کهنه همان نو است
سعید مروتی
بعد از شکست «مرد بارانی» (1379) که ملودرامی با پسزمینه سیاسی بود ولی نه به اندازه انتظار فروخت و نه منتقدان چندان تحویلش گرفتند، بازگشت به عرصه کمدی میتوانست حکم بهرهگیری از تجربیات قبلی ابوالحسن داودی در این ژانر را داشته باشد. از «سفر جادویی»(1369) که اقتباسی قابلقبول از «بازگشت به آینده» (رابرت زمهکیس1985) بود تا سهگانهای با حضور علیرضا خمسه؛ «جیببرها به بهشت نمیروند» (1371)، «من زمین را دوست دارم» (1373) و «بوی خوش زندگی» (1374) که اولی از دومی بهتر و دومی از سومی بامزهتر بود. در ابتدای دهه 80 و روزگاری که جوانهای گیتار بهدست و عاشقپیشه پرده را تسخیر کرده بودند و ملودرامهای سیاسی مد روز بودند، کمتر فیلمسازی به سینمای کمدی فکر میکرد. در جامعهای بهشدت سیاسیشده که «سگکشی» بیضایی پرفروشترین فیلم سالش در پایتخت میشد، بهنظر میرسید فرمول موفقیت یا از دل فیلمهای عشقی بیرون میآید و یا ملودرامهای سیاسی. گاهی هم ترکیب عشق و سیاست موفق از کار درمیآمد؛ مثل «پارتی» (سامانمقدم 1379) یا «متولد ماه مهر» (احمدرضا درویش1379). اما شکست خوردن مرد بارانی که اتفاقا، هم عاشقانه بود و هم سیاسی، داودی را به مسیر کمدی بازگرداند. «نان، عشق و موتور 1000» بازگشت به ژانر کمدی در بهترین و مناسبترین زمان بود. ابوالحسن داودی از منسجمترین فیلم کارنامهاش، از همه عناصری که به شکل مقدور و ممکن امکان استفاده از آنها وجود داشت و حضورشان میتوانست به جلو بردن قصه و افزودن طعم شیرین و بامزه به آن یاری برساند، بهره گرفت. از همان نمای اول، با فصل معروف آبگوشتخوردن «گنجقارون» (سیامک یاسمی1344) و بهره از نریشن برای معرفی شخصیتها و پیشبردن قصه با صدای گرم و نوستالژیک ابوالحسن تهامی، نان، عشق و موتور1000 تکلیفش را با تماشاگر روشن میکند؛ فیلمی که کارگردانش جمله حکیمانه «کهنه همان نو است» را آویزه گوش کرده و از ارجاع به عناصر آشنای سینمای عامهپسند ابایی ندارد و جا بهجا از رخدادهای سیاسی روز هم به شکلی بامزه استفاده میکند؛ از موتور 1000 که بعد از ترور سعید حجاریان شهرتش فراگیر شده بود گرفته تا کل ماجرای دوم خرداد و دعوای افراطیهای چپ و راست. با فیلمنامه پرنکته پیمان قاسمخانی و کارگردانی متناسب ابوالحسن داودی که میداند لحن طنزآمیز را چگونه باید از کار درآورد، نان، عشق و موتور1000 را به کمدی موفقی تبدیل میکند که در آن، هم عشق برزو (سروش صحت) به باران (بهاره رهنما) به ثمر میرسد، هم نابکاران نتیجه اعمالشان را میبینند و هم فیلمساز در انتها میتواند مانیفست سیاسیاش را بدون شعار اعلام کند؛ جایی که جوان دوم خردادی و جوان بسیجی در جاده جاجرود راهی جز سوار شدن به اتومبیل رئیسجمهور ندارند.
پسر ایرانی ،دختر هندی
فهیمه پناهآذر
بعد از تولید سریالهایی چون «در پناه تو»«در قلب من» در دهه70، رویکرد جدیدی در سریالسازی تلویزیون آغاز شد و این رویکرد جدید با «خط قرمز» پررنگتر شد. قاسم جعفری-کارگردان تلویزیون- در سال80 این مجموعه تلویزیونی را ساخت و در شبکه3 که تقریبا 8 سال از تاسیس این شبکه آن هم با رویکرد شبکه جوان میگذشت، روی آنتن برد و در آن دوره توانست مخاطبان جدیدتر و جوانتری را جذب تلویزیون کند و درست یک سال بعد (1381) سریال «مسافری از هند» را ساخت؛ سریالی ایرانی- هندی که در آن زمان جذابیتهای خاص خودش را داشت. در سریال 25قسمتی مسافری از هند بازیگرانی چون ایرج نوذری، شیرین بینا، فرزاد حسنی، عنایت شفیعی، بهنوش طباطبایی، مجید مشیری و حمید گودرزی بازی میکردند و بازیگران 2شخصیت اصلی، شیلا خداداد و حمید گودرزی بودند. شیلا خداداد که در آن زمان در 2فیلم سینمایی بازی کرده بود با بازی در مسافری از هند توانست شهرت خود را بهدست آورد. اما نکته جالب این سریال آهنگ هندی آن در تیتراژ بود که بعد از انقلاب برای نخستین بار یک ترانه هندی پخش میشد.
آغاز فرهادی
اصغر فرهادی در حال کارگردانی اولین فیلم سینمایی کارنامهاش؛« رقص در غبار»