تیپ شناسی
تیپشخصیتی خود را بشناسید درونگرا هستید یا برونگرا؟
شاید گمان کنیم فهمیدن اینکه درونگرا هستیم یا برونگرا کار سادهای است؛ مثلا بگوییم، هرکسی کم حرف میزند و گوشهگیر است و مدام توی خودش است، درونگراست و برعکس، هرکسی زیاد صحبت میکند، برونگراست. درحالیکه این تعریف درست یا بهتمامی صحیح نیست. آن مورد درونگرایی که ذکر شد و در تصور عامه مردم وجود دارد بیشتر شبیه به افسردههاست. کلی هم آدم درونگرا داریم که اگر مجال داشته باشند ممکن است یک صبح تا غروب حرف بزنند.
برای شناخت درست این 2ویژگی رفتاری باید چند کلید و ویژگی را بررسی کنیم؛ نکته اول این است که این درونگرایی و برونگرایی رابطه زیادی با انرژی افراد دارد؛ انرژی را از کجا میگیرند و به کجا هدایت میکنند. نخستین چیزی که درباره آدمهای بهشدت برونگرا متوجه میشویم، انرژی فوقالعاده آنهاست. برونگراها در مکالمات، معمولا پرتحرکتر و پرانرژیتر از دورنگراها هستند و بیشتر از زبان بدن استفاده میکنند. اما درونگراها، مطابق با ذات و سرشت خود، از نظر جسمی و کلامی، خوددارتر هستند. تمایل ذاتی آنها به صرفهجویی در مصرف انرژی در دنیای بیرون است و برای همین درنظر دیگران آرامتر بهنظر میرسند؛ آنقدر که این پیام را به دیگران میرسانند که «چرا عجله داری... وقت زیاد است.»
یک راه بسیار کلیدی و راحت برای اینکه بدانیم درونگرا هستیم یا برونگرا پاسخ به این سؤال است: از دیگران انرژی میگیریم یا از خودمان؟ بهعنوان مثال وقتی بهدلیلی حالمان خوش نیست، دوست داریم به مهمانی برویم و در جمع باشیم تا روحیه بگیریم یا تنهایی را ترجیح میدهیم؟ یا یک راه سادهتر، زیاد مهمانی میرویم و مهمانی میگیریم و از این کار لذت میبریم یا اینکه دوست داریم اوقات بیشتری را صرف خودمان و دوستان بسیار نزدیکمان کنیم؟ گروه اول برونگراها هستند و دومی درونگراها. برونگراها در جمع با همه صحبت میکنند اما درونگراها ترجیح میدهند کسی را برای یک گفتوگوی آرام دونفره پیدا کنند؛ حتی اگر در یک مهمانی شلوغ باشند. با اتکا به همین کلید، برونگراهای افراطی را میتوان از تعداد دوستان زیادی که دارند و درونگراهای افراطی را میتوان از تعداد انگشتشمار دوستانشان شناخت. اما در عوض رابطه برونگراها با دوستانشان به اندازه رابطه درونگراها با دوستانشان عمیق نیست.
این نکته هم مهم است که برونگراها بیشتر از درونگراها حرف میزنند، اما درونگراها بیشتر درباره چیزهایی حرف میزنند که برایشان خیلی مهم است. اگر پای یکی از این خیلی مهمها وسط بیاید، قادرند ساعتها پشت سر هم دربارهاش حرف بزنند. حتی ممکن است بهدلیل همین اهمیت، گفتوگو را یکطرفه کنند و اینطور بهنظر برسد که از برداشتی که طرف مقابل از حرفهای آنها دارد، غافل هستند. برخی از درونگراهای خیلی قوی ممکن است آنقدر غرق در صحبت باشند که به مقدار فضایی که طرف مقابل از نظر فیزیکی نیاز دارد، دقت نکنند و به او خیلی نزدیک شوند. گرایش درونگراها به تمرکز نکردن روی آدمها و چیزهای اطراف خود هم کمک میکند تا گاهی در برخوردهای اجتماعی ناشی و دست و پا چلفتی جلوه کنند؛ در نتیجه برونگراها معمولا در موقعیتهای اجتماعی بهمراتب راحتترند و بهراحتی قادرند سر صحبت را با دیگران باز کنند و البته توجه و حواس جمعتری به دور و بر خود دارند.
درونگراها ترجیح میدهند که هر بار روی یک چیز تمرکز کنند، تماس چشمی خوبی برقرار میکنند، درحالیکه برونگراها کمتر تماس چشمی برقرار میکنند، چون بهراحتی حواسشان پرت میشود و دائم مشغول وارسی محیط پیرامون خود هستند تا چیز مهمی را از دست ندهند.
نکته آخر اینکه همه آدمها به یک میزان درونگرا یا برونگرا نیستند. اگر طیف این ویژگی را از یک تا 100 بگیریم آدمها ممکن است در هرجایی از این نمودار باشند و درجه برونگرایی و دورنگراییشان متفاوت باشد.