میلاد حسینی
دهه ۸۰، دهه رونق جایزههای داستانی بود که به شناساندن کارهای جدید نویسندگان جوان کمک زیادی میکرد؛ نویسندگانی که گاه جسارت بیشتری داشتند و مخاطب هم بهدنبال تجربه فضاهایی نو در داستان و ادبیات بود. در همین سالها، کمکم میلی ایجاد شد که خلاف جریان گذشته نوشتن تجربه شده بود و همین امر باعث شد جایزههایی مثل جایزه واو بهعنوان رمان متفاوت شکل بگیرد و وظیفهشان شناساندن رمانهای متفاوت هر سال به مخاطبانی باشد که در جستوجوی فضاهای بکرتر هستند. در این سالها فضای داستاننویسی ایران از فضاهای ذهنی و بازیهای زبانی آهستهآهسته به سوی داستانهایی اتفاقمحورتر و نگاهی اساسی و انتقادی نسبت به تاریخ، خاصه تاریخ معاصر، حرکت میکند.
شاهرخ گیوا، یکی از همین چهرههایی بود که پیش از این هم رمانی منتشر کرده بود، اما توانست با رمان «مونالیزای منتشر» دست به تجربهای جدی بزند و چیزی نو به مخاطب عرضه کند. مونالیزای منتشر رمانی بود که هم مورد توجه منتقدان قرار گرفت و هم از سوی مخاطبان جدی گرفته شد و حتی باعث شد کار بعدی نویسندهاش هم از چنین حال و هوایی جدا نباشد؛ رمانی که اندوه مونالیزا نام گرفت.
مونالیزای منتشر درباره خاندانی است بسیار قدیمی که ریشهشان به دوران قاجار برمیگردد. اتفاق دراماتیک داستان از اینجا آغاز میشود که خاندان قویونلوها ارثی عجیب را در خونشان انتقال دادهاند که هر عاشقیشان برابر است با دیوانگی و جنون. نویسنده به گذشته برمیگردد و جنون این خاندان را شرح میدهد و فصلبهفصل تاریخ را به جلو میآورد و جایگاه اجتماعی این خانواده را با وضعیت سیاسی و اجتماعی هر برهه تاریخی میسنجد و روایتهایی خواندنی میسازد. مونالیزای منتشر، ۹ فصل دارد و هر فصل زندگی یکی از آدمها را روایت میکند و بر زندگی یکی از اعضای یک خاندان اشرافی متمرکز است. در واقع مهمترین دستاورد این رمان و اساسا یکی از چیزهایی که باعث اقبال این رمان شده، انتخاب فرمی هماهنگ با ضرباهنگ قصه است که توانسته از دل یک داستان، مفهومی کلی بسازد.
هرچند برخی از منتقدان به این رمان ایرادهای جدی وارد کردند و نگاه رماننویس به زن را زیرسؤال بردند، اما همین نگاهها باعث شکلگیری بحثهای جدیتر درباره مونالیزای منتشر شد و لایههای داستانی تحلیل شدند. این اتفاق مهم و خوب بود که یک اثر تماما دیده و دربارهاش بحث و نظرات مختلفی ارائه شد. اما یکی دیگر از چیزهایی که باعث حضور موفق مونالیزای منتشر بهعنوان یک رمان تازه شد، زبان آراسته و بیکموکاستیاست که نویسنده توانست بسازد؛ زبانی که نه صرفا اثری تاریخی یا زیبا باشد، بلکه کاملا با جنون شکل گرفته در رمان و با رسیدن و نزدیکشدن به زمان معاصر لحن هم شکلی تازه بهخود میگیرد.
بهطور کلی مونالیزای منتشر شاهرخ گیوا، رمانی است که در هر زمانی میشود خواند و دربارهاش حرف زد و نقاط قوتش مربوط به دوره زمانی خاصی نیست؛ رمانی که در دوره خود نامزد جایزههای بسیاری هم شد؛ در روزهایی که جایزههای ادبی جان بیشتری داشتند.
این رنجی که میکشی از کجاست؟
در همینه زمینه :