![برایم بگو](/img/newspaper_pages/1397/11%20BAHMAN/08/laee/1114.jpg)
برایم بگو
![برایم بگو](/img/newspaper_pages/1397/11%20BAHMAN/08/laee/1114.jpg)
سحر سخایی
برایم بگو.
فکر کن ما در گذشته، سالها پیش از ۱۳۸۸ ایستادهایم؛ در ابتدای این مرور 40ساله شاید. و تو قرار است از ۱۳۵۸ برایم 30سال بعد را ترسیم کنی. بگو. میشنوم.
از فروردین و اردیبهشت چیز زیادی به یاد نخواهی داشت. سال برای تو از خرداد آغاز خواهد شد. دهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری است. درس خواندنت تمام خواهد شد و از دانشگاه علامه برای همیشه خداحافظی خواهی کرد. دارد تمام میشود این کابوس. بیشتر بگو. بارها خواهی شنید در این 30سال پیش رو که: سیمین بری مه پیکری آری... جمشید شیبانی در ۱۳۸۸ از جهان خواهد رفت. بارها خواهی شنید: می زده شب چو به میکده بازآیم.. و باز خواهی شنید: ای امید دل من کجایی... او ترانهسرای طلایی سالهای گلهاست؛گلهای رادیو؛ رفیق همیشه پرویز یاحقی. او بیژن ترقی است با ترانههایش. او نیز در ۱۳۸۸ از جهان ما خواهد رفت.
چقدر مرگ! باز هم بگو.
۲۴ تیرماه است. تیرماه چه دشمنیای با مسافران ایرانی دارد؟ چرا آسمان تیر باز قرار است مسافران پرواز تهران - ایروان را به زمین بکوبد؟ ۱۶۸ سرنشین آن هواپیما جایی حوالی قزوین برای همیشه از تمام رادارهای دنیا محو خواهند شد. چقدر مرگ! باز هم بگو.
مردی را خواهی شناخت که سنتور مینوازد و نابغه موسیقی است. تو او را از نزدیک خواهی دید؛ بارها و کشف خواهی کرد که گرچه موسیقیدان بزرگی است اما فراتر از موسیقی در او چیزهایی هست. او «آن» دارد؛ آن جاودان؛ او عاشق وطنش است. در یکی از غروبهای ۱۳۸۸ دقیقا در غروب ۲۹ شهریور او با صدای بلند در جواب همسایهاش به فریاد چیزی خواهد گفت، به خانه خواهد آمد و صبح فردا، ما، هیچکدام ما، پرویز مشکاتیان را نخواهیم داشت. همه حرفهای من بوی مرگ میدهد. دوست داری باز هم بشنوی؟
چقدر مرگ! باز هم بگو.
جهان موسیقی در این سال نه مشکاتیان که فرامرز پایور را هم از دست خواهد داد. او سالهاست زمینگیر است. او سالهاست دیگر آن مرد اتوکشیده مرتب نیست که جهان انگار ساعتش را با او تنظیم میکرد. او نیز در ۱۳۸۸ خواهد رفت.
باز هم بگو.
و ترانهای در این سال راهی بازار میشود و روح زمانه من نیست اما لابد هستند کسانی که این روح زمانهشان است؛ همه چی آرومه... من چهقد خوشحالم... دستکم در این تکه از ۱۳۸۸ خبری از غصه نیست. چه تناقض ترسناکی دارند آدمها! چه دنیاهای غریبهای!همه چی آروم نیست.
باز هم بگو. ما کجای ۸۸ خواهیم ایستاد؟
ما؟ بیرون زمان؛ بیرون مکان. ما حالمان خوب نخواهد بود. چشمهایمان خواهند سوخت. دستهایمان درد خواهند گرفت و دلمان مچاله خواهد بود. در این سال محسن چاوشی آلبوم ژاکت را منتشر خواهد کرد. فیلمی منتشر خواهد شد به نام گربههای ایرانی. تو و من با دیدن آن فیلم خوشحال نخواهیم شد. رنج تاریخی ما، پلههای صعود دیگری خواهد شد. رنج ما به این درشتی نیست.
غصههای ما از این دست نیستند. این گربهها، دستکم من و تو نیستیم.
بیشتر بگو...
آلبوم ترانههای جنوب سهیل نفیسی منتشر خواهد شد. لااقل یاد زیبای ابراهیم منصفی باز توی هوا میپیچد. نبوغ حیف شدهاش را به یاد خواهیم آورد؛ مَ خوا برم تنها بَشُم.. دلش تنهایی میخواست. دل ما هم تنهایی خواهد خواست. منصفی حیف شد. حیف شدن را تجربه خواهیم کرد.
بیشتر بگو.
آلبومهای دیگری نیز منتشر خواهند شد اما روح زمانه ما نخواهند بود. آلبوم رسوای زمانه با صدای علیرضا قربانی بازخوانی ترانههای قدیمی است؛ بیمناسبت با التهاب زمانه ما؛ بیربط به رنج خیابان. سلطان سیاهپوست پاپ با پوستی به سفیدی برف در آستانه تور جهانیاش خواهد مرد و ما نخواهیم فهمید که مایکل جکسون چرا مرد. آنسوی آب آلبوم تقدیر منتشر خواهد شد. محمدرضا شجریان ترانهای خواهد خواند. ما حیف خواهیم شد.
بیشتر بگو.
بگذار دیگر نگویم. بگذار بروم توی آن بالکنی که پرویز مشکاتیان در خانهاش آن بالا در خیابان مرجان رو به شهرِ شب زده ایستاده بایستم، دست بگذارم روی شانههایش و با او فریاد بزنم دردهایم را. بگذار بروم و بلکه نگذارم تنهایمان بگذارد. بگذار این وطن، دوباره وطن شود.
آخر خط
عبدالرضا نعمتاللهی
بامداد چهارم اسفند 1388 هواپیمایی امارات را به مقصد قرقیزستان ترک کرد که یکی از مسافرانش عبدالمالک ریگی رهبر گروه تروریستی جندالله بود. او با هویتی جعلی از کابل به امارات آمده بود و میخواست از آنجا با پرواز دیگری به قرقیزستان برود. هواپیما که وارد حریم هوایی ایران شد جنگندههای نیروی هوایی ارتش از پایگاه نهم شکاری بندرعباس بلند شدند، حوالی اصفهان به هواپیمای مسافربری حامل ریگی رسیدند و پس از چند شلیک اخطار آن را به زمین نشاندند. ریگی محاکمه و اعدام شد و یک سال بعد وزارت امور خارجه آمریکا جندالله را به فهرست گروههای تروریستی اضافه کرد! عملیات دستگیری ریگی تا آن روز، یکی از بزرگترین و پیچیدهترین رکوردهای اطلاعاتی و امنیتی کشور بود و طبیعی بود که از همان فردایش ارگانها و افراد مختلفی اعلام کنند که میخواهند یک فیلم سینمایی از رویش بسازند. اما خبر ساخت فیلم، فقط یک خبر بود!