچه در تیم ملی پایه و بزرگسال  شاگردان بزرگی مثل علی پروین و نسل درخشانی از فوتبالیست‌ها را در سال‌های پایانی
 دهه 40 به فوتبال ایران معرفی کرد اما آنچه اثربخشی او را بیش از هر زمانی به یاد می‌آورد، حضورش در باشگاه تاج (استقلال) در ابتدای دهه 50 تا میانه این دهه بود. رایکوف فوتبال مدرن را به ایران آورد و شیوه تمرینات فوتبال ایران را در سطوح مختلف تغییر محسوسی داد تا فوتبال  از نظر فنی ، رشد کند.  نمونه دیگر اما در سال‌های بعد در وزنه‌برداری ایوانف بلغاری است که نقطه عطفی را در وزنه‌برداری ایران به‌وجود آورد.او هم شیوه تمرینی و تغذیه و مکمل‌های غذایی و دارویی مرسوم در وزنه‌برداران را عوض کرد و در فضای معطوف به قهرمانی محض و مدال‌آوری گرچه وزنه‌برداری ایران را تکان داد و مثلا در سنگین وزن به مدال طلا هم رسیدیم اما اثراتش فاجعه‌بار بود و به دوپینگی اعلام شدن کل تیم ملی وزنه‌برداری ایران منهای یک نفر! منجر شد. در یک نگاه ساده و کلی از رایکوف تا ایوانف می‌توان، تفاوت مفهوم پروژه و پروسه بودن در ورزش ایران را مشاهده کرد. اولی تغییراتی ساخت که دوران ساز بود و دومی نگاه بی اعتمادی را افزایش داد. دراین میانه  متولیان امر یعنی آقایان مسئول در نهادهای رسمی و نظارتی مرتبط با ورزش، آن را به‌عنوان یک پروژه می‌بینند؛ یعنی هدف معطوف به قهرمانی. اراده تصمیم‌سازی‌ و تصمیم‌گیری نیز در تمام این سال‌ها چه در گذشته و چه امروز نیز بر همین اساس است؛ یعنی استخدام مستشاری فنی برای تبدیل تیم ملی ایران در رشته‌های مختلف ورزشی به‌عنوان یک پدیده  یا قهرمان.
رکن دوم اما مسئله نیروی انسانی و «نسل قهرمان» است. در ایران جوان که معدن استعدادهای درخشان در زمینه‌های مختلف است، ابزار «پروژه معطوف به قهرمانی» مهیاست. مشکل اساسی جایی رخ می‌دهد که این مستشاران فنی یا مربیان خارجی که اتفاقا بیش از متولیان امر به نسل قهرمان اعتقاد دارند، با شناخت شرایط اجتماعی و فرهنگی و آنچه مدیران ورزشی از آنها می‌خواهند، گلخانه‌ای از نسل قهرمان را جمع می‌کنند و در پروژه معطوف به قهرمانی شتابان حرکت می‌کنند. در مسئله تیم ملی فوتبال ایران، اتفاقا کی‌روش زمانی که خوب این مسئله را فهمید با ترسیم مرزبندی‌های مورد نظر خودش ذیل مفاهیمی مثل «رفتارسازمانی»، «اخلاق حرفه‌ای» و «همه برای تیم ملی» به روی نام برخی از ستاره‌های نسل قهرمان فوتبال ایران خط قرمز کشید. همین مسئله تضاد منافع و اختلافات بعدی را دامن زد، گویی تیم ملی تنها برای یک عده خاص است. در پروژه‌سازی‌ ورزشی ایران این خاستگاه گرچه منتقدانی داشت اما میل و اراده معطوف به قهرمانی بر همه‌‌چیز می‌چربید. اینجا بود که نسل قهرمان قربانی تضاد منافع بازیگران مختلف در این عرصه شدند. در یک جمع‌بندی کلی؛ پروژه ورزش ایران، چاقوی دو لبه‌ای‌ست که از یک سو مثل تیم فوتبال ایران گرچه تیم ملی بهتر از گذشته بازی می‌کند، چهره‌ها و ستاره‌های جدیدی در گردش نیروی انسانی وارد آن شده‌اند اما دنیای موفقیتش کوچک است و با گرفتن یک پنالتی از بهترین بازیکن دنیا یا یک مساوی در جام‌جهانی، جشن ملی را می‌سازد. در نگاه بدبینانه اما حذف آن از جام ملت‌ها، شوکی بزرگ است. همین ماجرا را در کشتی فرنگی هم مشاهده می‌کنیم، فریادهای شادمانه محمد بنا در المپیک لندن را یادتان است؛ گریه در خلوتش در المپیک ریو را هم... 
ورزش ایران اما باید پروسه محور باشد؛راهی که طی می‌شود قطعا الزاماتی دارد به این معنی که هدف وسیله را توجیه نکند و برای رسیدن به پروژه قهرمانی از هر امکان ممکن و غیرممکن بهره نبرد. در سال‌های اخیر در ورزش ایران تنها یک‌بار شاهد، پروسه‌سازی‌ بوده‌ایم که اتفاقا همراه شد با کادرسازی نسل طلایی والیبال و موفقیت‌های بعدی‌اش؛ در سال‌های میانه دهه 70 بوگانیکف- مربی روس- به مدارس و آموزشگاه‌ها سر می‌زد و در آخر صف‌هایی که در حیاط مدرسه‌ها تشکیل می‌شد، دانش‌آموزان بلند قد را جدا می‌کرد و به اردوهای والیبال می‌برد تا از آنها، بازیکنانی برای سال‌های آینده بسازد. پروسه‌ای موفق که اتفاقا گرچه هدفش در نهایت به همان ماجرای پروژه‌‌ قهرمان سازی  در والیبال رسید اما حداقل در شکل‌گیری یک حرکت مهم از پایه نقش اساسی داشت. این یک عادت است و همیشه و حتی امروز هم در وقت منازعه بر سر ماندن و رفتن یک مربی چه کی‌روش باشد و چه ولاسکو و چه حتی محمد بنا، آنچه مغفول می‌ماند، این است که بالاخره این ورزش راهی طی کرده و می‌کند اما اگر برنامه‌ریزی مشخصی برای هدف‌مان نداشته باشیم، همواره با این نگاه پروژه‌زده که تنها هدفش قهرمانی است، دچار همین هیجاناتی که امروز جامعه بعد از حذف تیم ملی به آن مبتلاست، می‌شود.
تیم ملی قطر و تیم ملی ژاپن نمونه بارز پروسه‌سازی‌ در ورزش هستند؛جایی که راهی را با شناخت، هدف‌گذاری درست، برنامه‌ریزی دقیق و استفاده همه‌جانبه و اصولی از نیروی انسانی و نسل قهرمان اتفاقا به پروژه مورد نظر خود یعنی قهرمانی می‌رسند. پروژه‌سازی‌ قطعا خوب است اما آنچه بهتر است و نتیجه بخش‌تر برقراری پروسه و رسیدن به پروژه قهرمانی است. حتی اگر قهرمان نشویم، آنطور که قطعا یکی از تیم‌های قطر و ژاپن در جام ملت های آسیا نخواهد شد، این است که نتیجه این کار را به خوبی دیده می‌شود و روندی ادامه‌دار نصیب ورزش ایران خواهد شد. آنچه امروز ورزش ایران را در بیم و امید سرگردان کرده، این است که رشته‌های مختلف اعم از فوتبال یا والیبال، تکواندو، شمشیربازی، کشتی و حتی خیلی رشته‌های متعدد دیگر، راهی برای رسیدن به موفقیت ندارند و اسیر نسل طلایی و قهرمان، مدیرانی بی‌برنامه، مربیانی در تعلیق و هوادارانی نگران است.

این خبر را به اشتراک بگذارید